۱۶ پاسخ

گل قشنگم ما هممون مشکل داریم و گرفتاریم ولی این و بدون که یه خدایی داریم که از همه بهمون نزدیک تره توکل به خودش کن خودش میسازه برات بهترین ها رو عزیز دلم

اینجوری نگو عزیزم هیچکس بدون مشکل نیس و تومادر شدی تازه اول راهی باید خیلی قوی تر ازاین حرفا باشیا ..چرا بمیری الان یکی هس ک هیچ پناهی جز تونداره و بهت احتیاج داره گلم

خدانکنه عزیزم، میگذره همونجور که بقیه روزای بدت گزشت،فقط امیدوار باش
البته منم زیاد ازین فکرا میکنم اما فکر کردن ب دخترم ارومم میکنم
منم بارداری سختی داشتم استراحت مطلق سرکلاژ و تنها بودم،زایمان سخت تو شهر غریب تنهام
بچمم هنوز زردی داره،اما سعی میکنم روپا باشم بخاطر دخترم،اون جز من کسیو نداره طفلک امیدش ب منه.
با فور کردن ب دخترت حالتو خوب کن،خدا بزرگه

درباره کولیک گزاشتم پست هامو نگا کن شاید بدردت بخوره

تو تنها هستی اینو بیشتر حس می‌کنی ...وقتیم پاتنر آدم بیعشور باشه از این بهتر نمیشی ...تحمل کن بچت ۵ماه یا۴بشه کولیکش کم میشه ...گریه هاش کمتر میشه میتونی به خودت برسی حالت بهتر میشه

چقدر سخته منم همینطوری بودم هنوز تازه حس خودکشی کمتر شده بخاطر زایمان و بارداری هست ...

عزیزدلم ❤️ چی بگم که دلت آرومشه..غصه نخور هم خودت افسردگی بعد زایمان گرفتی هم شوهرت ..صبور باش بخدا میگذره حل میشه فقط با عشق دادن ب بچه ات خوب میشی ..❤️❤️❤️

عزیزم خدا بهت صبر بیشتری بده اما اینجوری نگو چون اگر تو نباشی هیچکسی به اندازه تو مادر کامل و خوبی برای بچت نمیشه

سلام عزیز دلم این چه حرفیه خوش بحالت به سلامتی زایمان کردی و خدا برات معجزه آورده گلم
فقط یه کوچولو افسرده شدی بعد زایمان و این با فکر کردن به نی نی قشنگت به زودی حل میشه

درکت میکنم عزیزم خوب میفهمم چ‌ حالی داری منم پسرم وقتی بدنیا اومد درگیر زردیش بودم بعد نافش مشکل پیدا کرد ۱۵ روزش بود عمل شد فک میکردم دیگ تمومه میریم از بیمارستان ولی حالش بد شد و بالا اورد فهمیدن رودش چسبندگی پیدا کرده و بار دوم توی ۱۷ روزگیش عمل شد‌ خیلی روزای سختی بود برام فک میکردم نمیگذره پیر شدم سرش ولی گذشت و الان پسرم سالم سلامت کنارم خوابیده میخام بهت بگم بچت به ی مامان قوی نیاز داره میگذره این روزا مطمئن باش❤️

عزیزم قوی باش خودتو نباز بخاطر کوچولوت باید قوی و محکم باشی🥹 خدا خودش جواب همسرتو که بی تفاوته بهت و کم محلی میکنه ، میده نگران نباش عوض اینکه تو این شرایط سخت حامیت باشه کنارت باشه که با هم بگذرونین روزارو کم محلی میکنه 😐 همه چی درست میشه بسپار به خدا توکلت به خدا باشه عزیز دلم ایشالله که نی نی ام زودی خوب میشه و کلی روزای خوب و با هم میگذرونید 🙏🏻♥️🌹🥰

چرا بعضی مردا اینجورین شوهرمن‌ اصلا اینجوری نیست..

