۵ پاسخ

همسرت پیش بزرگه، خودت پیش کوچیکه

خانما سه و نیم سی سی چن تا قطره چکونه

خودت بین بچهات بخواب تاکوچیکه واس شیرنق زد سینه ات زود بزاردهنش که پسربزرگت صداش نفهمه وعادت کنه بخودت که شباپیشت بخوابه

منم هنوز دخترم و جدا نکردم پیش خودمون میخوابه نمیدونمم چیکار کنم

عزیزم بچه همینه دیگه بنظرم اینجوری اذیت میشه بهرحال گریه کنه همه اذیت میشن پس بهتره کنار هم بخوابید

سوال های مرتبط

مامان امیرعلی مامان امیرعلی ۳ سالگی
پسرم دوسال و نیمه است از پوشک باز کرده بودم خیلی خوب همکاری میکرد دوتاشم می‌گفت هم جیش هم پی پی 

یک ماه پیش من نبودم خونه مهمون اومده بود این جلوی مهمونا پی پی کرده بود تو شلوارش دیگه از اون موقع به بعد نگفت تنبیه کردم تشویق کردم جایزه دادم دعوا کردم اصلا هیچ جوری درست نشد الان جیششم می‌کنه تو شلوارش 

دیگه دارم روانی میشم اصلا نه جیش و میگه نه پی پی رو 


پسرم دوسال و نیمه است از پوشک باز کرده بودم خیلی خوب همکاری میکرد دوتاشم می‌گفت هم جیش هم پی پی

یک ماه پیش من نبودم خونه مهمون اومده بود این جلوی مهمونا پی پی کرده بود تو شلوارش دیگه از اون موقع به بعد نگفت تنبیه کردم تشویق کردم جایزه دادم دعوا کردم اصلا هیچ جوری درست نشد الان جیششم می‌کنه تو شلوارش

دیگه دارم روانی میشم اصلا نه جیش و میگه نه پی پی رو
پسرم دوسال و نیمه است از پوشک باز کرده بودم خیلی خوب همکاری میکرد دوتاشم می‌گفت هم جیش هم پی پی 

یک ماه پیش من نبودم خونه مهمون اومده بود این جلوی مهمونا پی پی کرده بود تو شلوارش دیگه از اون موقع به بعد نگفت تنبیه کردم تشویق کردم جایزه دادم دعوا کردم اصلا هیچ جوری درست نشد الان جیششم می‌کنه تو شلوارش 
دیگه دارم روانی میشم اصلا نه جیش و میگه نه پی پی رو 

دت
مامان اهورا مامان اهورا ۲ سالگی
من جای خواب پسرمو از هجده ماهگی جدا کردم فقط هفت صبح میرفتم تو اتاقش پایین تخت چون دم صبح پامیشه منو نبینه صدام میکنه از خواب میفتادم گفتم اونحا بخوابم لااقل از خواب نیفتم. تا همین دو ماه پیشا خیلی هم خوب همکاری کرد ولی یه تب کرد و مریض شد دیگه چون رو تختشم خیلی گرم بود تو تیرماه من پایین تخت میخوابوندمش و خودمم کنارش میخوابیدم تو اتاق خودش. دیگه بعد اون عادت کرد و خیلییب سخت میرفت رو تختش بخوابه و اکثرا نصف شب پامیشد میخواست من برم پایین تختش بخوابم و خودشم میومد پایین. منم چون می‌خواستیم جا به جا شیم سخت نگرفتم. حالا اومدیم خونه دید دو سه شب اول همه تو هال خوابیدیم نا به خونه عادت کنه به خدا احساس میکنم اون سه شب بهترین و عمیق ترین خواب بعد تواد پسرم بود. باز از دیشب که گذاشتم رو تختش بخوابه نصف شب پاشد منو خواست رفتم پایین تختش باز یک ساعت بعد پاشد اومد پیش من پایین. این اتاقشم کوچیکتره اصلا دوتایی پایین به سختی جا میشیم. تا صبح نخوابیدم. میدونم امشبم همین داستانه. یه دلم میگه بابا ول کن استقلالشو بیا بنداز تو هال همه بخوابید راحت. یه دلم میگه آینده بچه ت مهم تره😭 چرا عادت نمیکنه به تنها خوابیدن😭