خلاصه ای از تجربه زایمان ۱
طبق تجربیات قدیمی مثل ازمایش گلوکز و معاینه و … همیشه نظرم این بود که نباید از رو تجربیات زایمان کسی نوع زایمانمو انتخاب کنم چون روحیه افراد و آستانه تحمل دردشون با هم خیلی متفاوته ، من ترجیحم از اول سزارین بود
سوند بر خلاف تصورم اصلا درد نداشت در حد یه سوزش ادار خیلی کم بود ، بی حسیم اپیدورال بود و تا فردای روز عمل تو کمرم بود، به نظر من یکی از چیزهای مهم اینه از قبل یه بازدید از بیمارستانی که قراره عمل بشین داشته باشین ، دکتر من تو چند تا ییمارستان عمل میکرد که مد نظر من دو تا بیمارستانش بود که از قبل سعی کردم ان اس تی ها و سونو ها رو برم اونجا، آشنایی داشتم با بخش لیبر و اینا….مثلا محیط لیبر بیمارستان گاندی شبیه محیط آرایشگاه های زنونه بود که مورد پسند من نبود😜😜
تزریق اون آمپول تو کمرم با اینکه درد نداشت ولی من از نظر روحی درد حس میکردم چون کلا همیشه کمر درد دارم میتونم بگم بین مراحل مختلف برای من مرحله بدترین بود …



۱ پاسخ

سلام عزیزم ،به سلامتی و دل خوش،چرا بی حسی رو انتخاب میکنید،؟!نمیدونم شاید از درک من خارج باشه،ولی به نظرم استرس آدم خیلی بیشتر میشه

سوال های مرتبط

مامان الوند🧒❄️💙 مامان الوند🧒❄️💙 ۲ ماهگی
مامان دلسا مامان دلسا ۲ ماهگی
سلام بلاخره زایمان کردم و دخترم و بغل گرفتم 😍یعنی میتونم بگم انگار خدا بهتون یکی از فرشته هاش و داده خیلی حس قشنگیه فقط باید تجربش کرد تا فهمید
تجربه از زایمان: سزارین اختیاری بودم تو بیمارستان بازرگانان یعنی خیلی بیمارستان خوب و تمیز و با پرسنل عالی مهربون خیلی خوب بودن خدا خیرشون بده تازه بیمارستان خیلی شلوغی هم نیس خیلی خوبه از این نظر هم .دکترم دکتر لیلا سوخرای بود تا الان راضی بودم از جراحیش حالا باز بخیه بعدا معلوم می‌کنه خوب بوده یا ن ....
از زایمان بگم که سوند سورش داشت .آمپول بیحسی از کمر اصلا اصلا درد نداشت فقط حتما تکون نخورین . عمل هم یه ساعت بعد عمل خیلی درد داشتم که پمب درد گرفتم عالی بود یعنی مثل درد پریودی کرد بعدش .قیمت پنل درد هم یک و صد . اولین راه رفتن هم درد داره ولی پرستارا کمک کردن
عوارض عمل هم بگم الکیه بگم درد نداره سزارین اینا من بخیه هام درد داره الان مخصوصا وقتی می‌خوام بلند بشم یا تکون بخورم . هم من گردنم خیلی درد می‌کنه که به خاطر آمپول بی حسی فک کنم با اینکه تکون نخوردم اصلا ولی از دیروز اومدم خونه گردن درد گرفتم
مامان nazi&nora مامان nazi&nora ۲ ماهگی
تجربه زایمان ۲
آخه میخواستم دکتر خودم منو عمل کنه
اما ساعت ۳نصف شب دردام شدید تر شد و خودم رفتم به پرستارا گفتم وچون زایمان پیشرفت کرده بود اورژانسی منو اتاق عمل بردن و من از درد داشتم میمردم و با بدترین حالت آماده برای سزارین شدم درحالیکه دکتر شیفت میخاست عملم کنه و من با درد شدید بودم خلاصه رفتم رو تخت عمل امپول بی حسی در مقابل اون دردا برا من اصلا درد نداشت من بی حسی تو پاهام رو حس کردم و دردام آروم شد ولی لرزش دستام که نمیدونم به خاطر ترس بود یا بی حسی داشتم که دکتر بی هوشی گفت طبیعیه بعد دو سه دقیقه صدای دخترم رو شنیدم که تو اون شرایط از ته دل خندیدم و خوشحال شدم که سالمه و صورت زیباش که همه ی پرستارا ازش تعریف میکردن عمل تقریبا یه ربع طول کشید ومنو تو ریکاوری بردن اونجا صدای همسرم رو می شنیدم که حالمو از پرستار میپرسه ولی من لرزش شدید داشتم تااینکه داشتن منو به بخش انتقال میدادن که دخترم و خواهرم وهمسرم رو دیدم که همه خوشحالن .
