سلام مامانا توروخدا تو رو به هرکی می پرستید یه چیزی می خوام بگم فقط سرزنشم نکنید راه چاره جلوپام بزارید تازگی خیلی عصبی شدم زود از کوره در میرم دست خودمم نیست پارها شوهرمم تهدیدم کرده اگه بچه هارو زدی یا سرشون داد کشیدی می اندازمت بیرون دیگه اسم بچه هاتم نیار ولی توروخدا منو درک کنید خیلی دارم سختی می کشم خصوصا واسه گفتارشون دلوین خیلی خوب داره پیش میره و پیشرفت کرده و همکاری می کنه ولی ماهلین پدر منو درآورده اوایل خیلی خوب بود زود یادمیگرفت دقت و تمرکزشبهتر بود ولی الان خیلی افت کرده دقتش خیلی اونده پایین هرجی بهش میکم مامان اینجارو نگاه کن باز این طرف اون طرف رو نگاه می کنه همین جوری روتین هرجی بلده میگه اصلا نگاه نمی ککه من چه سوالی تو تمرین دارم ازش می پرسم یا حواب نمیده یا غلط غولوط حواب میده خیلی افت کرده یه دفعه ای مربیشونم از دستش حرص می خوره جدیدا اونم میگه دقت نمی کنه خیلی داره بی دقتی می کنه به خدا اعصاب روانم ریخته بهم گرفتم زدمش بعدش گذاشتم سرجاش بگیره بخوابه 😭😭😭این همه وقت و هزینه حلسه ای ۸۰۰ گاهی تا ۹۰۰ داریم میدیم هیجی به هیجی 😭😭😔😔شوهر بدبختم تو این گرما کار می کنه هرچی درمیاریم داریم خرج این دوتا می کنیم ولی ماهلین پس رفت کرده الانم ویس دادم واسه مربیش توروخدا سرزتش نکنید فقط راهنماییم کنید

۲۵ پاسخ

شما مشکل اصلیت بچها نیس مشکل اصلیت چیزی ک ذهنتو بهم ریخته چیز دیگه ای
نمیدونم چی
ولی سعی کن اول بااون کنار بیای شاید مثلا شوهدت بهت محبت نمیکنه و دل گیری شاید ... خبلی چیزای دیگ ک من نمیدونم ولی اولین مرحله اینه بامشکلت کنار بیای سازش پیدا کنی
بعد برا مدتی همچیو رها کنی تا ارامش بگیری
ی مدت بیخیال شو
و بعدش دوباده پرقدرت ادامه بدع
اینهمه استرس برات خوب نیس و بچه این استرس رو از تو دزیافت کرده و هی داره بیشترم دریافت میکنه

گلم برای آرامش اعصاب سعی کن ارتباطتو باخدا حفظ کنی.... خیلی تاثیرداره من وقتایی که نماز نمیخونم خیلی عصبی ام اصلا انگار شیطان میره تو جلدم با همه دعوا دارم ولی وقتی نمازم رو میخونم خیلی آرامش دارم و صبورترم نمیدونم نماز میخونی یا نه ولی حتی شده یه هفته امتحان کن

نمیدونم درست فکر میکنم یا نه اما شاید تمرینی که میخوای باهاش انجام بدی حالت معلم و شاگردی داره
بچه خسته شده
بچه ها با هم متفاوتن اول باید اینو بپذیری
اگر همینطوری که گفتم
روشت رو عوض کن
تمرینات رو ببر در قالب بازی هایی که دوست داره
خلاقیت به خرج بده
خیلی خودت رو درگیر نتیجه نکن
شاید تمرینی که امروز باهاش انجام میدی
هفته ی آینده تو رفتار و گفتارش خودش رو نشون میده
پس عجله نکن
فقط بازی و سرگرمی

پسر منم حرف نمیزنه ولی به نظرم مشکلت بچه ها نیستن فشاری که روت هست و به خاطر همسری که درخت نمیکنه و حتما هم مسولیت پذیر نیست و فکر می‌کنه فقط وظیفه مادره که فشار بچه هارو تحمل کنه یه مدت بزن به بی خیالی شما داری سعی و تلاش می‌کنیم بزار پدرش هم مسولیت داشته باشه تا بفهمه

من درکت میکنم زیرم، چون پسر خودم هم حرف نمیزنه و این کار کردن با بچه ها و کلاس بردن و اوردن واقعا عذاب اوره، من خودم هم خیلی کم طاقت شدم

عزیزم به نظرم به خاطر فشارایی که روت هست بهتره خودت بری پیش روانپزشک و یکی دو دوره داروهای آرامبخش مصرف کنی تا بتونی در رابطه با بچه ها عملکرد بهتری داشته باشی .

