۱۳ پاسخ

منم مثل تو بودم عادیه چون مادر بعد زایمان حال عادی نداره چون کلی دارو به بدنش تزریق شده کلی اذیت شده طبیعیه واقعا

البته من خیلی احساساتی ام با هر ذوقی ک کنم اشک ذوق دارم ‌

من فقط نگرانش بودم سردش نشه لخت رو صورتم بور

منم سز، شدم سر دخترم چون کاملا بیهوش بودم تا دیر به هوش نیومدم وقتی به هوش اومدم اصلا نمیدونستم کیم اینجا چیکار میکنم چرا نمیتونم تکون بخورم فقط دستام حس داشت احساس میکردم فلج شدم
بچه رو آوردن بعداز چند ساعت که بهش شیر بدم هرچی کردم نتونستم خودم و بچرخونمو نگاش کنم با دوربین جلوی گوشیم نگاش کردم ولی خدا شاهده اون لحظه هیچ احساسی نداشتم 😐

نه عزیزم چرابی احساس من اینقدر درد کشیده بودم دیگه حس کردم یه قدمیه مرگم خیلی ید بود بعد اینکه بچه دنیا اومد تو حالت بیهوشی بودم گذاشتن روی سینم گفتم برش دارین اینو بندازینش اونطرف نمیخوام ببینمش بعد بیهوش شدم

منم وقتی صدا پسرمو شنیدم خوشحال شدم ی حس مادرانه ای بهم دست داد گریه شدم

منم نداشتم اصلا انگار نه انگار بچم.اینقدرناراحت بودن میگفتم خدایا میگن شیرین چرادوسش ندارم اونجوری.البته من بخاطر ایمان سختم بود بعد۲۱ساعت درد وبیداری سز شدم

منم اونجا گذاشتن گذاشتن بغلم گفتم میترسم چشامو بستم نگاش نکردم😂 بعد ک دیدمش هی میگفتم چرا اینجوره😂😂 سرش دراز بود ماما همرام گفت برا اینکه از کانال لگن رد شده اینجوره خوب میشه😅

منم گربه نکردم برا هیچ کدومشون فقط نگاه میکردم ببینم سالمن

منم‌اونطوری بودم

هرکسی یه جوره
من ولی هنوز ندیده بودمشون گریه میکردم😂😂😂توی ریکاوری
انقد ک وقتی اومدم توی بخش و دیدمشون چشام ازبس گریه کرده بودم باز نمیشد

منم هیچ حسی نداشتم

نه عزیزم طبیعیه منم گریه نکردم

سوال های مرتبط