۷ پاسخ

یه سئوال اگ بگی ک سوند و برام بعد از بی حسی بزنین قبول میکنن؟
آخه بعضی ها میگن قبول میکنن

بعد زدن بی حسی حس بد داره ادم?حالش بد میشه?

علتش چی بود که سزارین شدی؟ منم دوست دارم سزارین بشم ولی بچم سفالیکه و بریچ نیست .دکتر قبول نمیکنه .اختیاری هم اینجا پنجاه تومن میشه که من ندارم و نمیخوام انقدر پول بدم

خوشبحالت واقعا
من که راه رفتن اینا برام مرگ بود

من ۱۵سال پیش سزارین شدم باورتون میشه اصلا در دنداشتم الانم باردارم

عزیزم مبارک باشه قدم گل دخترت اتفاقا همین الان داشتم فکر میکردم ب سزارین و کلی ترسیده بودم بخاطر دردش که میگن زیاده خدا خیرت بده ترس رو از دلم دور کردی😍😅

این که میگن سزارین بعدش خیلی درد داری در حدی نمیتونی بچه رو درست بغل بگیری راسته؟؟

سوال های مرتبط

مامان پناه 👧🏻🦋 مامان پناه 👧🏻🦋 روزهای ابتدایی تولد
خب تجربه من از زایمان سزارینم
واقعا راضی بودم و بازم به عقب برگردم حتما سزارین رو انتخاب میکنم
سزارین اختیاری بودم بیمارستان بهمن دکتر مردی
اول که رفتم بیمارستان همسرم کارای پذیرشم رو انجام داد و رفتم بلوک زایمان یه ان اس تی ازم گرفتن بعد آنژیوکت زدن برام بعدشم سوند زد برام که با ی ژل همراش زد گفت بی حس میشی من اصلا متوجه نشدم و درد نداشتم فقط بعدش حس ادرار داشتم گفتن عادیه بعدش بردنم اتاق عمل از کمر بی حس شدم ۴ بار سوزن رو زد دردش مثل امپول عضلانی عادی بود شایدم کمتر بعدش بهم گفتن دراز بکش دراز کشیدم پاهام یهو داغ داغ شد هیچی دگ حس نمیکردم ۵ دقیقه اینا گذشته بود یهو صدای گریه دخترم‌ رو شنیدم وای بهتری حس دنیا بود بعدش اوردم نشونم دادن و صورتشو چسبوندن به صورتم و ساکت شد و بعد لباساش رو پوشیدن و وزنش کردن ۳۳۰۰ بود بعد بردنم ریکاوری یه ساعت اونجا نگهم داشتن بهم گفتن خوبی بیاریمش شیر بخوره گفتم اره دخترمو اوردن ( من گفتم حالا مگه الان شیر دارم!)دیدم اره شیر خورد🥹🥹بعدش منو بردن بخش راستی شکمم تو اتاق عمل فشار‌ دادن بی حس بودم اصلا نفهمیدم پمپ درد هم نگرفتم دردم با شیاف و مسکن هایی که زدن کنترل شد خداییش هر وقت گفتم درد دارم میومدن برای مسکن میزدن و خیلی خوب بود
هم از بیمارستان هم از دکترم واقعا راضی بودم
باز سوالی بود بپرسید جواب میدم
مامان بچک مامان بچک ۳ ماهگی
تجربه سزارین