عزیزم سخت نگیر ایقد به بچه ها فشار نیار کلاس که میرن تو هم مدام بگیریشون به آموزش خوب فراری میشن...وقتیم که بزنیشون دیگه بدتر 🥲من بهت حق میدم که چقد شرایط سخته این روزام میگذره... چند روز بیخیال آموزش شو ...تا این کتک زدنه هم یادش بره...بعد دوباره با بازیو شوخی بهش اموزش بده...سخت نگیر

عزیزم روزای سختیه واقعا برای ی مادر سخته هر کس میاد ترحم کنه وای حرف نمیزنه وای فلان نمیکنه اما با داد و فریاد بدتر میشه دوقلوهام شخصیت متفاوت دارن ماهلین لجباز تره و از امر و نهی بیزاره ولی شما کارتو پیش ببر با مهربونی کم کم رفتار و گفتار دلوین روی ماهلینم تاثیر میزاره چون حین بازی و حرف زدن باهم براشون تمرین و تکرار میشه .

عزیزم خیلی ناراحت شدم واسه ماهلین دکتر مغز و اعصابش چی میگه دوز داروهاش لازم نیس کم و زیاد بشه
شایدم ب خاطر از پوشک گرفتنش افت پیدا کرده و اضطراب از پوشک گرفتن رو بی دقتیش تاثیر گذاشته مشکل جای دیگس ن بی دقتی

نمیخوام سرزنش کنم اما داری میگی۸۰۰ یا ۹۰۰خرج میکنی .خب عزیزم اینجوری بچه بدتر میشه..من دخترم چهارسالشه مثل بلبل حرف میزنه یه بار واقعا عصبی شدم کتکش زدم .بعد یه دقیقه دیدم میخواد حرف بزنه کلمه رو میکشه ..به غلط کردن افتادم دفعه بعد نزنم ..صبوری کن عزیزم میدونم حق داری. اما وقتی تو عصبی بشی بچه هم لج میکنه

حق داری وهمشم بخاطراخلاق خودمونع ک بچهامون اینجورمیشن
خب طبیعیه الان بچهامون شیطونن اوج شیطنتشون هس ماهاهم کم صبر دادمیزنیم سرشون بچه همچین ترس ووهم تودلش میفتع ک گیج میشع
من خودم دخترم یکی هس بخاطرصبرکمم دارم گیج ومنگش میکنم
شما دوتاهستن حق داری خیلیم حق داری🥺
کااش خدا ب مادر صبرصبرصبروانرژی بده🙏🏻🙏🏻😭

عزیزم کلا حق داری و همه درکت میکنن ولی سعی کن بر اعصابت مسلط باشی یا تراپی برو یا با دارو یا دمنوش یه جوری خودتو کنترل کن. زدن فقط اوضاع رو بدتر میکنه

من رفتم قرص ارام بخش خریدم سعی میکنم کم بخورم کلا تویه هفته دوتاخوردم ولی خب واقعا ارومم کرد

حرف زدن بچه ها در چه حدی هست که گفتار درمانی بردین؟

شرایط شما واقعا سخته و هر ادمی جای شما بود حتی بدتر هم میکرد پس اول خودتو سرزنش نکن دوم اینکه بنظرم توی اینجور مواقع سخت زن و شوهر خیلی باید با هم یکدل باشن و درک کنن همو و اوضاع رو متشنج نکنن این همه داری پولو میدی یکی دو جلسه ام باشوهزت برو مشاوره همه این شرایطو شرح بده، خودتم دمنوش بخور بلکه اروم بشی خدایی سخته

منم عصابم داغونه بچم کلمه میگه 😢

منم دیگه گفتاردرمانی نمی‌برم خودم کتاب جملات سه کلمه ای و ۴ کلمه ای خریدم تو خونه باهاش کار کنم منم بعضی وقتا کم میارم و خیلی غصم میشه برای گفتارش ولی بازم پیش خودم میگم خدابزرگه پسر من چیزی از بقیه کم نداره و بلاخره جمله بندیش کامل میشه نهایتا یک سال دیرتر میره مدرسه ولی با آمادگی کامل ، پسر من نیمه اولی هست اگه تا اون موقع هنوز گفتارش صددرصد نشده باشه با نیمه دومی ها ثبت نامش میکنم

عزیزم تنها راهش اینه یه مدت بیخیال مشکلات زندگیت و گفتار بچه ها بشی سعی کن تو این مدت به چیزهایی فک کنی که دوس داری انجامش بدی و لذت ببری با بچه ها برو تفریح چند روز و اصلا به هیچی فک نکن تو الان از لحاظ روحی بیشتر خسته ای تا جسمی اول باید روحتو تغذیه کنی اونم با شکرگزاری و بیش‌تر وقت گذاشتن برای خودت

