داستان زایمان من 🥲
پارت سوم


رفتم بلوک زایمان و تماس گرفتن دکترمو گفته بود آن اس تی بدم‌
مامای شیفت اصرار داشت برو تشکیل پرونده بده بستری کنم گفتم نه میخوام برم گلپا . آخه نمیگفتم نگهم میداشتن که طبیعی بزام.
گفت پس برو همونجا آن اس تی بده گفتم من از صبح آبریزش دارم خطرناکه میترسم و دید دارم میلرزم گفت برو قبض بگیر بیا.
خوابیدم معاینه کرد گفت ۲ سانتی لگنت خوبه بمون طبیعی بیار دختر . بچت رسیده که ۳۷ هفته پاره شده کیسه ت و خوش شانسی و فلان‌.
گفتم بذار ان اس تی بدم فکرامو کنم بهتون میگم‌ فهمیدم الکی گفتم گفت اصلا هرکار میخوای بکن انگار سزارین چیز خوبیه هنه دنبال سزارین هستن.😐😐😐
نوار قلب خوب بود و فرستاد برا دکترم.
یادم رفت بگم صبحش با منشی دکترم قبل بیمارستان صحبت کردم و گفت نوار قلب خوب بود زنگ بزن بهم. بهش زنگ زدم و اونم با دکترم هماهنگ کرد که برم تهران فورا.

مقالات مرتبط

سوال های مرتبط