گشنگی و ضعف بعد زایمان یه طرف اصلا کل زایمان و درداش یه طرف
منم خودم گفتم بیهوش کنن وقتی بهوش اومدم افتادن رو شکمم فقط جیغ میزدم و گریه میکردم
ده بار افتادن رو شکمم
ایجان خداروشکرکه سالمن
من چون بدون درد بستری شدم شاممو کامل اوردن واسم خوردم ساعتای ۱۰ ، بعد ۱۲ دگتر گف بریم سز تو باز نمیشی ضربان قلب بچه هم افت میکنه دیگه مجبوری باشکم پر بردنم عمل و خداروشکر مشکلی نبود واسه گشنگی ولی کلا چون ترسیده بودم مثل بید همش میلرزیدم خیلی حالم بدیود خیلییی زیاد ترسیدم اصلا وحشتناک بعدش میگفتم دورازجون چه خر یودم مگه چی بود اخه تموم شد رفت
بازم خوبه من با شکم گشنه طبیعی زایمان کردم با اون همه زوری که زدم فقط خدا کمک کرد بعدم تبم رو ۴۰ بود تا ۴۰ روز هیچی نمیخوردم غذا تو دهنم خمیر میشد ، هیچی نمیخوردم خیلی بد بود یه قلوپ ابم بهم ندادن بهم پاهام میلرزید دستام میلرزید ، تو سرم یه حالی میشد
اتفاقا دکتر من گفته بود یه روز قبلش چیزای سبک بخور مثل سوپ ولی شام نخور
منم عملم قرار بود ۱۴ فرودین باشه یهو ۱۱م شبش دردم گرفت رفتم بستریم صبح سزارین شدم شامم ماکارانی خورده بودم تو اتاق عمل خیلی ببخشید هی عوق میزدم دکترم گفت بخاطر همین به مریضام میگم شب قبلش شام نخورین
من نامه داد دکتر برا سزارین ولی سه روز زودتر من درد گرفت من از ده شب درد کشیدم تا فردا ظهر دکترم نبود همش میگفتن طبیعی بیار به هزار پارتی سزا شدم تواتاق عمل همش میگفتم گشنم دکتر بخاطر همین کلا فشارم افت کرد
من اول ۶عصر رفتم رستوران کباب زدم بعد همسرم زنگ زد به مامانش که سوپ بزار دکتر گفته سوپ بخوره اومدیم هشت شب سوپ خوردم دوش گرفتم خوابیدم سه شب راه افتادیم تا پنج صبح رسیدیم بیمارستان و ۱۱/۳۰ به دنیا اومد...دکترم حتی غذا چی بخورمم توضیح داده بود
عزززیزم🥹🥹
منم گشنم بود تا توی اتاق عمل ولی دیک سرم زدن اصلا حس گشنگی رفت
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.