یکم افسردگی بعداز زایمان گرفتی تحمل کن کم کم خوب میشی عزیزم خودتو سرگرم کن

بخاطرجی فهمیدی دریچه معده تنگه منطورمه ازروچه علائمی

خدا نکنه عزیزم انشاالله همه این گرفتاری زودی حل بشه

بچه چندمه

سوال های مرتبط

مامان کیانا مامان کیانا ۴ ماهگی
من دیدم دارن همه تجربه زایمان میزارن گفتم منم بزارم می‌دونم دیر شده ولی می‌زارم من دوتا زایمان طبیعی داشتم کلا بد زایمانم بخصوص سر دختر اون یکی دخترم ۱۵ ساعت درد کشیدم دوسال پیش عمل افتادگی رحم انجام دادم وقتی حامله شدم دکترم گفت سزارینی منم خوشحال که این یکی درد نمی‌کشم هفته ۲۶ بارداری بود که دکترم گفت از شانس تو مجوز سزارین برای عمل تو برداشته شده باید طبیعی زایمان کنی اون موقع دنیا روی سرم خراب شد هرچه التماس کردم که نمیتونم فایده نداشت از هفته ۳۰ دردام شروع شد به خاطر عملی که داشتم خیلی کمر درد بودم درحدی که وقتی راه میرفتم فقط دوست داشتم بزنم زیر گریه شبا که تا صبح راه میرفتم هفته ۳۲ آمپول ریه زدم هم چنان تا ۳۹ هفته طولانی شد که رفتم بهداشت میخواست ضربان قلب رو گوش کنه که گفت انقباض داری برو بیمارستان اومدم خونه تا غروب راه رفتم بعد رفتیم زایشگاه بیمارستان تامین اجتماعی معاینه که کرد گفت ۲ سانتی برو خونه هنوز زوده اومدم خونه سه روز دردام به همین شکل بود منظم نمیشد تا پنجشنبه شب خیلی درد داشتم تا ساعت چهار صبح فقط راه میرفتم حدیث کسا می‌خوندم دیگه ساعت چهار نماز که خواندم با شوهرم رفتم بیمارستان معاینه که کرد گفت هنوز دوسانتی ای بابا هرچه التماس کردم که بچه های دیگم به زور آمپول فشار رحمم باز شده باور نکردن گفتن برو توی راه رو تا ساعت ۸ بعد دوباره بیا ساعت ۸ که دوباره رفتم معاینه که کرد گفت ۱/۵شدی گفتم مگه میشه به جایی که رحمم بازبشه بسته میشه تا بلند شدم زیر کلی خون بود که گریه ام گرفتم گفتم من دوتا بچه آوردم اصلا خونریزی نداشتم اینا برای چی میان گفت اشکال نداره برو خونه صبح جمعه بود
مامان 🤍🫧نها مامان 🤍🫧نها ۲ ماهگی
🌿تجربه زایمان سزارین
پارت اول
الان یکم وقت دارم از تجربه زایمانم براتون میگم😅
بهداشت بهم گفت ۴۰هفته که شدی بیا نامه بهت بدم بری بیمارستان
من با نامه ۴۰هفته رفتم بیمارستان دل تو دلم نبود که اون روز قراره زایمان کنم😅. البته فک میکردم زایمان خیلی راحته ولی برعکس برای منی که هم طبیعی هم سزارین رو تجربه کردم سخت بود😥
بیمارستان که رفتم معاینه کردن گفتن حتی نیم سانتم باز نیستی بستری نمیشی برو خونه یک هفته فرصت داری 😐 این یک هفته رو هم ورزش کن رابطه داشته باش ماساژ و ....خلاصه از این حرفا رفتم خونه خیلی ناراحت بودم که زایمان نکردم چون فک میکردم که اون یک هفته مثل یک سال برام میگذره 🫤همینه که خونه رسیدم رفتم حیاط شروع کردم به پیاده رویی سفت و سخت 😂سه ساعت تمام تو حیاط پیاده رویی کردم
