۹ پاسخ

اول اصلا نرو خیلی سخته
من بچه رو از شیر گرفتم، چون بچه شیرخوار بیشتر بهونه مادرش رو میگیره، به جاش دارم شیرخشک میدم، از الانم زیاد برو پیش مامانت عادت کنه

غیرانتفاعی کار میکنی؟

منکه بهتون پیشنهاد نمیدم برید سر کار چون هر دو پایه خیلی مهم هست اگه همون پایه دوم که توش تجربه داشتین میگفتم برید اما چون تجربه ای ندارید نه مضاف بر اینکه با بچه کوچیک فرصت کافی هم ندارید که دنبال آموزش باشید

بنظرم الان صبر کن و نرو

ی سوال خصوصی دارم عزیزم اگه میتونی بگی حدودا چقده حقوقش؟

سلام گلم بی تجربه ای ولی خب باید از ی جایی به بعد شروع کنی فک کن اپلین سال تدریسته یکم امسال بهت فشار نیاد ولی ارزششو داره، بنظر من برو و واسه بچتم نترس که میخای از شیر بگیری سرکاری بهتره ی مدت کنارت نیست اون وقتایی هم که خونه ای زیاد باهاش بازی کن و سرگرمش کن که شیر یادش نیفته ولی موردی که خونه مامانت اذیت میکنه شاید تا پاییز مدلش عوض شد اگر نشد چن روز شاید بی قراری زیاد داشته باشه بعدش بنظرم خوب میشه و عادت میکنه

به نظرم برو سرکار

به نظرم اول بچه دوم بیار اگه واقعا تصمیمت قطعیه بعد برو سرکار

بنظرم باید یه جوری اقدام میکردی دوسالگی بچت زایمان میکردی ۴سال پشت هم نمیرفتی به بعدم به کارت ادامه میدادی

سوال های مرتبط

مامان آرین و عرشیا مامان آرین و عرشیا ۲ سالگی
سلام از طرف یه مادری که تو تاریکی شب و تو خلوت خونه داره شام میخوره و به هفته ای که بهش گذشت فکر میکنه...به هفته ای که پسر کوچولوش بهونه گیر شده بود و هرچی میخواست فقط گریه میکرد..به هفته ای که شوهرش انقد از کار خسته بود که همش بی حوصله بود وقتی میومد خونه...به شبایی که نفسم کم میومد انگار یه چیزی رو سینه م خوابیده بود....به وقتی که دست یکی رو روی پیشونیم حس کردم و فکر کردم شوهرمه اما یهو یادم اومد سرکاره و من تنهام..به اینکه چقدر دوست داشتم برم دو روز خونه مامانم و نشد....حالا من وقتی شوهرمو پسرم خوابن دلم گرفته از اینکه چرا در مقابل گریه های پسرم و بهونه گیریاش صبور نبودم....منی که پسرمو شوهرمو واطرافیانمو خیلی دوست دارم و جونم براشون می‌ره اما یه وقت ناخواسته دلشون رو میشکونم....خدایا منو ببخش بخاطر اون وقتا که دلشون رو شکوندم..دلم میخواد صبح که بیدار شدم خدا بهم یه صبر بده تا دیگه بچه مو دعوانکنم یا عصبی نشم ازش....پسر قشنگم منو بخاطر وقتایی که عصبی میشم ببخش...بخدا من خیلی دوست دارم
مامان جوجه مامان جوجه ۲ سالگی
سلام مامان گُلی ها🌸🍃
دو‌ تا موضوع خیلی این روزها ذهنم رو مشغول کرده و باعث استرسم شده
لطفا مامانایی که این دو مرحله رو با موفقیت پشت سر گذاشتن از تجربه هاشون بهم بگن تا کمی آرامش بگیرم
۱_ پروسه از شیر گرفتن پسرم
۲_ پروسه از پوشک گرفتن پسرم
که البته با توجه به شناختی که از بچم و ویژگی هاش دارم و با توجه به حدسیاتِ مادرانهٔ خودم مورد اول برام سخت تر و پُر چالش تر خواهد بود‌ چون پسرم وابستگی زیادی به شیر داره
البته اینم بگم که در طول روز اصلا و به هیچ عنوان شیر نمیخوره و فقط ظهر و شب موقع خواب حتما باید شیر بخوره تا بخوابه
الان بیست ماهه است و تصمیم دارم اگر خدا بخواد بعد از تولد دو سالگیش شروع کنم به از شیر گرفتن
شیر خودمو میخوره
لطفا از تجربه هاتون بگید
به خدا روز و شبی نیست که موقع خواب فکرم درگیر این نشه که وااااااااای خدایا از پاییز که میخوام از شیر بگیرمش چه جوری بخوابونمش من
فقط موقع خواب شیر میخوره تا سحر میخوابه بعدش هر یکی دو ساعت معمولا بیدار میشه یک خورده میخوره باز میخوابه تا ظهر
حالا نمیدونم بر حسب عادت هست یا واقعا گرسنه میشه
اینم بگم که هر شب قبل از خواب شام خوب و کامل و سیر کننده بهش میدم اما بازم باید با شیر‌ بخوابه
همش با خودم فکر می‌کنم با این شوهرِ بی‌حوصله و خودم دست تنها ، آخه شب ها چه جوری بخوابونمش ؟!
به هیچ روشی جز شیر خوردن نخوابیده تا حالا
موندم چه کنم
از استرس‌ گاهی عصبی میشم
به نظرتون باید یکباره از شیر گرفت یا تدریجی؟
من هیچ تجربه ای ندارم ، بچه اولم هست
واقعا این موضوع برام شده کابوس
لطفا کمکتون رو دریغ نکنید