۱۱ پاسخ

ول کن بابا شوهر من ازاین حرف ها زیاد میزنه البته یه‌جور دیگه چرا به لوازم خونه دست میزنه چرا هی خونه رو به هم میزنه مادرشم همش میگه آره خونه من همیشه مرتب بود بعد میگه پاهای بچه هامو می‌بستم که بچه‌هام تکون نخورند منم گفتم پس مامانتون شما رو با گوسفند یکی کزده بود

پوکساید ۱۰‌بخور هر روز صبح، خیلی کمک میکنه، مشاور ب من داد

بهش میگفتی تو هرلحظه وهرثانیه پیششی ک ببینی دعوامیکنه یانه

عزیزم مقایسه همسرت کاملا اشتباهه اما اشتباه شما خیلی بیشتر از همسرته داد زدن سر بچه ای که زبون نداره دردو خواستشو بگه و تنها راه بیان احساساتش نق زدن و گریست درست نیست باید صبور باشی میدونم خسته میشی اما داد زدن شما مشکلتو حل کرد؟ بچت گفت چشم هر چی شما بگی ؟ داد زدن دردی دوا نمیکنه باید صبوری کنی و با محبت به کوچولوت آرومش کنی تا این روزها بگذره

همه این ها برای این که استراحت نداری بهش بگو خب توهم پدری یه دوساعت نگهش دار من برای خودم باشم دائم اینجوری که گفتی پیش مادرشوهرت یا مادر بزگ مادریش میاد کمک بگو من کمک ندارم توهم پدری یکم کمک کن ببین چه جوری صبور میشم

میخواستی بگی جاریم تو خونه تنها دیدی که چطور با بچه هایش برخورد می‌کنه اونم بالاخره آدم عصبانی میشه شاید جلو ما کنترل می‌کنه خودشو

وای چقد از شوهرت حرصم گرفت بچرو بده ی هفته خودش نگه داره عافیت بیاد دستش شوهر من ی روز پسرمو گرفت من نبودم میگفت چطور میمونی بااین سر میکنی همسایه ها میگن صدای اذیت کردنش تا سر کوچه میاد برنامه کودک بزار نگا کنه ولی گوشی بازی و فیلم جنگی اینا نزارید ببینه باهاش بازی کن تو خونه ک دوست بشید بگیرش زبون چاره نیس تا بزرگ تربشن

