بچه ها من دیگه از دست دخترم میخوام زار بزنم😭😭😭چرا اخلاقش اینطوری شد اخه منی که همه چیزو با زبون گفتم بهش نازشو کشیدم حواسم به همه چیش بود 😔یه چیزی میخواد مثلا شکلات میگن باشه میارم تا من برم اونو بیارم تو خونه قیامت به پا میکنه گریه میکنه سرشو محکم تکون میده پاهاشو میکوبه زمین انگاری که زدمش یا نمیخوام اون چیزو بدم بهش نصف شبا بیدار میشه کریه الکی مدفوعشو نگه میداره از قصد با اینکه یه ساله از پوشک گرفتمش غذا نمیخوره سر سفره اینقدر کلافه میکنه دیگه شوهرم قاطی میکنه دیشب باهام بحث می‌کرد میگفت روش تربیتت اشتباهه این درست نیست اینقدر بهش بها دادی اینطور شده وقتی ادرار و مدوفوع رو نگه میدان میخواست شروع کنه به اینکار یه متکا گرفت گذاشت لای پاش که خودشو با اون فشار بده تا اذیت نشه از نگه داشتن دیگه مونده تو سرش هر جا میریم پاهاشو باز میکنه میگه بالش میخوام لای پام😔😔😔خیلی ناراحتم منی که نمیتونم به بچه بگم بالای چشمت ابروعه و معتقدم همه چی با زبون درست میشه ولی انگار نمیشه کاشکی بچه نمیاوردم من مامان بدی هستم 😔😔😔😔😔😔😔امروز به مامانم گفتم هیشکی به آدم نمیشه بچه داری اینقدر سخته تا بلکه کسی نخواد بچه نیاره همش بعد ازدواج آدم تحت فشاره تا بچه بیاره البته من به خاطر حرف مردم بچه نیاوردم ولی میگم مسی از سختیش‌نمیگه فقط از شیرینیش‌میگن😔

۴ پاسخ

بچهارو بذارین مهد خیلی خوب میشن نصف روز مادر ب خودش استراحت میده اونجاهم یادگیری صورت میگیره تو محیط اجتماعی بزرگتر بین گروه همسالان

خب وقتی چیزی میخواد نباید سریع بری براش آماده کنی بهش بگو باید صبر کنی جیغو داد نکنی تا بیارم. یکمم از قصد لفتش بده😅تا صبوریو یاد بگیره. واسه من جواب داد

دقیقاپسرممم اینطوره برامدفوعش هی میخوادخودشونگه داره براهمین فقط دستش به عیبشه هرجامیرم همه میگن چرااینطوره اخلاقشم خیلی بدشده فقط داره جیغ ودادمیکنه مث قلدراباادم حرف میزنه

دقیقا منم امروز به این نتیجه رسیدم از محبت بیش از حد بچم خیلی خراب شده و تو طولانی مدت خودشو داره نشون میده
چون همش با تشویق و حرف خوب و جایزه جلو رفتم و نازشو کشیدم
کلا خوبه ها ولی خب یه چیز اشتباهاو بهش هرچی توضیح بدم تو گوشش نمیره اصلا
مخصوصا اگه به هرقیمتی بخواد اونکارو بکنه
نذاری یه سره دادو فریاد و آبروریزی
بازم مقصر خودمم مثلا ۱۰۰۰تا کار اشتباهشم اگه توضیح بدم گوش نکنه بیخیال میشم
ولی یکی مثلا دیگه خیلی زشته و بیرون تو جامعه هست و آبروریزیه هر چی میگم اثر نمیکنه و اونم دادو بیداد

سوال های مرتبط

مامان لیا و دیا مامان لیا و دیا ۳ سالگی
مامان ارس مامان ارس ۳ سالگی
حال روحیم داغونه... نمیدونم بخاطر اینه که دارم پریود میشم یا چیز دیگه... یه سری فکر مثل قطار میاد و میره تو سرم... تک فرزندم همیشه تو زندگیم تنها بودم. پدر فوت شده فقط یه مامان دارم که همه دنیامه سنش دیگه رفته بالا پا درد داره ارتورز داره هر روز یه بیماری جدید فقط هم منو داره که بهش برسم... همش فکر اینکه نکنه یه روز ناتوان بشه تو معزمه....از اینکه همه ی زندگیشو برای من گذاشته من کوچکترین کاری براش نکردم دیوونم میکنه... از طرفی بارها موقعیت مهاجرت برام پیش اومده هربار بخاطر مامانم رد کردم چون نمیتونم تنهاش بزارم... اگه خواهر یا برادر داشتم اینقدر تنهایی اذیتم نمی‌کرد... خیلی وقتها به این فکر میکنم بچه ی سوم بیارم که بچه هام مثل من تنها نباشن ولی موقعیتش اصلا ندارم اون موقع کی به بچه هام برسه کی به مامانم برسه... دخترم خیلی باهوشه کلاس چهارمه یه مدرسه عالی درس میخونه الان یکی رو میخواد پا به پاش کمکش کنه واقعا نمیرسم کارهای پسرم مامانم ... 👇👇👇👇