صبح رفتم بیمارستان فشار و ضربان قلب بچه رو‌ چک‌ کردن بعد یک‌ربع قبل از رفتن به اتاق عمل برام سوند گذاشتن موقع گذاشتنش یکم سوزش داشت و یکم احساس ناراحتی داشت بعدش تا بی حس بشم بعد رفتیم اتاق عمل و بی حسی نخاعی که برام‌ زدن رو میتونم بگم متوجه نشدم و‌ اصلا درد نداشت چند دقیقه بعد هم نی‌نی رو دنیا آوردن و آوردن گذاشتن رو صورتم خیلی سریع بود و حس خوبی داشت من اصلا فشار هم که بعضیا میگن متوجه نشدم بعدشم رفتم ریکاوری و باز نی‌نی رو آوردن شیر دادم بهش همه چیز عالی بود تا وقتی بردنم بخش اومدن حسابی شکمم رو فشار دادن اون درد داشت بعدم عصر که بی حسی رفت دردام شروع شد که مسکن زدن برام و غول مرحله آخر بلند شدن‌ و راه رفتن بود که خیلی سخته فرداشم مرخص شدم و اومدم خونه چون پانسمان ضد آب بود دوش گرفتم راحت سبک شدم ولی تا امروز بلند شدن برام سخته و گاهی درد دارم که دکتر شیاف داده. امروزم رفتم بخیه کشیدم که اونم متوجه نشدم اصلا و‌ تمام. سزارین واقعا لحظه تولد خیلی خوبه ولی بعدش مراقبت میخواد و اصلا آسون نیست حتما باید کمک داشته باشی یه ۲۴ ساعت سخت داشت و در کل میتونم بگم راضیم
مامان شاهان✨👼🏻 مامان شاهان✨👼🏻 ۳ ماهگی
خب میخوام از تجربه سزارینم بگم
پارت اول
من ۱۹ تیر ساعت ۱۲ ظهر حرکت کردم سمت بیمارستان..منو همسری و زنداییم،،ساعت یکونیم دو بود رسیدیم و مدارک و به پذیرش دادیم و منو بردن که بستری کنن،مم قرار بود ساعت ۳ عمل شم ولی متاسفانه عملای دکتر جابجا شد و طول کشید و منو ساعت ۶ ونیم بردن اتاق عمل،،قبلش تو تریاژ سوند بهم وصل کردن که من تنها عذابی ک کشیدم سر همین سوند بود،،سوند کوچیک وصل کرده بودن و من خیلی درد داشتم هرچی هم میگفتم میگفتن طبیعیه در صورتی که من پد زیرمو کامل خیس کرده بودم چون سوند کوچیک بود ادارم میریخت بیرون..پرستار اومد و پد زیرمو عوض کرد،،دیگه ان اس تی و یه سری آزمایش گرفتن و ساعت ۶ ونیم منو بردن،،من کم کم استرس گرفتم ولی جو اتاق عملش خیلی خوب بود خیلی برخورداشون عالی بود،،موقعی ک منو میزاشتن رو تخت دکترم دید پد زیرم خیسه و بررسی کرد و برام سوند بزرگتر زد اونم بعد بی حسی،،،آمپول بی حسی هم اصلا درد نداشت من اصن چیزی حس نکردم😐کم کم پاهام گرم شد و بی حس شدم و پسر قشنگم ساعت هفتو بیس دقیقه بدنیا اومد
مامان طنین🍓🍫 مامان طنین🍓🍫 روزهای ابتدایی تولد