هیچی دیگه دو روز گذشت صبح روز چهارشنبه بود که از خواب پاشدم احساس کردم که حرکت بچه‌م کم شده تا ظهر صبر کردم بهتر نشد واسه همین رفتم بیمارستان و نوار قلب و معاینه انجام شد ماماها گفتن هنوز باز نیستی و مشکلی نداری هنوز همون یک هفته رو وقت داری ولی گفت حالا صبر کن دکتر هم بیاد ببینم اون چی میگه
همین که دکتر اومد ماما بهش گفت که ۴۰ هفته و ۲دوز هستم اصلا به من هم یه نگاه نکرد و گفت باید بستری بشه منی که حتی نیم سانت هم باز نبودم🥲
خلاصه لباس پوشیدم و رفتم اتاق همین که رفتم یه لیوان آب بهم دادن که گفتن قرص رو داخلش حل کردم تا ته نشین نشده زودی بخور
خلاصه ۳تا از این قرص ها به فاصله ۲ساعت بهم دادن
و باز منی که اصلا رحمم باز نشد و....🫠
مامان شاهان مامان شاهان ۲ ماهگی
تجربه من از زایمان زودرس
سلام به مامانای من اومدم براتون تعریف کنم شاید به درد خورد
روز قبل زایمان دکتر بهم نامه داده بود که برم تو بیمارستان های نیمه خصوصی ،که ببینم منو قبول میکنن که عمل کنم چون ۳۶هفتهو۶روز میشدم فرداش
هر بیمارستانی که دکترم اونجا عمل می‌کرد قبولم نکردن گفتن خدایی نکرده اگه به دستگاه نیاز داشته باشه ما نداریم
رفتم پیش دکترم ماجرا رو براش گفتم که گفت من دیگه کاری ازم ساخته نیست ارجاعت میدم به یه دکتر دیگه منو فرستاد پیش اون بنده خدا
با ترس و لرز رفتم اونم قبول کرد گفت باید از امشب بستری بشی تا عملت کنم گفتم باشه برم خونه دوش بگیرم میرم اومدم خونه دوش گرفتم تمیز کردم رفتم بستری بشم که دعوام کردن چرا دور اومدی پرونده تشکیل دادن من بستری شدم گفت از ۱۲هم هیچی نخور
فردا صبح شد رفتم اتاق عمل نشستم تا نوبتم شد از ۸صبح رفتم تا ۲بعذ از ظهر
رفتم خوابیدم رو تخت اتاق عمل سرم برام وصل کرد این وسایل نوار قلب و فشار خون رو هم نصب کرد نشستم گفت خودت آزاد بگیر هر کار میکردم نمیتونستم اونم مجبور میشد درش بیاره دوباره بکنه تو کمرم به محضی زد خوابیدم
از بس از آمپول میترسم استرس داشتم خیلی بد بود
و این باعث شد به بچم آسیب بزنم
عمل شروع شد چون ۳۶هفته بودم بچه بالا بود چسبیده
انقدر زدن سر دلم تا کنده شد
بقیشو بزارین برای فردا که جالبتر میشه😘❤️
مامان آراد مامان آراد ۲ ماهگی
سلام مامانا خوبین🌹❤️
خانما من به بچه م از بدو تولدش شیر خشک گیگوز دادم تا الان که ۳۲ روزشه، یه شیر خشک آبتامیل همون اول تولدش خریده بودم تو خونه داشتم گفتم تا حیف نشه اومدم برای سه چهار روز در حد ۶.۷ وعده از اون بهش دادم، تو همون سه چهار روز دیدم بچه م یبوست شدید گرفت طوری که موقعی که معذرت میخوام میخواس پی پی کنه شدید گریه میکرد و جیق می‌کشید و زور میزد😔 و خلاصه اصلا این شیر آپتامیل بهش نساخت، دیگه دیدم اینطوریه حرصم گرفت و کلا ریختمش بیرون و از همون شیر خودش که گیگوز بود بهش دادم، ولی از اون روز که شروع کردم شیر خودشو بهش دادم بچه م انگار اسهالی شده😔، یعنی طوری که دو سه وعده شیر بهش میدم پشتش پی پی میکنه😔، یعنی در یه روز حدود 7.8 بار میشه که پی پی میکنه😔، حجمش بالا نیس تعداد دفعاتش زیاد شده😔، قبلا در روز یه بار بود ولی الان اینطوری😔، این اسهاله دیگه؟ و بعد یه چیز دیگه هم که هست از زمانی که دوباره شیر خودشو بهش دادم و اسهال شده خیلی کم خواب شده و زیاد گریه و بی تابی میکنه😭، به نظرتون تا پس فردا که دکترش بیاد و نوبتش بشه ببرمش دکتر، چیکار کنم؟😞 فکر می‌کنید چرا اینطوری شد؟ این شیر که بهش می‌ساخت آخه😞
