۱۰ پاسخ

کارت اشتباه بوده بزار اونقد نگا کنن تا خسته شن شما اول باید به فکره بچه خودت باشه بقیه مهم نیستن لذتشو ببر من وقتی میرم بچه ها میان میگن پیاده میشین میگم نه تازه سوارش کردم برید جای دیگه برام مهم نیستن از الان از حق بچت دفاع کن

ادامه میدادم وقتی تازه سوار شده باشه بچم😌

نه نوبتی اجازه تاب بازی میدم
حتی اگه تو‌ صف باشیم بلند میگم اول نی‌نی سوار میشه باید ۱۰ تا بشماریم تا نوبت ما بشه
برای خود لنا هم همینطور وقتی به اندازه کافی نشسته باشه میگم نوبت نی‌نی
بچه‌ها تو بازی و اجتماع باید معنی صبر و نوبت متوجه بشن دیگه

عزیزم مامیبریم پارک بچه هارو که قوانین نوبت رو یادشون بدیم،پس میشماریم و پیاده میکنیم

من ادامه میدادم، اینجوری موقع خیلی سریع میگیم الان نوبت دختر منه هر وقت نوبتش تموم شد شما بشنید

من اگه بودم میگفتم پسرم تازه سوار شده اگه عجله دارید اونجا خالیه برید اونجا اگرم نرفتن حداقل پنج ششش دقیقه میزاشتم بمونه

ب خدا منم دوماه پیش رفتم کلی تو صف بودم وقتی پسرم سوار شد یه زن و شوهر همش میگفتن اینکه کوچیکه برا چی سوارش کردی وقت بزرگترا رو گرفتی خیلی دوس داشتم‌دعنشون و سرویس کنم ولی نخواسم عصر خوبمون و زهرمار بکنم

منم اوایل معذب میشدم و سریع بچه مو پیاده میکردم بعد که نوبت خودمون میشد میدیدم هیچکس مراعات نمیکنه بچه های خرس گنده میان نیم ساعت تاب میخورن و صاف تو چشمای بچه من نگاه میکنن مامان باباشونم نمیگن بیا بسه...
حالا نمیگم کار اونا درسته اما مثلا حداقل ده دقیقه ی ربع تاب بخوره بعد پیاده ش میکنم،همیشه هم براش توضیح میدم نوبتیه و باید اجازه بدیم نی نی های دیگه هم سوار شن

من تواین شرایط بودم و مثل شما رفتار کردم و از دست خودم عصبانی شدم ک اینکارو کردم بردمش یه تاب دیگه سوار کردم هرکس هم میومد زل میزد بهم به پسرم میگفتم مامان میخوای پیاده بشی نوبتیه فلانه بساره براش توضیح میدادم تا وقتی خودش دلش بخواد بیاد پایین

اتفاقا باید ادامه میدادی تا اونا برن.پارک فومن اونهمه تاب داره مگه فقط یدونست.

سوال های مرتبط

مامان رادین مامان رادین ۱ سالگی
رادینو هروقت میبردم پارک فقط تاب بازی میکرد منم یجا وامیستادم پست تاب هولش میدادم نوبتی با مامانم من مینشستم اون هولش میداد. هرچی تشویقش میکردم سرسره بازی کنه دوست نداشت فقط روی تاب مینشست بچه های دیگه رو نگاه میکرد میگفت بته سرسر ویژژژ بدوووو. یعنی های بچه ها سرسره بازی میکنن بدو بدو میکنن 😅ولی هرچی میگفتم تو هم بدو سرسره بازی کنن از جاش تکون نمیخورد. دیشب خودش خواست از تاب بیارمش پایین بسرعت دید طرف سرسره از جلوی سرسره رفت بالا البته کمکش کردم چون وسط راه سر میخورد میومد پایین. کم کم یادش دادم از پله بره. پله ها براش بلند بود از همون پایین دستشو میگرفتم که بره بالا. کلی سرسره بازی کرد. هنوز زیاد متوجه خطر نیست یهو میدوید جلو دوچرخه سوار میدوید جلوی تاب همه جا دنبالش بودم. بالای سرسره که میرفت میترسید بره سمت سرسره بزرگتره. کم کم جرات پیدا کرد رفت سمت تونل که بره داخلش و بربره اون سرسره بزرگ آبشاریه. منم دنبالش رفتم چون خیلی بلند بود. داخل تونل ترسیدم همراهش برم تونل وزن منو تحمل نکنه بشکنه😂 دیگه بغلش کردم بزرگ رفتیم خونه. من به پا به پای خوحشالیش خوشحالی کردم تشویقش کردم از هیجانش ذوق کردم همزمان مواظبش هم بودم.
آیا کارم درست بوده بنظرتون یا حساسیت به خرج دادم؟اولین بار بود اینقدر شیطونی میکرد