سلام از طرف یه مادری که تو تاریکی شب و تو خلوت خونه داره شام میخوره و به هفته ای که بهش گذشت فکر میکنه...به هفته ای که پسر کوچولوش بهونه گیر شده بود و هرچی میخواست فقط گریه میکرد..به هفته ای که شوهرش انقد از کار خسته بود که همش بی حوصله بود وقتی میومد خونه...به شبایی که نفسم کم میومد انگار یه چیزی رو سینه م خوابیده بود....به وقتی که دست یکی رو روی پیشونیم حس کردم و فکر کردم شوهرمه اما یهو یادم اومد سرکاره و من تنهام..به اینکه چقدر دوست داشتم برم دو روز خونه مامانم و نشد....حالا من وقتی شوهرمو پسرم خوابن دلم گرفته از اینکه چرا در مقابل گریه های پسرم و بهونه گیریاش صبور نبودم....منی که پسرمو شوهرمو واطرافیانمو خیلی دوست دارم و جونم براشون می‌ره اما یه وقت ناخواسته دلشون رو میشکونم....خدایا منو ببخش بخاطر اون وقتا که دلشون رو شکوندم..دلم میخواد صبح که بیدار شدم خدا بهم یه صبر بده تا دیگه بچه مو دعوانکنم یا عصبی نشم ازش....پسر قشنگم منو بخاطر وقتایی که عصبی میشم ببخش...بخدا من خیلی دوست دارم

۱۱ پاسخ

سلام عزیزم.فکر کنم بیشترمون تو همین شرایطیم ، بزرگتر که بشن انشالله صبر ما هم بیشتر میشه.منم شبا که بچه هام میخوابن از اینکه ی وقتا سرشون داد زدم خیلی نارحت میشم.ولی در طول روز واقعا کم میارم و دست خودم نیست.

عزیزم بخدا همه همینیم انقدر فشارهای جانبی رومون هست که در طول روز هرچی هم تلاش می‌کنیم آخرش شب که میشه از خودمون راضی نیستیم، خوشحال نیستیم، آرامش نداریم... منم همش وجدان درد دارم بخاطر ۳تا بچم. هرکاری هم میکنم باز همه چی ردیف نمیشه تازه حالا امروز شروع کردم قرص بخورم که بلکه همه چی آروم تر و بهتر بشه

خداوندبزرگه ازدلت خبرداره مطمئن باش

وای چقدر حرف های منا زدی
😪😪😪😪😪
یه پسر ده ساله دارم یه پسر یک ساله
روزی نیست ک دعواشون نکنم خسته میشم حلشون میدم
بعد میشینم گریه میکنم بخدا

چند تا بچه داری؟

سلام به روی ماهِ این مادرِ صبور و مهربون که
با اینکه توی دلش یه فرشته ست.. اما دلش به اندازه ی گنجیشکه😍😘🩵
عزیزم تو الان از هر موجودی به خدا نزدیک تری و پاکه پاک.. برای ما هم دعا کن🥲
همه چیز زیرِ سرِ هورموناس که همه بهش دچاریم
از خدا میخوام بهت توان و بردباری بده😚🤲🏻🩵✨

سلام عزیزم قربونت منم تو همین وضع ام خیلی عصبی میشم و کم تحمل شدم نمی‌دونم چطوری حالمو خوب کنم...خیلی داد میزنم زود جوش میارم یعنی با شهوهرمم خیلی دعوام میشه والا اونم خسته است کاسبیش تابستون خوابیده نمی‌دونم چ مرگمه البته نزدیک پریودیم ام هست

شما ادمی و ادمیزاد عصبانی میشه دلگیر میشه مهربون میشه خصلت ادماس حالا یکی کمتر بیشتر اینا همه دارن همیشه مادرا احساس ناکافی بودن بهشون دست میده اللخصوص وقتی بچه آروم یا خوابه 😅 زیاد سخت نگیر عزیز

عزیزم بخدا که حق داری هممون همینطوریم

سلام عزیزم دقیقا حرف دل منو خیلی ازمادراروزدی

الهی بگردم
خسته نباشی عزیزم
از ته دل درکت میکنم
و برات دعامیکنم ک خدا بهت قوت و صبوری و سلامتی بده

