پست ۹۵
سعی کردم مراحل سزارین رو از پذیرش تا آخر بگم. مراحلی که دردناک نیست و اگه یکم آمادگی روحی داشته باشین (که من نداشتم) استرسی هم متحمل نمیشین.
ولی چرا آمادگی روحی نداشتم؟ چون همه میگن سزارین که راحته، آمادگی نمیخواد.
من برای بازدید از بخش زایمان که رفته بودم، وقتی فهمیدن سزارینی هستم گفتن واسه چی اومدی؟ تو که سزارینی، کاری نداره. در حالیکه همون بازدید کوچیک روز زایمان به دردم خورد. میدونستم کجا آنژیوکت میگیرم، کجا باید بخوابم، کجا دستشویی برم.
سزارین هرچقدرم که راحت باشه، بازم یه عمل جراحیه، توش هفت لایه شکمت رو برش میزنن، تحت بیهوشی یا بی حسی میری. سالن های شلغ اتاق عمل، ریکاوری و بخش بستری رو تجربه میکنی. چرا فکر میکنین آمادگی نمیخواد؟
روز زایمانم از یه ماما پرسیدم، شما خودتون بچه دارین؟ توصیه ای دارین برای من که سزارین هستم؟ گفت تو که گاری نداری، میری اتاق عمل میای، نه درد داری نه هیچی، واقعا خیلی دیگه زشته اگه بخوای استرس داشته باشی.
ولی زشت نیست. همونطور که برای طبیعی ها کلاس آمادگی زایمان میذارن، باید برای سزارینی ها هم بذارن.
علت استرس زیاد من یکی تجربه تسناک اتاق عمل تو ۵ سالگیم بود، و یکی ناآشنا بودن با روند.  وقتی سوند بای یه عده درد داره، درد داره، یه عده که دردشو حس نکردن الکی دلخوشتون نکنن.‌ولی دردش کشنده  غیرقابل تحمل نیست. یه درد کم ولی مدام هست. انتظار نداشته باشین از بین بره به زووی. من اگه اینو میدونستم، فقط همینو، مراحل بعدی رو با کنجکاوی طی میکردم.
تو زایمان سزارین هم شما به همراه و ساپورت روحی نیاز دارین. نیاز دارین بدونین یکی پشت در اتاق عمل منتظرتونه.

۱۲ پاسخ

بدترین روز زندگیم روز سزارینم بود تا الان خیلی بد بود چرا میگید سزارین راحته و درد نداره و استرس نداره واقعا سخت تر از طبیعیه

عزیزم تبریک میگم زیاد بابت بدنیا اومدن نینی قشنگت😍
مررسی که با جزئیات از تمام مراحل سزارین برامون نوشتی
اینجا کلی مامان اولی مث من هست که هیچ تجربه ای از اون چیزی که توی سزارین اتفاق میوفته نداره
ممنون بابت اگاهی که بهمون دادی🍃❤️

عزیزم به سلامتی ، قدم نینیت مبارک باشه 😍😍😍ممنون که خاطراتت و تجربیاتت رو به اشتراک گذاشتی

همه تاپیکاتو خوندم
واقعا مرسی که انقد دقیق و باجزئیات و کامل نوشتی
منی ک از روز اول انتخابم سزارین بوده اما راجب جزئیتاش چیزی نمیدونستم
قدم نو رسیده ت مبارک باشه پر از نور و برکت ان شاءالله
زیر سایه پدر و مادر بزرگ شه عزیزم
بازم ممنون ک تو این شرایط انقد دقیق وقت گذاشتی و همه چی رو نوشتی

بابت درمیون گذاشتن تجربه زایمانت اونم با تمام جزئیات ممنونم عزیزم.