سلام مامانا من اومدم با تحربه سزارینم 🤗
ساعت یه ربع به هفت دکترم گفته بود بیمارستان آرتا باشم از ۱۲ شب به بعد نباید چیزی میخوردم، صبح رفتم بیمارستان از سوند وحشت زیاد داشتم ولی خب زیادم درد نداشت فقط اولش یکم سوزش داشت ، نوار قلب بچه رو گرفتن سوند وصل کردن بردن اتاق عمل ، اونجا دیدن استرس دارم انقد باهام شوخی کردن تا حال و هوامو عوض کنم امپول بی حسی رو زدن حتی یذره هم درد نداشت دکتر مهاجری یه اهنگی رو باز کرد و شروع کردن به عمل 😂 همین که بی حسی رو زدن من به ثانیه نکشید بی حس شدم یه پرده جلوم کشیدن به دو دیقه نکشید که صدای گریه بچمو شنیدم بهم نشون دادن انقددد سیاه بود که گفتم خدایا این به کی رفته😂😂😂ولی خب چند ساعت بعدش رنگ پوستش سفید شد، بعد از عمل منو بردن ریکاوری اونجا میلرزیدم که گفتن عادیه فشارمو گرفتن فرستادنم بخش اونجا یکم حالت تهوع و سرگیجه داشتم که باز گفتن عادیه اینم بگم من چون ترسیده بودم این حالتام به نظر خودم از همون ترسیدنه بود
مامان nazi&nora مامان nazi&nora ۲ ماهگی
تجربه زایمان ۲
آخه میخواستم دکتر خودم منو عمل کنه
اما ساعت ۳نصف شب دردام شدید تر شد و خودم رفتم به پرستارا گفتم وچون زایمان پیشرفت کرده بود اورژانسی منو اتاق عمل بردن و من از درد داشتم میمردم و با بدترین حالت آماده برای سزارین شدم درحالیکه دکتر شیفت میخاست عملم کنه و من با درد شدید بودم خلاصه رفتم رو تخت عمل امپول بی حسی در مقابل اون دردا برا من اصلا درد نداشت من بی حسی تو پاهام رو حس کردم و دردام آروم شد ولی لرزش دستام که نمیدونم به خاطر ترس بود یا بی حسی داشتم که دکتر بی هوشی گفت طبیعیه بعد دو سه دقیقه صدای دخترم رو شنیدم که تو اون شرایط از ته دل خندیدم و خوشحال شدم که سالمه و صورت زیباش که همه ی پرستارا ازش تعریف میکردن عمل تقریبا یه ربع طول کشید ومنو تو ریکاوری بردن اونجا صدای همسرم رو می شنیدم که حالمو از پرستار میپرسه ولی من لرزش شدید داشتم تااینکه داشتن منو به بخش انتقال میدادن که دخترم و خواهرم وهمسرم رو دیدم که همه خوشحالن .
تجربه زایمانم خوب بود ونمیدونم که چه حکمتی بود که به خاطر ۳تا۴ساعت دکتر خودمم عملم نکرد و این ناراحتم میکنه .
مامان گلماگلی😍 مامان گلماگلی😍 روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان

