۳ پاسخ

مگه با خونواده همسرت راحت نیستی یا مشکلی داری که دوست نداری بفهمن؟ فکر کنم زیادی حساس شدی

من اینو از خاهرم یاد گرفتم و ب دخترم گفتم.از بچگی ب بچش یادداده خونه ما حریم خصوصی خودمونو.و‌ما خونواده خودمونیم.بقیه جز خونمون نیستن و راز داخل خونمونو کسی نباید بدونه

من به دخترم گفتم هرکس سوال کرد چی خوردی ‍، کجا رفتید،چی شد بگو نمی‌دونم..بگو انقدرازمن نپرسیدید خوشم نمیاد .
خداروشکر جواب داد. البته وقتی من نیستم،نمیدونم بگه یا نه.
ولی هفته پیش با شوهرم رفت خونه مادر شوهرم.کفتم اصلا تعریف نمیکنید ،وقتی اومدن شوهرم گفت اصلا حرف نزده و فقط باکوشی بازی کرده.
امیدوارم راست گفته باشه

سوال های مرتبط

مامان لیا و دیا مامان لیا و دیا ۳ سالگی
مامان لیا و دیا مامان لیا و دیا ۳ سالگی
بچه ها من دیگه از دست دخترم میخوام زار بزنم😭😭😭چرا اخلاقش اینطوری شد اخه منی که همه چیزو با زبون گفتم بهش نازشو کشیدم حواسم به همه چیش بود 😔یه چیزی میخواد مثلا شکلات میگن باشه میارم تا من برم اونو بیارم تو خونه قیامت به پا میکنه گریه میکنه سرشو محکم تکون میده پاهاشو میکوبه زمین انگاری که زدمش یا نمیخوام اون چیزو بدم بهش نصف شبا بیدار میشه کریه الکی مدفوعشو نگه میداره از قصد با اینکه یه ساله از پوشک گرفتمش غذا نمیخوره سر سفره اینقدر کلافه میکنه دیگه شوهرم قاطی میکنه دیشب باهام بحث می‌کرد میگفت روش تربیتت اشتباهه این درست نیست اینقدر بهش بها دادی اینطور شده وقتی ادرار و مدوفوع رو نگه میدان میخواست شروع کنه به اینکار یه متکا گرفت گذاشت لای پاش که خودشو با اون فشار بده تا اذیت نشه از نگه داشتن دیگه مونده تو سرش هر جا میریم پاهاشو باز میکنه میگه بالش میخوام لای پام😔😔😔خیلی ناراحتم منی که نمیتونم به بچه بگم بالای چشمت ابروعه و معتقدم همه چی با زبون درست میشه ولی انگار نمیشه کاشکی بچه نمیاوردم من مامان بدی هستم 😔😔😔😔😔😔😔امروز به مامانم گفتم هیشکی به آدم نمیشه بچه داری اینقدر سخته تا بلکه کسی نخواد بچه نیاره همش بعد ازدواج آدم تحت فشاره تا بچه بیاره البته من به خاطر حرف مردم بچه نیاوردم ولی میگم مسی از سختیش‌نمیگه فقط از شیرینیش‌میگن😔