تجربه زایمانم خوب بود ونمیدونم که چه حکمتی بود که به خاطر ۳تا۴ساعت دکتر خودمم عملم نکرد و این ناراحتم میکنه .
مامان مهوا🌝🌛 مامان مهوا🌝🌛 ۱ ماهگی
پارت دو
همونجا کنار اون پرستار بداخلاق یه بهیار خیلی مهربون همونجا بود که فهمیدم هم سن خودمه ،کلی هم هوامد داشت تو تمام مراحل سونو و اینا دستمو گرفته بود و بهم میگفت نترسم و درد نداره واقعا ازش ممنونم همونجا واسم یه سرم بیزاکول زدن و اس ان تی گرفتن .حدود ساعت نه بود که اومدن منو ببرن اتاق عمل ،خوش شانسی زیادی که داشتم این بود که اون شب فقط من بودم که عمل داشتم و دکترم مریض دیگه ای نداشت و کلا دکتر من صبح ها عمل میکنه و اون شب هم به پرسنل اتاق عمل گفته بود که من اورژانسیم 🫢
توی مسیر اتاق عمل خیلی فضا شاد بود و ماما که باهام بود همون بهیاره همش میگفتن الکی بگو درد دارم و انقدر چهرت بشاش و ضایع نباشه و در کل استرس کمی داشتم...دیگه رسیدیم به در اتاق عمل و لحظه دروغ گفتن بود .دوتا خانوم که بعد فهمیدم یکیشون دکتر بیهوشی بود اومدن حالمو پرسیدم و اینکه درد دارم یا ن پرسیدم که من الکی گفتم اره و اینا.خلاصه رفتم توی اتاق عمل و هنوز نشتی سوند رو داشتم ...روی تخت نشستم که واسم بی حسی بزنن..
بارداری زایمان
مامان اورهان 👼🏼💙 مامان اورهان 👼🏼💙 روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان من ( سزارین ) پارت سوم
که هر چقدر بازم التماسشون کردم قبول نکردن و مجبور شدم بر کردم خونه که دکترم گفته بود اگه بازم قبول نکنن فردا صبح بستری شو که شیفته خودمه بیام عمل کنم صبح زود پاشدم رفتم برای بستری و بستری شدم ولی بازم بیمارستان گیر داد برای بریچ بودن بچه و دکتر خودم هر چقدر گفت من دیروز سونو کردم و بچه بریچ بود بازم بیمارستان چند دقیقه قبل تشکیل پرونده فرستاد تو خود بیمارستان سونو تا مطمئن باشه که دروغی در کار نیست خلاصه که بازم بریچ بود و رفتم برای عمل که حالا استرس بی حسی کمر و سوند رو داشتم به شدت که درد سوند کمتر از درد سرم بود و درد خاصی نداشت الکی به خودم استرس داده بودم و همچنین تو بی حسی من اصلا هیچی حس نکردم و پرسنل اتاق عمل هم عالی بودن کلی باهام موقع عمل حرف زدن و مشغولم کردن و کلی آهنگ های عالی باز کردن ولی من سختی اتاق عمل رو تو سر درد دیدم که سرم داشت منفجر میشد و یه ربع نکشید که صدای آقا اورهان رو شنیدم و آوردن نشونم دادن
مامان دردونه مامان دردونه ۴ ماهگی
پست ۹۵
سعی کردم مراحل سزارین رو از پذیرش تا آخر بگم. مراحلی که دردناک نیست و اگه یکم آمادگی روحی داشته باشین (که من نداشتم) استرسی هم متحمل نمیشین.
