۴ پاسخ

به نظرم به حرف هیچکس گوش نکن من خودم سرعملم خیلی استرس داشتم و میگفتن اینجوری و اونجوری ولی اصلا نبود هربدنی با بدن شخص دیگری فرق داره

من اول مثل شما بودم میگفتم فقط طبیعی الان که فکر میکنم میبینم تو جفتش بخیه میخوریم فرقی نداره پس من چون قندیم نینیم داشته دکتر گفت طبیعی خطر ناکه دستشینارو در ببرن

عزيزم درد طبيعي قبلش خيلي زياده اصلن نميتونم واست توصيف كنم من بدون اپيدورال انجام دادم البته ولي خوب بعدش سرپا ميشي بخيه ام از من زود جوش خورد و افتادن
اما من اين بار سزارين انتخاب كردم چون واقعا حس كردم اون سري بدنم خورد شد تا مدت ها راه رفتن صداي لگنمو ميشنيدم بازم ميگم بدن به بدن فرق داره اين تمام تجربه من بود از زايمان طبيعي

عزیزم هر کس فرق میکنه ولی من اطرافیانم اکثرا اونایی که طبیعی بودن به شدت راضی بودن
من خودمم راضی بودم خیلی
درسته اون تایمی که زایشگاه بودم از جیغ و داد ها وحشت کرده بودم ولی واقعا اگه بتونی توانتو جمع کنی و بجای جیغ و داد زور بزنی خیلی زود زایمان میکنی
ولی عمل تا مدت ها بعدش نمیتونی راحت کاراتو بکنی
من یه ساعت بعد زایمانم راحت بلند میشدم راه میرفتم کارامو میکردم،درسته یخورده حس کشیدگی داشت ولی عالیه طبیعی

سوال های مرتبط

مامان پسرم🐣 مامان پسرم🐣 ۳ ماهگی
خلاصه ای از تجربه زایمان ۱
طبق تجربیات قدیمی مثل ازمایش گلوکز و معاینه و … همیشه نظرم این بود که نباید از رو تجربیات زایمان کسی نوع زایمانمو انتخاب کنم چون روحیه افراد و آستانه تحمل دردشون با هم خیلی متفاوته ، من ترجیحم از اول سزارین بود
سوند بر خلاف تصورم اصلا درد نداشت در حد یه سوزش ادار خیلی کم بود ، بی حسیم اپیدورال بود و تا فردای روز عمل تو کمرم بود، به نظر من یکی از چیزهای مهم اینه از قبل یه بازدید از بیمارستانی که قراره عمل بشین داشته باشین ، دکتر من تو چند تا ییمارستان عمل میکرد که مد نظر من دو تا بیمارستانش بود که از قبل سعی کردم ان اس تی ها و سونو ها رو برم اونجا، آشنایی داشتم با بخش لیبر و اینا….مثلا محیط لیبر بیمارستان گاندی شبیه محیط آرایشگاه های زنونه بود که مورد پسند من نبود😜😜
تزریق اون آمپول تو کمرم با اینکه درد نداشت ولی من از نظر روحی درد حس میکردم چون کلا همیشه کمر درد دارم میتونم بگم بین مراحل مختلف برای من مرحله بدترین بود …



مامان نفس مامان نفس ۴ ماهگی
# پارت سوم
من استرس داشتم دکترم نیاد هی میگفتم دکترم اومد میادش؟دکتر رو عصرش دیدم اومد گفت نگران نباش موقع زایمانت میام واقعا استرس داشتم سر یک ربع خودشو رسوند بیمارستان رفتم اتاق عمل چون شام خورده بودم از کمر بیهوشم کردم پرسنل اتاق عمل و مسئول بیهوشی فوق العاده مهربون و خوش اخلاق بودن بعد چند دقیقه پاهام سنگین و بیحس شد بعدم صدای گریه نوزاد رو شنیدم واسه من که قبلش خیلی درد طبیعی کشیده بودم مثل بهشت بود داشت تو اتاق عمل خوابم میبرد فقط نفسم تنگی میکرد و حالت تهوع داشتم که گفتن طبیعیه ساعت ۱۲
و ۴۵ دقیقه دختر گلم به دنیا اومد هیچی درد نداشتم تا از ریکاوری بیام بیرون ساعت ۲ و نیم بودش همسرم و پرسنل بیمارستان گذاشتنم رو تخت چون پاهام سنگین بود ساعت ۸ صبح از بیحسی دراومدم درد بخیه هام قابل تحمل بود ولی چون قبلش سوزن فشار بهم زده بودن رحمم به شدت منقبض میشد چون شکمم بخیه بود دردش وحشتناک بود.دو تا شیاف و یک ساعت بعدش یک سوزن بهم زدن دردام اروم شد با کمک مامانم راه رفتم درداش بد بود ولی میشد تحمل کرد واقعا از انتخاب زایمان طبیعی پشیمون شدم بدن آدما با هم فرق داره ولی اگه الان میتونستم انتخاب کنم صد درصد از اول سزارین رو انتخاب میکردم من زیاد اصرار به طبیعی داشتم ولی الان میبینم واقعا سزارین واسه ی من بهتر بود.