مامان دلوین منگ شرایط شما رو دارم الان دوماه دخترم میبرم گفتار ....
ی شرایطی پیش اومدک شوهرم یک هفته بیکار شد خب من بین زمین و اسمون بودم همش فکر اینکه سر برج چطور از پس قسط و کرایه خونه....بربیایم داشت دیوانه‌ام میکرد....بی اختیار اگه دخترم ب آ بگفت ب من داد میزدم خودمم روانی شده بودم دخترم بدتر ی دفعه‌ای از فشار زیاد ک رو خودم و دخترم بود زدم زیر گریه فقط ی شوهرم میگفتم منو ببر خونه بابام این زندگی رو نمیخوام
اونم دید حالم خوب نیست گفت جمع کن تا ببرمت با دخترم رفتیم ی شبانه روز موندم فرداش گفتم بیا دنبالمون الان خداروشکر خیلی خوبم با دخترم هم بهتر راه میام هر دومون ارومتر شدیم حسابی

میخوام بگم حق داری تو از جای دیگه خسته شدی ی مدت از شرایط دور بشو بعد باز با انرژی ادامه بده

عزیزم گفتارشان تا چه جد آخه پسرمنم زیاد واضح صحبت نمیکنه خودم دلم می خواد ببرمش گفتار درمانی ولی شوهرم میگه خوبه نمی خواد

عزیزم بیخیال گفتار درمانی و این چیزا شو ،حداقل یه مدت نبر بچه حتما زده شده یه فاصله بنداز دوباره ببر خودت قصه بخون شعر بخون براشون ،زندگیو برای خودت سخت نکن

کاملا حق داری و همه ب نوعی مشکلات رو داریم . اگر احساس میکنی خیلی اذیت ،برو‌ با ی دکتر صحبت کن بهت آرامبخش میده

عزیزم انشاالله مشکلت حل بشه .ولی باید خیلی صبور باشی منی که این مشکلو ندارم گاهی خیلی عصبی بشم میزنم

نمیدونم چه راهنمایی ای بکنم بهت فقط دعات می‌کنم ک خدا بهت صبر بده تا بتونی از پسشون بربیای فقط

