۷ پاسخ

یا ابلفضل زایمان طبیعی چقدر سخته 😬

🫶🏻خوشبحالت راحت شدی

معاینه تحریکی که انجام دادن درد داشت

وای خدا چقدر اذیت شدی
لگنت کوچیک بوده حتما
یه سوال اندازه‌ی لگن به بزرگی باسن ربط داره؟
اخه من پایین تنم بزرگه

با چی کیسه آب میترکونن؟

معاینه تحریکی چطوریه؟

اخی عزیزم چقدر سختی کشیدی 😢

سوال های مرتبط

مامان قلب مامان🥺😍 مامان قلب مامان🥺😍 ۴ ماهگی
خاطره زایمان طبیعی
وقتی بستری شدم رفدم تو اتاق درد یه دختره هم بود ک هم سن من بود من خیلیی خوشحال بودم کلی عکس گرفدم 😂ورزش کردم ب اون دختره انرژی دادم ساعت ۱۲ بستری شدم تا ساعت ۳و نیم ورزش کردم ..ماما معاینم میکرد معاینه تحریکی هم کرد خلاصه اینکه باهاش خیلی همکاری کردم ..ساعت چهار اومد کیسه آبمو پاره کرد همزمان باهاش باز معاینه تحریکی کرد و آمپول فشار زد😓ک از همونجاا دردهای شدید من شرو‌شد..فاصله دردام هر دو دقه یه بار بود دیگ نتونستم ورزش کنم فقط جیغ می‌کشیدم اون دختره ک باهام تو اتاق بود هنگ کرده بود 😂😂منم روم نمیشد نگاش کنم 🤣خواهرم پیشم بود با هر درد اونو چنگ مینداختم جیغ می‌کشیدم ..التماسشون میکردم منو ببرن سزارین😂تا دو یه ساعت مدام جیغ می‌کشیدم ..ماما هم چن بار اومد معاینه کرد ولی موقع معاینه همکاری میکردم هر کاری می‌گفت میکردم می‌گفت هروقت دردت شرو شد پاهاتو ببر تو شکمت بزار معاینه کنم ..معاینه کرد ۵ سانت بودم گفت عالیه
مامان رادوین💙 مامان رادوین💙 ۳ ماهگی
تجربه زایمان پارت 2❌👇🏻
لباسامو عوض کردم نوارقلب گرفتن ساعت 6منو بردن زایشگاه گفتن راه برو و ورزش کن منم انجام دادم
ساعت 7 بود ک امپول فشار زدن و یکی اومد معاینه کرد و گفت هنوز همون4سانتی🥲💔
بعد از معاینه رو تخت خوابیده بودم و دردام هی شدید تر میشد ک حس کردم آب ازم خارج شده صداشون کردم اومدن گفتن کیسه آبته و گفتن قرار بود دردات شروع بشه و فردا صبح زایمانت کنیم ک دیگه الان کیسه ابت باز شده صبر نمیکنیم
اوردنم پایین گفتن برو دسشویی رو توالت فرنگی بشین نیم ساعت بعد بیا راه برو و حین دردات ورزش کن🥲
ساعت میگذشت و من شدم 5سانت
همینجوری ادامه دادم و باز رفتم دسشویی ک دردام انقد شدید بود فقط جیغ میزدم اومدن نگا کردن دیدن خون زیاد ازم خارج شده دستمو گرفتن گفتن زود پاشو بریم بخواب معاینت کنیم
اسم معاینه میومد وحشت داشتم😭
7سانت شده بودم ک گفتن رو تخت سجده برو و با روغن کمرم ماساژ میدادن منم داغون بودم از درد
این وسط خوابمم گرفته بود چون شب قبلشم نخوابیده بودم داروها هم اثر گذاشته بود گیج بودم...
مامان آوا خانم مامان آوا خانم روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان طبیعی من هرسوالی داشتین بپرسین.درد خیلی کمی داشتم حرکاتش کم شده بود نفسم یهو تنگ میشد شیاف گلمغربی هم استفاده میکردم رفتم بیمارستان گفت حرکاتش خوبه باز باید معاینت کنیم گفت یک سانت و نیم هستی ولی خیلی نرم هست پس خوبه .منو دکتر شیفت بستری موقت کرد ب مدت سه ساعت ورزش میکردم با‌کنار تختیم اون شد دو سانت من هیچ پیشرفتی نکرده بودم نا امید شدم شدید. ب من گفتن برو ان اس تی بده خوب بود مرخص میشی میری. ان اس تی دادم درد و انقباض خیلی کمی نشون داد حرکاتشم بد بود دکتر اومد گفت سه ساعت دیگه باید بمونی موندم و دهانه رحمم هیچ تغییری نکرد فقط درد پریودی داشتم از کمر و زیر شکم گفت بچت رسیده وزنشم خوبه بخاطر دردات و اینکه تحرکش خیلی بده و درست نمیفهمی ختم بارداری میدم. بستری شدم بهم امپول فشار زدن با یه بدبختی شدم دو سانت با یه بدبختی و هزار ورزش و معاینه شدم دو نیم دکتر اومد کیسه ابمو پاره کرد هلاک شده بودم فقط. دردام دیگ خیلی شدید بود واقعا گفتم دیگ الان باید ۷ سانت باشم اومد معاینه کرد تازه ۳ بود زنگ زدن ماما همراهم اومد حسابی ورزش کردیم توی اوج درد معاینه میکردن معاینه تحریکی میکردن خیلی سخت بود.... به یه بدبختی و تلاش های بسیارههههه خودم و ماما همراه رسیدم ب ۵ سانت نزدیک ۱۰ تا شیاف گلمغربی برام استفاده کردن میزاشتن تا اخر داخلم دلم از حال میرفت دیگه . دهانه رحمم بخاطر شیاف و سوزن پروژسترون خیلی سفت بود ولی بچه اومده بود لگن و داشت فشار میاورد با کمک کادر بیمارستان و ماما حسابی دهانه رحمم باز شد و ورزش هارو خیلی سخت انجام دادم تا اینکه یهو فول شدم درحاله زدنه سجده بودم قشنگ فهمیدم بچه اومد.....بقیش پارت دوم