کلا مردا همینن
بعضی وقتا هم شوهر من میگه درست یادش ندادی

اتفاقا جوابت خوب بود بعدم بهش بگو تو تربیتم دخالت نکن

خوب کردی جوابشو دادی اصلا به یه ورت هم نباشه حرفاش

نه بابا
بخاطر بچه دعوا پيش مياد
فراموش كن

سوال های مرتبط

مامان عشق مامان عشق ۳ سالگی
سلام خوبید خانما، بچه هاتون خوبن؟ گاهی وقتا برام خیلی سوال پیش میاد چرا بعضی ها خاص و بده اخلاقشون، نمیدونم شاید من حساسم یه دوست دارم نه صمیمی ، دخترش ۲ سالشه بعد دختر من با دخترش بازی میکنه اون حساسه ۴ چشمی حواسش بهشه ، خودشو خیلی دخالت میده تو کار بچه ها کاملا فهمیدم ادا س ، میگه یعنی من اهمیت میدم دنیای دخترا با پسرا فرق داره ما دوتامون دختر داریم اون یه پسرم داره ، اونوقت میگه تو نباید بزاری بچه رژ لب بزنه و لاک ناخن میگه گوشواره ننداز اونوقت پسر ۲۰ ساله ش گوشواره انداخته گاهی با اینجور آدما نمیدونم چجوری رفتار کنم ، به بچه ش میگه از خودت دفاع کن چجوری یعنی مثلا موقع بازی میگه چون دوستت اسباب بازی نداد تو برو از بگیر این رفتار در شان یه زن ۴۳ ساله نیست من ۱۳ سال ازش کوچیک ترم ولی اینجور اخلاقی ندارم ، خیلی رو مخم رفته میگه مت خیلی بلدم ولی واقعا اشتباه میکنه حالا اون رفتار رو کرد به نظرتون چی باید میگفتم ، بعد نیم ساعت اومده به دخترش میگه برو توست رو بگیر حالا نه بچه ش گریه میکرد نه کسی کاری کرده بود منم گفتم دیگه دخترت یادش رفته باز یادش میندازی که چیییی میگه خواستم سر به سر دخترت بزارم کاملا مشخص بود که حرص می‌خورد دخترش توپشو نخواست واقعا اینجور آدما مادر نیستن دشمن دیگران و خودشونن منی که مادرم درسته بچه مو دوست دارم ولی بچه های دیگه هم دوست دارم اون داشت لج می‌کرد با بچم این یه درد دل بود و خواستم بگم واقعا هر کسی بچه ش رو شیر میکنه به بد کزدن به بچه ی دیگه مادر نیست
مامان فسقلی🍀⚘🤍 مامان فسقلی🍀⚘🤍 ۳ سالگی
به معنای واقعی از پسرم متنفرم خستم وااای تمام استخوان های بدنم تیر میکشه از دستش از حرفا های مردم از خودش از همه بدم میاد وااااای امان امان از گریه ها زور گویی هاش وااای دیشب تو خیابون خونه فاملیمون می‌رفتیم خونه خودمون پیاده بودیم این می‌گفت منو ول کن با بچه ها دنبالشون می‌دوم من نمیزاشتم گفتم ماشین می‌کنه بهت فقط جیش گریه بغل میکردم خودش مینداخت پایان انقد گریه کرد انقد خودشو میکشید منم با کفش پاشنه دار بودم عذیت میشدم زدم تو صورتش گفتم بس کن گریه نکن میگفتی ماشین میزنه بهت مادر شوهرم بهم میگه خدا بزنه تو سرت چرا می‌زنیش گفتم خدا بزنه تو سرتو و اون بمیرین راحت شم مغز خودم از دست شوهرم و مشکلاتشون داره میترکه پسرممم این طوری احمق هست هرکس میبینم باز میگه چرا رشد نمیکنه چرا اینطوریه تازه هم سه ساعته هرکاری میکنم نمی‌خوابه هرچی میبینن با صدای بلننندگریه می‌کنه یه بچه تا یه چیزی میگه جیغ گریه می‌کنه متنفرم از پسرم به قرآن بدم میاد انقد دعواش کردم فوش دادم چرا اینطوریه چیکار کنم بار هزارم هست میام گهواره میگم اینطوریه از وقتی دنیا اومده منو زجر میده تو خود الان 😭😭😭😭
مامان لیا و دیا مامان لیا و دیا ۳ سالگی
بچه ها من دیگه از دست دخترم میخوام زار بزنم😭😭😭چرا اخلاقش اینطوری شد اخه منی که همه چیزو با زبون گفتم بهش نازشو کشیدم حواسم به همه چیش بود 😔یه چیزی میخواد مثلا شکلات میگن باشه میارم تا من برم اونو بیارم تو خونه قیامت به پا میکنه گریه میکنه سرشو محکم تکون میده پاهاشو میکوبه زمین انگاری که زدمش یا نمیخوام اون چیزو بدم بهش نصف شبا بیدار میشه کریه الکی مدفوعشو نگه میداره از قصد با اینکه یه ساله از پوشک گرفتمش غذا نمیخوره سر سفره اینقدر کلافه میکنه دیگه شوهرم قاطی میکنه دیشب باهام بحث می‌کرد میگفت روش تربیتت اشتباهه این درست نیست اینقدر بهش بها دادی اینطور شده وقتی ادرار و مدوفوع رو نگه میدان میخواست شروع کنه به اینکار یه متکا گرفت گذاشت لای پاش که خودشو با اون فشار بده تا اذیت نشه از نگه داشتن دیگه مونده تو سرش هر جا میریم پاهاشو باز میکنه میگه بالش میخوام لای پام😔😔😔خیلی ناراحتم منی که نمیتونم به بچه بگم بالای چشمت ابروعه و معتقدم همه چی با زبون درست میشه ولی انگار نمیشه کاشکی بچه نمیاوردم من مامان بدی هستم 😔😔😔😔😔😔😔امروز به مامانم گفتم هیشکی به آدم نمیشه بچه داری اینقدر سخته تا بلکه کسی نخواد بچه نیاره همش بعد ازدواج آدم تحت فشاره تا بچه بیاره البته من به خاطر حرف مردم بچه نیاوردم ولی میگم مسی از سختیش‌نمیگه فقط از شیرینیش‌میگن😔