دخترت بیماری صرع داره؟؟؟؟

سوال های مرتبط

مامان دلوین وماهلین مامان دلوین وماهلین ۴ سالگی
هر روز خدا بچه هام به خصوص دلوین اذیت می کنه با گریه و اینکه میگه نمی خوان لالا کنم می خوابونمش بعدش کلی عذاب وجدان
ولی امروز به طرز عحیبی این دلوین اذیتمون کرد خیلی خواهرشو می زنه دست بزن داره من نمی دونم با این بچه باید چی کار کنم تهدید دعوا کتک هیجی فایده نداره قشنگ پوره کرده منو🥴🥴🥴
امشب دیگه از باباشم کتک خورد شامشون رو کشیدم براشون پشت میز میشینند قشنگ غذاشون رو می خورن کاری به منم ندارن
ولی دلوین وسط کار میره کنار ماهلین اینقدر این بچه رو سوک می زنه اذیت می کنه که با دهن پر گریه می کنه قشنگ زهرمارش میشه هرجی میگم دلوین نکن بیا این طرف شامتو بخور تو چی کار به اون داری گوشش بدهکار نیست امشبم با این کارش از باباش کتک خورد با اینکه تا حالا دست روش بلند نکرده بود ولی عرصه رو به هممون تنگ کرد این بچه
پن نمی دونم اقتًای سنشه باید باهاش مدارا کنیم یا ببرمش مشاوره
خیلی خودخواه و زورگوعه و لجباز
هرچی هم می خواد باید همون باشه صبح پاشه اگه بگه عسل می خوام ندم بهش قیامت می کنه
فقط دعا کنید خدا صبرم بده 😭
مامان دلوین وماهلین مامان دلوین وماهلین ۴ سالگی
سلام مامانا بیاین یه راهکار خوب و موفقیت آمیز بهم بدید
دلوینو ۸ ماهه از پوشک گرفتم تو این ۸ ماه هر روز خدا گاهی روزی نا دو الی ۳ بار ماهلین همش دنبال خواهرش میره و نگاهش می کنه که چه جوری تو دستشویی جیش می کنه خواهرش بعد اشاره می کنه به دلوین میگه مامان جیش جیش یعنی قشنگ متوجه همه چیز هست حرف زدنشم دوکلمه ای گاهی ۳ کلمه ایه پوشک شبشو کامل گرفتم تا صبح خشکه ولی روزو هنوز نتونستم به هیچ عنوان و تحت هیچ شرایط و تو اد حالتی تو دستشویی یا حمام جیش نمی کنه هزار بار تا حالا اقدام کردم موفقیت آمیز نبوده هرچی سرپاش میگیرم یا پیزارمش رو دستشویی حتی بهش آب میریزم شده ده دقیقه تا یه ربعم تو دستشویی بوده ولی به هیچ عنوان جیش نمی کنه وابسته به پوشکه یا تو پوشک می کنه یا تو شلوارشه یه بارم تو دستشویی نکرده من دلم خوش بشه 😥😥نمی دونم چرا این بچه اینقدرسرتقه به خدا دیگه خودمم خجالت می کشم پوشکش کنم دیگه داره ۴ سالش میشه هر دفعه میگم خوبه کلا دیگه پوشک شورتی پاش نکنم بازش بزارم اینقدر بشاشه تو خودش تا یاد بگیره بره تو دستشویی جیش کنه تنبیه تشویق حرف زدن هیچ راهی تاثیر گذار نیست نمی دونم کی می خواد یاد بگیرع تو دستشویی جیش کنه
مامان دلوین وماهلین مامان دلوین وماهلین ۴ سالگی
سلام مامانا من ماهلینم ۳ سال و ۱۰ ماهشه در جریان بودید که داشتم از پوشک مس گرفتم ده روز تمام در تلاش بودم آخر سرم نتونستم چون بچم می ترسید تو دستشویی جیش کنه می گفت مامان می ترسم در کنارش کاردرمانکرش امروز بهم گفت از لحاظ حسی خیلی خیلی ضعیفه یعنی چیزی این وسط اذیتش نمی کنه جوری بود تو شلوارش حیش و پی پی می کرد بدش نمیومد اصلا با همون وضع راه می رفت می نشست پا میشد حتی غذاشو که براش می کشم همین جور داغ داغ می خوره عکس العملاش لحظه ایه یعنی بعضی وقتا عکس العمل نشون میده به داغی زیاد گاهی اوقات نه کاردرمانش می گفت خیلی ضعیفه و نیاز به درمان داره درمانشم فقط و فقط تمرینه
بعد گفت تا درمان نشه فعلا نمی تونی از پوشک بگیریش من خیلی براش ناراحتم 😥😥حالا یه سری تمرین براش داده مثلا گفت یه کاسه پر یخ و آب بزار جلوش یه کاسه هم آب تقریبا داغ هی دستشو بزنه داخلش بعد پارچه ی زبر و نرم بده دستش بکش به بدنش برس بکش به دستاش راسیاتش تا الان این قضیه رو جدیش نگرفته بودم ولی الان خیلی ناراحتشم 😥😥خدا منو نبخشه کاش زودتر به دادش رسیده بودم گفت تا خوب نشه حالا حالاها نمی تونی از پوشک بگیریش می خوام ببینم اینجا کسی بچش چنین مشکلی داشته ؟بعد اینکه به نظرتون دیگه چه تمرینایی باهاش انجام بدم تا حسیش قوی بشه؟
مامان دلوین وماهلین مامان دلوین وماهلین ۴ سالگی
این بچه ها آخرش ما مامانا رو دق میدن امروز از کلاس اومده بودیم بیرون لب خیابون وایساده بددیم منتظر شوهرم تا بیاد دنبالمون دلوین تا چشمش به ماشین باباش خورد دسته منو ول کرد پرید وسط خیابون شانسم گفت همین که ماشین جلویی باباش بود و هم ابنکه خیابون نیمه ترافیک بود نمی دونم چه جوری براتون تشریح کنم ولی کاملا پربد وسط خیابون منم یهو با جیغ و داد پریدم تو خیابون دستشو گرفتم صدتا فحشش هم دادم از اون طرفم ماهلین وایساده بود کنار خیابون تک و تنها مات و مبهوت مارو نگاه می کرد خدا چقدر به دلوین رحم کرد قشنگ یه سکته ناقص زدم 🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️شانسم گفت ماهلین از جاش تکون نخورد خداییش خیلی سخته با دوتا بچه کوچیک تنها جایی رفتن لامصب اون دور و برم جای پارک نیستم شوهرم که مارو میزاره میره توی خیابون دیگه پارک می کنه بعدش پیام میوم میاد دنبالمون اینقدرم خونسرد با این قضیه برخورد کرد و بعدش خندید گفتم چرا می خندی حرص منو در نبار من دارم سکته می کنم تو می خندی حداقل یه چیزی به این بچه بگو قشنگ مردمو 🙄🙄🙄
خیابون آمادگاه بودیم اصفهانی ها می دونند کجا رو میگم اونجا همیشه شلوغ و ترافیکه