۷ پاسخ

سلام ب همگی سوند برای من بعد از بیهوشی زدن چیزی حس نکردم
برای این میزنن ک وقتی بیحسی اختیاری برای ادرار نداری بی حسی کامل ک برطرف بشه برمیدارن ک بری سرویس

منم خیلی از سوند متنفرم خیلی چیز مزخرفیه

کدوم بیمارستان بستری شدین؟

ای جانم، قدمش پر از خیر و برکت و سلامتی... ک وم بیمارستان بودی و دکترت کی بود؟ خود دکترت برای عمل اومد؟

پارت ۳..
بعد ساعت ۱۲اجازه دادن مایعات شروع کنم درد داشت بخیه هام ولی قابل تحمل بود برام تا اینکع صب شد و گفتن بلندشو راه برو و اونجا بود ک فهمیدم سزارین تنها جای سختش فقط همین راه رفتنه 🫤🫤🤦‍♀️😪از منم ب شما نصحیت تا میتونین راه برین ک درداتون کم شه خیلییی تاثیر داره تو کم شدن درد....اینم تجربه من بود امیدوارم همع این روزا رو ب خوبی و خوشی بگذرونیم و نی نی های نازمونو سالم بغل بگیریم 🥰

پارت ۲...امپول بیحسی رو ک زدن اونم واقعن دردش فقط در حد چند ثانیه بود و تموم شد و سریع بهم گفتن دراز بکش ک عملو شروع کردن در حد ۷دقیقه ک گذشت از عمل صدای دخترمو شنیدم 🥹🥹اون بهترین لحظه بود برام و فقط نگاهش میکردم و اشکم میریخت بعدش شروع کردن ب بخیع زدن ک اون خیلی بنظرم طول کشید و تو تمام اون مدت همه پرسنل باهام فقط صحبت میکردن و ارامش میدادن بعدش ۳۰ دقیقه تو ریکاوری بودم و بعدش رفتم بخش...من واقعن دردش بعد عمل برام قابل تحمل بود تنها چیزی ک ازارم میداد تشنگی بود و ۲۴ساعت بود هیچی نخورده بودم 🤧🤧🤧

اصلا سوند و برای چی میزنن🥲
قبلش برای چیه بعدشو میدونم قبلش برا چی میزنن اخه

سوال های مرتبط

مامان شاهان مامان شاهان ۳ ماهگی
سلااام..
اومدم تجربه ام از زایمان سزارین رو بهتون بگم

1)از اونجایی ک من خیلیییی استرسی بودم از چند روز قبل استرس خیلی بالایی داشتم و اصلا خواب ب چشم نداشتم و چیزی نمیخوردم همش ترس داشتم از زایمان اخه تجربه اولم هم بود میترسیدم اولین بار بود میخاستم وارد اتاق عمل بشم خلاصه روز 29مرداد رسید ک قرار بود من شب ساعت 10برم بیمارستان بستری بشم عصرش رفتم تم تولدی و یخورده وسایل تزیینی گرفتم برا بالای تخت بیمارستانش و تا اومدم خونه ساعت حدود 7نیم بود دیکه گفتم شاممو بخورم ک سبک باشم تا فردا صبحش ک میخام سزارین کنم دیگه ساعت 9شد دیگه ساک و کیف اینا رو گذاشتیم تو ماشین و راهی بیمارستان شدیم دیگه 9نیم من بستری شدم لباسهامو عوض کردن و گفتن بخواب نوار قلب بچه رو بگیرم نوار قلب ک گرفتن همش میگفتن نوارت خوب نیس مال همه نوار هاشون 10دیقه طول میداد مال من 2ساعت بود هرچی میپرسیدم میکفتن بزار درست شه دستگاه صدا میداد میگفتم بهشون اونا میکفتن شارژ نداره بخاطر اینه دیکه تا اینکه گفتن بزار برا دکتر بفرستیم نوارتو دکتر تا نوار دید گفته بود امادش کنین برا اتاق عمل ب من گفتن احتمالا بخای بری اتاق عمل وای من صورتم شد زرد ک دس پام شل شد بردنم ک سوند وصل کنن سریع تا سوند رو زدن دیدم زیر پام گرم شد تا کیسه ابم ترکیده دیگه تا بهم گفتن اماده شو برا اتاق عمل و سوند رو زدن 3دیقع هم طول نکشید دکتر با سرعت اومد و ساعت 1نیم من رفتم اتاق عمل ضربان قلب خودمو بچه خیلی بالا بود از استرس دیگه وقتی صدای گریه شاهانم اومد دلم ریخت انگار تموم دنیا مال من بود خیالم راحت شد ولی خیلیی کوچولو بود 2600وزنش بود منو بردن ریکاوری ساعت حدود 3نیم بود رفتم تو بخش
مامان 💋نی نی💋 مامان 💋نی نی💋 ۸ ماهگی
#تجربه_زایمان #سزارین_دومی

