سال ۱۴۰۲ بود ۲۳ تیر با کلی مکافات ازدواج کردیم بالاخره بعد حدود ۴ سال
بعد ازدواج حتی ۲ ماه هم نگذشت از عروسیمون ک من ۶ هفته باردار شدم
من میخاستم واقعا اما علیرضا میگفت زود بود ولی به هر حال خوشحال بودیم
تا ۴ ماه اول من شب و روز حالت تهوع داشتم هیچ نوع غذایی نمیخورم و جام تو حیاط و دسشویی بود از بس بالا میاوردم😂🚶‍♀️خیلی حالم بد بود خدایی
از بس بهم فشار وارد شده بود طول دهانه رحمم کوتاه شد و من رفتم اتاق عمل برای سرکلاژ
خلاصه بگذریم ما کلی واسه نینیمون خرید کرده بودیم و انقدددد برنامه چیده بودیم مث همه چشم انتظار ها
روز موعود رسید و من بعد از ۱۲ ساعت درد شدییییید زایمان کردم خدایی خیلی درد کشیدم با کلی بخیه
تا اینکه عشق زندگیم ۳/۲/۱ به دنیا اومد ما خیلی خوشحال بودیم❤❤
بچم ۱۶ روزگی راهی بیمارستان شد بخاطر سرفه و خلط گلو
بعد ۸ روز مرخص شد
بعد ترخیص متوجه شلی نوزادم شدم همه میگفتن بخاطر تاثیر دارو هاس
🙂
ای دل غافل ..........
آقا من حالم بدههههههههههههه
دارم دیوونه میشم بخدا 😭😭😭

۲۳ پاسخ

خدا لعنت کنه باعث بانیشو که داروی این بیماری رو نمیزارن وارد کشور بشه که باید میلیاردی پول دارو داد
که این طفل معصوم ها خوب بشن نکه جلو چشم پدر ومادرشون از بین برن بخاطر نبود دارو😞😞😞😞😞😞

خداروقسم میدم به حق امام حسین شفاعاجل وکامل بده

😭😭😭😭درکت میگنم دارم داغون میشم اینا میشنوم

الهی عزیزم

عزیزم الان که زوده بچت هنوز خودش گرفته چرا اینو‌میگی چرا ناامیدی پس امیدت به خدایی باشه که این فرشته رو بهت داده

خیلی نارحت شدم 😔
خدا شفا بده گل پسرتو..ای خدا

وایییی بمیرم برای دلت 😭😭💔
نمی‌دونم چی بگم فاطمه
ایشالا زود زود خوب میشه

نذر کن حتما بسپر به حضرت علی اصغر
خدا کمکت کنه خواهرم

الهی بحق این ماه عزیز بچت شفا بگیره عزیزم

عزیزم تو این سن همه ی بچه ها شلن نگران نباش قربونت ان شاالله مشکلی نیست کوچولوی نازت صحیح و سالمه

عزیزم شما چند جا دیگه هم ببرید

وایییی
یهو جا خوردم داشت همه چی خوب پیش میرفت ک..
ینی چی اخه من متوحه نمیشم شلی همه نوزادا اولش شل و ول هستن دیگه

عزیزم🥺🥺🥺🥺

وای بمیرم برای دلت فاطمه😭😭

الهی عزیزم انشالله خوب بشه

پسرمنم اصن گردن نگرف و کل بدنش شل بود با۳سال کاردرمانی مرتب ودارو درکمال ناباوری راه افتاد

عزیزم خیلی نارحت شدم .معمولا نوزادا شل هستن دیگ.جای نگرانی نداره انشالله برطرف میشه

