۱۶ پاسخ

من بادلایل خیلی ابکی گریم میگیره

منم 😞

منم چند بار یه جوری گریه کردم و گریه ام میگرفت تا ۳ ساعت گریه ام بند نمیومد در حدی که خودمم میترسیدم دیگه

من روزی چند بار گریم میگیره😅چندین بار شده کل شب گریه میگردم...میدونم بده ولی نمیتونم احساساتمو کنترل کنم...اطرافیانم که خیلی همکاری میکنن🤣از خانواده خودم یه چهره ی جدیدی دیدم ک طی این ۲۵سال ندیده بودم💔🤦‍♀️🤣

هر ماه ی دوره ای داره

عادیه این گریه ها کلن زن اخلاقش اینجوری میشه تا یکی یچی بهش بگه یا یاد چیزای میفته گریش میگیره

عزیژم منم همینجورینم برا تغییرات هروموناس چاره ایی نی

جات خالی من همچین گریه کردم الان راحت شدم 🤣

منم یهو اینجوری میشم نمیدونم هر چند وقت ولی با فاصله احساس پوچی بهم دست میده میشینم واس خودم زاااار میزنم

اوایل اینجوری بودم ولی الان نه..حتماهورمونام عاقل شدن😅😅تا ۱۴ ۱۵هفته اشکم دم مشکم بود

منک کسی رو هم مشهد ندارم ن مادری ن خواهری ک حداقل برم اونجا یکم ساعت بگذره همش توخونه افتادم هنو اول راهم اینجوریم کی بشه آذرماه یاخدا کی بگذره

نه خداروشکر تا حالا که تغییری نکردم البته همسرم میگه پرخاشگر شدی🤣

منم اینجوری شدم

منم کامل دیونه شدم همش بهونه میگیرم گریه میکنم

منم همینجوری شدم

هی خواهر،من اوایل بیست روز تمام،هر شب برق رو خاموش میکردم،آهنگ غمگین میذاشتم گریه میکردم،وای روزای وحشتناکی بود،اینقدر حالم بد بود همسرم گفت اگه اینقدر اذیت میشی بریم بچه رو سقط کنیم،میدونستم میگذره،شنیده بودم که بعضی ها دچار افسردگی میشن،هر روز با خواهرم درد و دل میکردم.قلم و کاغذ بر میداشتم مینوشتم،از جنینم عذرخواهی میکردم وازش کمک میگرفتم که این روزارو صبر کنه،خوب میشم.بهش قول دادم حتی حالم بده برات نقاشی میکشم.به زووور نقاشی میکشیدم و رنگ آمیزی میکردم ،دلم خوش بود برای نی نی ام کاری کردم.اصلا به عنوان فرزند نمیتونستم باهاش ارتباط بگیرم،اما به عنوان یک انسان ،سعی داشتم بهش ثابت کنم که من خوب میشم و جبران میکنم....همه ی اینا رو با گریه میگفتم بهش....
طرد شدگی های کودکیم همه برام یادآوری شده بود،میدونستم همه اینا یک موهبته،حتما درسی داره و من از دل اون هبوط کلییی درس گرفتم.....الان خوبم،الهی شکر ،حالا نی نی شده عزیزترینم ،الان تازه احساس میکنم مادرم و فرزند زیبایی دارم که دارم ازش عاشقانه مراقبت میکنم.

سوال های مرتبط