سلاااام خب من اومدم با تجربه سزارینم امیدوارم ک بدردتون بخوره
خب من بیمارستان نیم خصوصی رو برای عملم انتخاب کردم، شب قبل از زایمان باید بستری میشدم ک عصرش ساعتا6 غذامو خوردم و رفتم بستری شدم، بهم گفتن تا12 هرچی دوس داری بخوری مشکلی نیس، ولی متاسفانه انقد معده جوش ومعده درد شدم ک نتونستم شب چیزی بخورم همین باعث شد باوحود سرم هایی میگرفتم بازم ضعف داشته باشم، و هفتم فروردین ک قراز بود عمل شم بخاطر تعداد زیاد عمل هایی ک بود خیلی طول کشید تا نوبتم شد و ساعت11 منو بردن اتاق عمل، که بخاطر همون ضعفی ک داشتم یهو حلو اتاق عمل ک داشتم دمپایی هامو عوض میکردم سرم گیج رف و خواستم ب پشت بیفتم ک تکنسین اتاق عمل چندتایی منو گرفتن و فورا رو تخت اتاق عمل خوابوندن و یه سرم با کلی امپول و...
خب من میگرنمم گرفته بود و انقد سردرد بودم ک قرار بود بیهوشم کنن اما بخاطر همین افت فشار و... گفتن نمیشه
طبق صحبت های خودشون با. ICU هماهنگ کردن که منو بعد عمل ارجاع بدن به اونجا
خب دیگ اومدن اماده سازی کردن من برای عمل چندتا دکترم اوردن بالا سرم و تایم زیادی رو برای وضعیت عمومیم اختصاص دادن تا اماده شم برای عمل
ادامه تو کامنتا👇👇👇👇
مامان نیهان مامان نیهان ۳ ماهگی
تجربه زایمان سزارین من
صب ک بیدار شدم رفتم پیش دکترم کارای بستریم انجام داد نامه و برگه خام آماده کرد کله آزمایشات و سونو هارو پرونده کرد داد. بردم بخش بستری اونجا ام کارام انجام دادیم رفتم بخش زنان زایمان شوهرم رفت برام لباس اتاق عمل گرفت و دمپایی
لباسام عوض کردم یه پرستار اومد ازم آزمایش گرفت برد ک جواب آزمایش بیاد ببرنم اتاق عمل ولی چون دکترم همه وضعیت منو چک می‌کرده تو ماه ها میدونستم نیاز نیس تا جواب بیاد گفتن سریع آماده اش کنید بیارید
یه پرستار دیگه اومد برام سوند وصل کرد یکم درد داشت ولی خودتو شل کنی نفس عمیق بکشی درد و احساس نمیکنی چون من یکم لوسم دردم اومد😂
بد منو گذاشتن رو یه تخت دیگه بردن ریکاوری اتاق عمل دوباره شوهر و یه پرستار آقا جا بجام کردن رو یه تخت دیگه آقا و یه پرستار خانوم منو بردن داخل اتاق عمل
بعد گذاشتم رو تخت اتاق عمل کمک کردن نشستم سوند اذیتم میکرد یکم
نشستم یه دکتر بیحسی و بیهوشی آقا بود کمرم ضد عفونی کرد و بهم گفت صاف وایستا سرتو بنداز پایین اصلا هیچی نفهمیدم انگار یه سوزن کوچولو زدن بعد گفت تموم شد دراز بکش دستام بستم به بغل های تخت جلو پرده کشیدن
مامان نخود مامان نخود ۳ ماهگی
تجربه زایمان سزارین پارت دوم 🍼👶
بعد از اتمام سرم پرستار ازم خواست ک بخوابم برای وصل سوند و هرکاری کردم گفتن قبل از اتاق عمل باید وصل بشه از شانسم پرستاره خیلی عنق بود مایع ضد عفونی دست ک الکل داره رو سیل داد رو بدنم ب شدت میسوخت موقع وصل سوند هم حسابی سوزش داشت و دردم اومد بغض گلومو گرفته بود پاهام یخ زده بود رفته رفته استرسم بیشتر میشد و میلرزیدم اونجا اجازه دادن همسر بیاد داخل منو بزاره تو ویلچر ک راهی اتاق عمل بشیم توی راهرو اتاق عمل همسر و فرستادن رفت بعد از ربع ساعت اومدن دنبالم بردنم تو اتاق تا چشمم ب اونجا افتاد قالب تهی کردم ب دکتر بیهوشی گفتم ک بیهوشم کنه اونم از عوارض بیهوشی گفت و اینکه تو شرایط خاص بیهوش میکنن آ اس آ خورده باشی یا مشکل دیگ ولی قول داد ک بعد از بیحسی داروی خواب آور بهم تزریق کنه درد بیحسی مث زدن سرم بود کم کم پاهام گرم شدن بعدشم دکتر تو دستم ی دارو تزریق کرد و خوابم برد وقتی بیدار شدم داشتن پانسمانم میکردن ک برم توی ریکاوری تا اینجا درد نداشتم تو ریکاوری دوتا سرم وصل کردن ک یکساعت اونجا بودم ب شدت سرد بود و میلرزیدم میگفتم بچم کو اونام گفتن خوبه حالش حالا میری میبینیش ..