سوال های مرتبط

مامان لیام مامان لیام ۲ سالگی
سلام مامانا
خواستم اینجا تجربه ی قطع شیر پسرم رو باهاتون به اشتراک بزارم و یه سوال دیگه…
پسر من به شدت وابسته ی شیر و وابسته به منه در طول شبانه روز حداقل ۲۰ بار شیر میخورد طوری که تا میشستم یا دراز میکشیدم باید میومد و شیر میخورد
اول میخواستم به روش ۴در ۴ بگیرم که نشد چون خیلی وابسته بود
بعد روی سینم چسب زدم و بهش گفتم اوخ شده و دیگه سمتم نیومد ولی موقع خواب کلافه و بهونه گیر میشه و مدام گریه میکنه بچه ای که به ندرت پیش میومد گریه کنه ، برای اینکه خودم اذیت نشم موقعی که میخوابه چسبارو میکنم و تا صبح هر سینمو یک بار بهش میدم و دوباره چسب میزنم که اگه تو روز خواست نبینه که چسب نداره
تا الان خوب پیش رفتم ولی مشکلم با شیوه ی خوابشه کسایی که تجربه دارن راهنمایی کنن ، من قبل خواب باهاش بازی میکنم غذا و آب میدم ، پوشک و لباسشو عوض میکنم و خونه رو تاریک و ساکت میکنم ، لالایی میخونم ولی نمیخوابه و مقاومت میکنه شما راهکاری دارین که بچه مستقل خودش بخوابه؟
مامان حامی مامان حامی ۱ سالگی
مامانایی که تجربه دارید راهنماییم کنید لطفا خیلی داغون وکلافه ام بچم رو هم دارم از شیر روز میگیرم هم شب داغونم دیگه با مشاورش حرف زدم اول گفت شیرشب رو قطع کن البته تو ۷ماهگی قطع نکردم تقریبا ۱۵ماهش بود که شروع کردم به قطع شیر شب از اون وقت تا حالا پسرم بیدار میشه اما خب با هزار بدبختی می‌خوابه اینم بگم شب تا ساعت ۵صبح حداقل دوبار بیدار میشه اما شیر روزش از ۱۸ماهگی شروع کردم به قطع کردن اما موفق نشدم انگاری از وقتی که دارم قطع میکنم حریص تر شده روزها بیشتر شیر میخواد هیج جوره بیشتر وقتا نمیتونم سرشو گرم کنم شبم که از همون وقتی که شروع کردم تا حالا هنوز عادت نکرده بیدار نشه جالبش اینه که شکمش سیر هم باشه بیدار میشه حتی بهش غذا هم میدم نمیخوره وسط بازی یهو یادش میاد شیر باید بخوره دیگه خودمم عصبی وکلافه ام گاهی رفتاری میکنم باهاش که نباید مدام بهم میچسبه توروخدا شما راهکاری دارید به نظرتون چیکار کنم؟اصلا میگم روانشناسش رو عوض کنم شاید اون نظر دیگه ای داشته باشه
مامان Mahlin👼🏼 مامان Mahlin👼🏼 ۱ سالگی
تجربه از شیر گرفتن🥲😍
من خودم خیلی دوس داشتم ماهلین زود از شیر بگیرم برای اینکه شبا هر دوساعت شیر می‌خورد خیلی بی خواب بودم همم اینکه دندوناش داشت لک‌میفتاد. حدود دوماهی بود که از ساعت ۱۲ ظهر که از خواب بیدار میشد شیر نمی‌دادم تا ۱۰ ۱۱ شب. بیرون میبردمش خوراکی و غذا زیاد میدادم اما ی موقعایی که خونه مامانم بود از دستم در میرفت شیر می‌خورد اما در کل عادت کرد تو طول روز شیر نخوره. وقتی دیدم عادت کرده از پنجشنبه هفته پیشم یهو کلا دیگه شیر ندادم به جاش چند وعده غذاهای سنگین میدادم. میوه و بادوم بستنی ابمیوه های طبیعی که خودم میگرفتم سعی میکردم هر نیم ساعت ی بار یه چیزی بدم دستش که ففط بهونه شیر نگیره. شباهم خوابش که میگرفت سریع اضافه غذا که حتما برنجی یا تلیتی آبگوشت بود میدادم می‌خورد، میخابید .تا ۷ صبح نق که میزد آب میدادم میخوردش اندازه ۳۰ تا. خداروشکر از شیر گرفتن ماهلینم خیلی خوب بود آنچنان اذیتم نکرد. فقط تنها چیری که اذیتم میکنه اینکه الان با شیشه شیر آب میخوره که اونم موندم با چی آب بخوره قمقمه نی دار یا لیوان. اگر شما تجربه ای دارید به منم بگید😍