نمیبرین واسه درمان💔

انشالله به حق شیش ماهه کربلاکوچولوت هرچی زودترسلامتیشوبه دست بیاره🙏🙏🙏😭😭😭

بمیرم برای دلت 😭😭😭😭😭

منم بچم بستری بود بخاطر خلط و سرفه ۱۷روزگی انگار یا بیشتر یادم نیست

چیشدع🥺

چشه بچت عزیزم شلی چیه؟

سوال های مرتبط

مامان تبسم و تودلی مامان تبسم و تودلی ۹ ماهگی
تجربه زایمان‌😅 یکم‌دیر شد

دوهفته قبل زایمان رفتم‌خونه مادرم چون یع شهر دیگ‌بود شوهرمم‌سرکار چند شب بود ک‌هی درد داشتم فشارمم‌بالا بود خیلی عفونت شدید داشتم تا‌اینک شوهرم‌اومد خونه مامانم‌چدن خیلی دلش برام‌تنگ شده بود شب اش ساعت ۱۲ خیلی درد شدید داشتم ک می‌گرفت ول میکرد تا ساعت۴ صبح ۴ صبح ب مامانم گفتم صبح ۷ رفتم با مامانم بهداشت رفتم بهم نامه داد واسه بیمارستان با شوهرم و مادرم‌رفتیم خیلی شلوغ بود تا وقت ب من رسید و معاینه کرد ب بخاطر مشکل فشار و قلب خودم بستری شدم کلا دردام قطع شد شب اش ک گذشت صبح ساعت ۶ دکتر اومد گفت میتونی بری هر وقت دردات شروع شد بیا ۳۶ هفته و ۶ روز ام بود دستیار دکتر دستگاه رو گذاشت رو شکمم دید قلب بچه نمیزنه دکتر برگشت خودش نگاه کرد خیلی ضعیف شنیده می‌شد گفت شروع دستگاه وصل کنید قلب بچه افت کرده یع نیم ساعتی همش ازم نوار قلب گرفتن تا اینک ضربان قلبش زیر ۹۰ شد گفت سریع زنگ بزن شوهرت بیاد رضایت بده ک باید همین الان ببریم اتاق عمل تا زنگ زدم ساعت ۷ و تیم بود شوهرم بیدار کردم ک بیاد ۸ ک شد اومدن بردنم جلو در اتاق عمل گفت دیر شده رضایت نمیخوایم جلو در اتاق عمل شوهرم اومد😅 بهم میگفت توروخدا نمیری ک من دیوونه میشم بخدا تحمل ندارم من میخندیدم😅 شوهرم و مادرم خیلی نگران بودن بردنم اتاق عمل واییی خیلی لرز داشتم توی اتاق عمل یهو قلبم‌ب شدید درد گرفت و فشار بالا دکتر بیهوشی اومد سریع قرص و دستگاه گذاشت و ماساژ داد قلبمو تا اینک تا ۱۰ و نیم تموم شد بردنم ریکاوری واییی خیلی سردم بود فک میکردم لختم خخخ تا ساعت ۴ توی ریکاوری بودم فشارم‌بالا بود بالاخره بردنم بخش و شوهرم منو دید یکم حالش بهتر شد خیلی درد داشتم آخرش با پمپ درد بهتر شدم
مامان رایان 💜 مامان رایان 💜 ۱۲ ماهگی
سلام خانوما میدونم خیلی دیره ولی اومدم تجربه زایمان و بگم بعد از چهار ماه
درد زایمان من دو هفته قبل از زایمان و شروع شد و من ماه درد های بدی داشتم کل این دو هفته تقریبا هرشب منتظر زایمانم بودم ولی نمیزاییدم 😁 تقریبا هم یه روز در میون میرفتم بیمارستان و میگفتم درد دارم و اونا معاینه میکردن و ان اس تی میگرفتم و باز من و میفرستادن میگفتن انقباض زایمان نیست ( در مورد معاینه هم بگم اون غولی که ازش ساختن نیست درد داره ولی نه اونجوری که بقیه میگن )
من تاریخ زایمانم ۸/۲۲ که ۸/۲۱ زایمان کردم ، همه این دو هفته من درد های منظم ۵ دقیقه داشتم با انقباض که حتی ماما همراه خودم هم هرشب میگفت امشب زایمان میکنی ، روز زایمانم دردام از ساعت ۲ بعداز ظهر شدید تر شده بود و من از بیمارستان رفتن می‌ترسیدم چون واقعا دوست نداشتم دوباره من و برگردونن به اصرار شوهرم و خواهرم رفتم بیمارستان ساعتای ۴ و ۵ بعد از ظهر دوباره معاینه شدم و ان اس تی و دوباره من با اون درد برگردوندن و گفتن دیگه با این درد نیا این درد زایمان نیست ، رفتم خونه مامانم چون خیلی درد داشتم همین که رسیدم خونه احساس دستشویی شدید داشتم و تا قبل از اینکه برسم خیس شدم قبلا هم این اتفاق برام افتاده بود چون تو حاملگیم یه جورایی بی اختیاری ادرار داشتم ، پا مو که از دسشویی گذاشتم بیرون وسط هال یهو کل پاهام خیس شد و فهمیدم کیسه ابم پاره شده ، شوهرم سرکار بود،دیگه تا زنگ زدم اون اومد ساعتای ۶ بود که رسیدم بیمارستان