تو ۳۸ هفته و ۵ روز رفتم بیمارستان نیکان اقدسیه دقیقا طبق تایمی که دکترم داده بود کارای بستری انجام شد ساعت ۴ صبح رفتیم ۶ هم رفتم اتاق عمل
اول اینکه اتاقش کوچیک بود چون صبح زودم بود حالت دلگیر داشت قبلش سوند وصل کردن که درد نداشت اصلا ولی بعدش حالت دلپیچه داشتم و چون اولین بار بود میذاشتن حس خوبی نداشتم موقع تخلیه ادرار
تو اتاقم اول امپول زدن که اونم درد نداشت یه سوزن خیلی کوتاه بعد پاهام گرم و سنگین شد من بخاطر کمردردم نمیتونستم تو بارداری رو‌ کمر بخوابم بخاطر همین یکم سختم بود اولش بعد از سر شدن کامل حالت نفس تنگی داشتم فقط تا وسطای عمل که اصلا متوجه نشده بودم عمل شروع شده صدا ساکشن رو شنیدم فهمیدم
بچم چون بریچ بود با دست بالای شکمو فشار دادن که اونو حسشو‌ متوجه میشدم وگرنه درد نداشت و با اون چرخش دست نفس تنگیم بیشتر شد و اخرای عمل لرز شدید گرفته بودم حتی بعد از ریکاوری هم به شدت میلرزیدم که بخاطر دارو بی حسی بود
من پمپ درد نگرفتم که البته بعدش به سدت پشیمون شدم دردش قابل تحمل بود ولی اگه بگیرید خیلی بهتره تا ساعت ۵ هیچی نخوردم بعد اب کمپوت گلابی خوردم راه رفتم که راه رفتنه خیلیم بد نبود ولی چون پا هنوز کامل حس نداره و درد زیاده یکم اذیت کنندس ولی اولین غذایی که خوردم واقعاااااا لذت بخش بود بعد از ۲۱ ساعت ناشتا بودن
در کل تجربه خوبی بود ولی من بعدش بخاطر گره بخیه و سوزش و دردش خیلی اذیت شدم و شاید اگر‌ برمیگشتم عقب اگر بچه بریچ نبود انتخابم‌طبیعی میتونست باشه
مامان ویهان و هامین💙 مامان ویهان و هامین💙 ۱ ماهگی
میخوام‌ از تجربه‌ سزارینم بگم هر کس دوست داشت بخونه❣️
امروز‌‌ صبح که بیدار شدم اشتها نداشتم ساعت‌ ۱ تازه صبحانه خوردم بعدش احساس کردم یکم درد دارم گفتم‌ برم حمام که اگه دردم گرفت تمیز باشم همین که از جام بلند شدم خون با فشار ازم ریخت سریع پوشیدم اومدم بیمارستان معاینم کرد گفت دهانه رحمت بسته ولی همچنان خونریزی داشتم قرار شد به مانیتور وصل کنن و تحت نظر باشم که اگه خونریزیم قطع شد زایمان نکنم‌ چون‌۳۶ هفته و ۶ روز بودم اما خونریزیم بیشتر شد و درد داشتم ولی همچنان دستگاه انقباضی نشون نمیداد به دکترم زنگ زدن و آمادم کردت واسه عمل بهم سوند وصل کردن قبل از بیحسی دردش خیلی کم‌بود فقط یه لحظه درد داشت اصلا نترسید ساعت‌۴:۳۰ ظهر با بی حسی سزارین شدم چون تازه غذا خورده بودم‌ نمیشد بیشهوش کنن‌ سوزن بی حسی هم اصلا اونجوری که میگن درد نداشت مثل یه رگ گرفتن بود چند ثانیه بعدش کامل بی حس شدم نی نیمو بغلش کردم و بعد از بخیه سرکلاژمم باز کردن و رفتم اتاق ریکاوری بی حسیم که داشت میپرید دردم شروع شد راستش خیلی درد داشتم و مسکن هم خیلی تاثیر نداشت بعد از یک ساعت کم کم بهتر شدم پمپ درد هم نداشتم دکتر گفت واسه بچت خوب نیست شیاف که گذاشتم خیلی آروم شدم هنوز پا نشدم راه برم این مرحله راه رفتن از همش سخت تره واسم کنید
مامان آوین 🩷🐣👧🏼 مامان آوین 🩷🐣👧🏼 ۲ ماهگی
سلام من اومدم با تجربه سزارین😅
دیروز صبح با کلی ترس و استرس و خوشحالی رفتم بیمارستان رسیدم بلافاصله ازمایش اینا گرفتن ازم ساعت۷/۱۵رفتم اتاق عمل و ساعت ۷/۵۰دخترم به دنیا اومد😍 اول سرم اینا وصل کردن بعدش نشستم رو تخت امپول بی حسی رو زدن امپول زیاد درد نداشت خیلی ملایم احساس گرما داشت بعدش کم کم پاهام گرم شدن بی حس شدم و عمل شروع شد کل مدت عمل۴۵اینا شد یه نیم ساعت هم ریکاوری بودم خداروهزار مرتبه شکر آوینم حالش خوب بود دستگاه اینا نرف رفتیم پایین منو انداختن سرجام بی حس بودم و فعلا درد نداشتم دوتا شیاف زدن بهم با مسکن اینا بعد نیم ساعت گزگز پاهام کم کم شروع شد بی حسیم داشت میرفت ولی تا کامل حسم بیاد ۳-۴ساعت طول کشید عصری اومدن بلندم کردن از تخت واقعا خیلی درد داشتم خیلی سخت بود برام نمیتونستم تکون بخورم و راه برم خلاصه باهزار بدبختی اومدم پایین یه دور زدم برگشتم سرجام بعد اون خودم هی بلند میشدم راه میرفتم که دردم کمتر بشه
ادامه شو میزارم بعد این