مامان آراد مامان آراد ۲ ماهگی
سلام مامانا خوبین🌹❤️
خانما من به بچه م از بدو تولدش شیر خشک گیگوز دادم تا الان که ۳۲ روزشه، یه شیر خشک آبتامیل همون اول تولدش خریده بودم تو خونه داشتم گفتم تا حیف نشه اومدم برای سه چهار روز در حد ۶.۷ وعده از اون بهش دادم، تو همون سه چهار روز دیدم بچه م یبوست شدید گرفت طوری که موقعی که معذرت میخوام میخواس پی پی کنه شدید گریه میکرد و جیق می‌کشید و زور میزد😔 و خلاصه اصلا این شیر آپتامیل بهش نساخت، دیگه دیدم اینطوریه حرصم گرفت و کلا ریختمش بیرون و از همون شیر خودش که گیگوز بود بهش دادم، ولی از اون روز که شروع کردم شیر خودشو بهش دادم بچه م انگار اسهالی شده😔، یعنی طوری که دو سه وعده شیر بهش میدم پشتش پی پی میکنه😔، یعنی در یه روز حدود 7.8 بار میشه که پی پی میکنه😔، حجمش بالا نیس تعداد دفعاتش زیاد شده😔، قبلا در روز یه بار بود ولی الان اینطوری😔، این اسهاله دیگه؟ و بعد یه چیز دیگه هم که هست از زمانی که دوباره شیر خودشو بهش دادم و اسهال شده خیلی کم خواب شده و زیاد گریه و بی تابی میکنه😭، به نظرتون تا پس فردا که دکترش بیاد و نوبتش بشه ببرمش دکتر، چیکار کنم؟😞 فکر می‌کنید چرا اینطوری شد؟ این شیر که بهش می‌ساخت آخه😞
مامان آراد مامان آراد ۲ ماهگی
سلام مامانا خوبین🌹❤️
خانما من به بچه م از بدو تولدش شیر خشک گیگوز دادم تا الان که ۳۲ روزشه، یه شیر خشک آبتامیل همون اول تولدش خریده بودم تو خونه داشتم گفتم تا حیف نشه اومدم برای سه چهار روز در حد ۶.۷ وعده از اون بهش دادم، تو همون سه چهار روز دیدم بچه م یبوست شدید گرفت طوری که موقعی که معذرت میخوام میخواس پی پی کنه شدید گریه میکرد و جیق می‌کشید و زور میزد😔 و خلاصه اصلا این شیر آپتامیل بهش نساخت، دیگه دیدم اینطوریه حرصم گرفت و کلا ریختمش بیرون و از همون شیر خودش که گیگوز بود بهش دادم، ولی از اون روز که شروع کردم شیر خودشو بهش دادم بچه م انگار اسهالی شده😔، یعنی طوری که دو سه وعده شیر بهش میدم پشتش پی پی میکنه😔، یعنی در یه روز حدود 7.8 بار میشه که پی پی میکنه😔، حجمش بالا نیس تعداد دفعاتش زیاد شده😔، قبلا در روز یه بار بود ولی الان اینطوری😔، این اسهاله دیگه؟ و بعد یه چیز دیگه هم که هست از زمانی که دوباره شیر خودشو بهش دادم و اسهال شده خیلی کم خواب شده و زیاد گریه و بی تابی میکنه😭، به نظرتون تا پس فردا که دکترش بیاد و نوبتش بشه ببرمش دکتر، چیکار کنم؟😞 فکر می‌کنید چرا اینطوری شد؟ این شیر که بهش می‌ساخت آخه😞