ولی چرا آمادگی روحی نداشتم؟ چون همه میگن سزارین که راحته، آمادگی نمیخواد.
من برای بازدید از بخش زایمان که رفته بودم، وقتی فهمیدن سزارینی هستم گفتن واسه چی اومدی؟ تو که سزارینی، کاری نداره. در حالیکه همون بازدید کوچیک روز زایمان به دردم خورد. میدونستم کجا آنژیوکت میگیرم، کجا باید بخوابم، کجا دستشویی برم.
سزارین هرچقدرم که راحت باشه، بازم یه عمل جراحیه، توش هفت لایه شکمت رو برش میزنن، تحت بیهوشی یا بی حسی میری. سالن های شلغ اتاق عمل، ریکاوری و بخش بستری رو تجربه میکنی. چرا فکر میکنین آمادگی نمیخواد؟
روز زایمانم از یه ماما پرسیدم، شما خودتون بچه دارین؟ توصیه ای دارین برای من که سزارین هستم؟ گفت تو که گاری نداری، میری اتاق عمل میای، نه درد داری نه هیچی، واقعا خیلی دیگه زشته اگه بخوای استرس داشته باشی.
ولی زشت نیست. همونطور که برای طبیعی ها کلاس آمادگی زایمان میذارن، باید برای سزارینی ها هم بذارن.
علت استرس زیاد من یکی تجربه تسناک اتاق عمل تو ۵ سالگیم بود، و یکی ناآشنا بودن با روند.  وقتی سوند بای یه عده درد داره، درد داره، یه عده که دردشو حس نکردن الکی دلخوشتون نکنن.‌ولی دردش کشنده  غیرقابل تحمل نیست. یه درد کم ولی مدام هست. انتظار نداشته باشین از بین بره به زووی. من اگه اینو میدونستم، فقط همینو، مراحل بعدی رو با کنجکاوی طی میکردم.
تو زایمان سزارین هم شما به همراه و ساپورت روحی نیاز دارین. نیاز دارین بدونین یکی پشت در اتاق عمل منتظرتونه.
مامان نخود مامان نخود ۷ ماهگی
تجربه زایمان
من پریروز سونو بیوفیزیکال دادم تنفس نمره نگرفت بردم زایشگاه گفتن ان اس تی خوبه چیزی نیست ولی گفتم زنگ بزن دکترم زنگ زدن دکتر گفت براش تکرار سونو بنویسید بفرستید اینسری زد حرکت نمره نگرفت برگشتم زایشگاه دکتر گفت بستری کنید برا زایمان بستری شدم گفتن سزارین اصلا نداریم اختیاری قبول نمی‌کنیم
دیگه بستری شدم معاینه کردن کاملا بسته بود
سروم زدن و آمپول فشار نزدیک دوساعتی موندن نه درد داشتم نه باز شدم گفتن ببرن سزارین که من گفتم با دکتر شیفت عمل نمیشم با دکتر خودم عمل شدم و موقع زایمان متوجه بندناف دور گردن بچه شد
خلاصه ساعت سه و چهلدوپپنج دقیقه ظهر پسرم به دنیا اومد خداروشکرر و من تو اتاق عمل فقط گریه میکردم و خداروشکر میکردم
از سوند براتون بگم درد آنچنان بدی ندارد و یه لحظس
تو اتاق عمل هیچ دردی متوجه نمیشین من تا چهار پنج ساعت بعدش هم هیچ دردی نداشتم و بعد هم باز جای عمل درد نمی‌کرد به خاطر زیاد به پشت خوابیدن کمردرد خیلی شدیدی گرفتم و کمردرد اذیتم کرد که با اولین راه رفتن از بین رفت ولی خب بعدش درد جای عمل یه مقدار داشتم که با شیاف خوب بود قابل تحمل بود فقط یکم راه رفتن درد داره الان هم بیشتر سوزش جای عمل دارم تا درد
و از فشار دادن شکم بگم که شکم منو سه بار فشار دادن که یه بار تو اتاق عمل و دوبار تو‌ریکاوری که هرسه بار بی حس بودم و متوجه نشدم
همینا فعلا تو‌ ذهنم بود