سلام عزیزم اومدم بازم بگم که خیلی خوب تجربه ات رو نوشتی ممنونم از زحمتی که کشیدی، و امیدوارم که از این به بعد هم از پسش بر بیای و با وجود کوچولوت همه این سختی ها یادت بره و شیرینی هاشو حس کنی

قدم نو‌رسیده مبارک باشه گلم
انشالله که دردارو به زودی فراموش میکنی
به لطف خدا همه ی خانوما درداشونو فراموش میکنن چه طبیعی چه سزارین
خیلی خوب نوشتین
قلمتون گیراست👌🏻💗

سلام گلم بهتری آن شاالله؟ دوباره تبریک میگم قدم نورسیده مبارک چشمتون روشن ،الهی زیر سایه پدر و مادر بزرگ بشه وخیرش ببینید،🥰🌹 خیلی عالی توصیف کردید مراحل سزارین،ومن که قراره دومین مرتبه با سزارین فرزندم به دنیا بیاد همه چی دوباره دوره شد و استرس گرفتم بیشتر از تنهایی،،،،همه بیمارستان ها اجازه میدن شوهر به عنوان همراه بیاد ؟

سلام همه‌ی چیزهایی که نوشتی رو خوندم دختر تو باید نویسنده می‌شدی تک تکشون رو حس کردم
منم چند روز دیگه عمل دارم ولی بار دوممه
خیلی خوب قوی بودی
امیدوارم خودت و بچت و همسرت سالم و سلامت باشین

من سزارین میشم☹️☹️
ترسم دارم ولی باید تحمل کنم بلاخره که باید زایمان کنم😂😂

مرسی گلی بابت وقتی ک گذاشتی و همه مراحل رو نکته ب نکته گفتی انشاالله بسلامتی و دل خوش مراحل بزرگ کردن نی نی هم پیش ببری ولی من کلا از سزارین میترسم دوست ندارم سزارین شم😂😂🌹😘😘

خدا بهت خیر و برکت و سلامتی بده عزیزم‌مرسی که تجربتو گفتی🥰

سوال های مرتبط

مامان اورهان 👼🏼💙 مامان اورهان 👼🏼💙 روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان من ( سزارین ) پارت سوم
که هر چقدر بازم التماسشون کردم قبول نکردن و مجبور شدم بر کردم خونه که دکترم گفته بود اگه بازم قبول نکنن فردا صبح بستری شو که شیفته خودمه بیام عمل کنم صبح زود پاشدم رفتم برای بستری و بستری شدم ولی بازم بیمارستان گیر داد برای بریچ بودن بچه و دکتر خودم هر چقدر گفت من دیروز سونو کردم و بچه بریچ بود بازم بیمارستان چند دقیقه قبل تشکیل پرونده فرستاد تو خود بیمارستان سونو تا مطمئن باشه که دروغی در کار نیست خلاصه که بازم بریچ بود و رفتم برای عمل که حالا استرس بی حسی کمر و سوند رو داشتم به شدت که درد سوند کمتر از درد سرم بود و درد خاصی نداشت الکی به خودم استرس داده بودم و همچنین تو بی حسی من اصلا هیچی حس نکردم و پرسنل اتاق عمل هم عالی بودن کلی باهام موقع عمل حرف زدن و مشغولم کردن و کلی آهنگ های عالی باز کردن ولی من سختی اتاق عمل رو تو سر درد دیدم که سرم داشت منفجر میشد و یه ربع نکشید که صدای آقا اورهان رو شنیدم و آوردن نشونم دادن
مامان پسرم🐣 مامان پسرم🐣 ۳ ماهگی
خلاصه ای از تجربه زایمان ۱
طبق تجربیات قدیمی مثل ازمایش گلوکز و معاینه و … همیشه نظرم این بود که نباید از رو تجربیات زایمان کسی نوع زایمانمو انتخاب کنم چون روحیه افراد و آستانه تحمل دردشون با هم خیلی متفاوته ، من ترجیحم از اول سزارین بود
سوند بر خلاف تصورم اصلا درد نداشت در حد یه سوزش ادار خیلی کم بود ، بی حسیم اپیدورال بود و تا فردای روز عمل تو کمرم بود، به نظر من یکی از چیزهای مهم اینه از قبل یه بازدید از بیمارستانی که قراره عمل بشین داشته باشین ، دکتر من تو چند تا ییمارستان عمل میکرد که مد نظر من دو تا بیمارستانش بود که از قبل سعی کردم ان اس تی ها و سونو ها رو برم اونجا، آشنایی داشتم با بخش لیبر و اینا….مثلا محیط لیبر بیمارستان گاندی شبیه محیط آرایشگاه های زنونه بود که مورد پسند من نبود😜😜
تزریق اون آمپول تو کمرم با اینکه درد نداشت ولی من از نظر روحی درد حس میکردم چون کلا همیشه کمر درد دارم میتونم بگم بین مراحل مختلف برای من مرحله بدترین بود …



