۸ پاسخ

ببین وقتی شوهرت مثل شوهر من توهم اهمیت نده مثلا خونه تمیز نباشه چی میشه من یه مدت دیدم دارم افسردگی میگیرم بیخیال کار خونه شدم هر وقت تونستم کاری میکنم

هروقت بچه خوابید باهاش بخواب
یعنی چی که بچه خوابه موندی تا ساعت ۳ کار کردی
خونه رو بذار گند بزنه
تا خواب نباشه هیچی به درد نمیخوره

من وقتی پسرم بخوابه می خوابم وقتی بیدارمیشه کلی چیزمیزمیریزم جلوش تاسرگرم بشه منم کارامومیکنم البته هرروزهمه ی کارهارونمیکنم مثلاهرروزاتونمیکنم هرروزگردگیری نمیکنم جارومجبورم بکنم چون میگم پسرم چیزی دهنش نزاره شماهم بخواب وقتی خوابه شوهرتم که بنده خدامیره سرکارنمیتونه شب بیداربمونه صبحش نمیتونه کارکنه ولی شماحداقل روزهانمیخوابی شب‌هابخواب سعی کن کارهاتواونم فقط ظرف بشورجمع وجورمختصرکن اونم موقعیکه شوهرت شب خونس بعدش باپسرت شب وبخوابکه اگه بیدارشدنصفه شب حداقلشاستراحت یه کم کرده باشی حتی ظهرهاهم خوابیدبخواب بدن بایدقوی باشه تابتونی به پسرت وشوهرت وزندگیت برسی به خودت برس کارمهم نیست سرپابودن تومهمه

بخاب تا ظهر بعدم از سرو صدای خودت بیدار شده تنها نیستی دختر من رفتیم خونه اقوام شب موندیم تا 6 و نیم صبح بیدار بود و نق میزد

وقتی بچه میخوابه بخاب ادم از بی خوابی از همه چیزش کم میاره الان ۱ساعت دیگه خونه همونه ولی اعصاب نداری از بی خوابی پس کل روزت کسل میشی

وقتی بچت میخوابه توام بخواب

خوب دیگه عزیزم شوهرت هم بنده خدا الان رفت سر کار میشد بیدار بمونه با بچه ؟؟وقتی بچه ت خوابه بخواب باهاش کارای خونه هر روز هستند الانم بگیر بخواب تا ظهر

عزیزم منم خواب دخترم بهم ریختس . باورت میشه الان ب بدبختی خوابید 🥺

سوال های مرتبط

مامان آرین و عرشیا مامان آرین و عرشیا ۲ سالگی
سلام از طرف یه مادری که تو تاریکی شب و تو خلوت خونه داره شام میخوره و به هفته ای که بهش گذشت فکر میکنه...به هفته ای که پسر کوچولوش بهونه گیر شده بود و هرچی میخواست فقط گریه میکرد..به هفته ای که شوهرش انقد از کار خسته بود که همش بی حوصله بود وقتی میومد خونه...به شبایی که نفسم کم میومد انگار یه چیزی رو سینه م خوابیده بود....به وقتی که دست یکی رو روی پیشونیم حس کردم و فکر کردم شوهرمه اما یهو یادم اومد سرکاره و من تنهام..به اینکه چقدر دوست داشتم برم دو روز خونه مامانم و نشد....حالا من وقتی شوهرمو پسرم خوابن دلم گرفته از اینکه چرا در مقابل گریه های پسرم و بهونه گیریاش صبور نبودم....منی که پسرمو شوهرمو واطرافیانمو خیلی دوست دارم و جونم براشون می‌ره اما یه وقت ناخواسته دلشون رو میشکونم....خدایا منو ببخش بخاطر اون وقتا که دلشون رو شکوندم..دلم میخواد صبح که بیدار شدم خدا بهم یه صبر بده تا دیگه بچه مو دعوانکنم یا عصبی نشم ازش....پسر قشنگم منو بخاطر وقتایی که عصبی میشم ببخش...بخدا من خیلی دوست دارم
مامان نیکی کوچولو❤️ مامان نیکی کوچولو❤️ ۲ سالگی
واقعا خستم...
و فرسوده...
تا ظهر که سرکارم، میام هم انقد این بچه جیغ میزنه و لجبازی می‌کنه و گریه می‌کنه دلم میخواد بمیرم
دیشب از مسافرت اومدیم، اییییینقدر توی مسافرت جیغ زد و گریه کرد انگار بچه ۴ماهه‌س
با اینکه من خیلی آدم آسونگیریم
دائم میخواست میبردمش آب بازی هرکار میخواست میکرد
ولی هی ضجججه زد
یه بار خیلی شدید عصبی شدم واقعا دلم میخواست یه واکنشی نشون بدم، بازم خودمو نگه داشتم
امروز اومدم باز همینجوری ضجه میزنه و جیغ میزنه هرچی میخواد
نمی‌خوابه هم بدتر میشه
آخر خودش بیهوش شد بعد همیشه ۲ساعت میخوابه، منم تا اومدم کپه مرگمو بذارم باز پاشد ضججججه
انننننقد عصبانی شدم دیگه نتونستم خودمو کنترل کنم یه جیغی کشیدم منم و دعواش کردم
بعد بمیرم بچه هم جیغ کشید و زد زیر گریه بعدم اومد بغلم یه نیم ساعت سه ربعی همینجور ساکت بغلم بود😭😭😔😔
می‌دونم خیلی کارم بد بود تا الانم همش ازش عذرخواهی کردم، ولی منم آدمم داره روتنیم می‌کنه انقد لجبازی می‌کنه الکی
تازه من اصصصصلا زورش به هیچی نمیکنم😔قشنگ دارم فک میکنم واقعا دیگه ظرفیتشو ندارم😔