مامان مهوا🌝🌛 مامان مهوا🌝🌛 ۱ ماهگی
پارت دو
همونجا کنار اون پرستار بداخلاق یه بهیار خیلی مهربون همونجا بود که فهمیدم هم سن خودمه ،کلی هم هوامد داشت تو تمام مراحل سونو و اینا دستمو گرفته بود و بهم میگفت نترسم و درد نداره واقعا ازش ممنونم همونجا واسم یه سرم بیزاکول زدن و اس ان تی گرفتن .حدود ساعت نه بود که اومدن منو ببرن اتاق عمل ،خوش شانسی زیادی که داشتم این بود که اون شب فقط من بودم که عمل داشتم و دکترم مریض دیگه ای نداشت و کلا دکتر من صبح ها عمل میکنه و اون شب هم به پرسنل اتاق عمل گفته بود که من اورژانسیم 🫢
توی مسیر اتاق عمل خیلی فضا شاد بود و ماما که باهام بود همون بهیاره همش میگفتن الکی بگو درد دارم و انقدر چهرت بشاش و ضایع نباشه و در کل استرس کمی داشتم...دیگه رسیدیم به در اتاق عمل و لحظه دروغ گفتن بود .دوتا خانوم که بعد فهمیدم یکیشون دکتر بیهوشی بود اومدن حالمو پرسیدم و اینکه درد دارم یا ن پرسیدم که من الکی گفتم اره و اینا.خلاصه رفتم توی اتاق عمل و هنوز نشتی سوند رو داشتم ...روی تخت نشستم که واسم بی حسی بزنن..
بارداری زایمان
مامان دایار مامان دایار ۵ ماهگی
تجربه زایمان سزارینم
اول بگم اینقدر که راضی بودم اگه هزار بارم ازم بپرسن بازم انتخابم سزارین و دکتر گواهیه.
ما صبح روز ۱۳ خرداد رفتیم بیمارستان قبل زایمانم هیچوقت ترس و استرسی از زایمان نداشتم و همیشه ذوقش رو داشتم ولی همش تو ذهنم سزارین رو خیلی سخت و دردناک تصور میکردم. تو گهواره راجع به سوند وصل کردن استرس میدادن که درد داره ولی واسه من خیلی راحت بود اکثر خانومایی هم که اونجا بودن جز یه نفر همه بدون صدا یا صدای کم سوندشون وصل میشد. یکمی سوزش بعد وصل کردنش هست که طبیعیه.من بیحس شدم و از پمپ درد استفاده نکردم‌. حین عملم دکترم فیبرومام رو هم دراورد. با اینکه دوتا عمل همزمان بود و از پمپ درد استفاده نکردم ولی خدا رو شکر با شیاف دردم کنترل شد. بعد عمل بابت بیحسی اذیت نشدم و سردرد یا عوارض دیکه ای نداشتم‌. در کل بنظرم خیلی بی استرس و راحت بود برام. زود هم سرپا شدم. حتی دیشب با همسرم رفتیم بیرون یکمی گشتیم و چنتا مغازه دور زدیم. الهی همه اونایی که در انتظار زایمان هستن، زایمان راحتی داشته باشن