حال روحیم داغونه... نمیدونم بخاطر اینه که دارم پریود میشم یا چیز دیگه... یه سری فکر مثل قطار میاد و میره تو سرم... تک فرزندم همیشه تو زندگیم تنها بودم. پدر فوت شده فقط یه مامان دارم که همه دنیامه سنش دیگه رفته بالا پا درد داره ارتورز داره هر روز یه بیماری جدید فقط هم منو داره که بهش برسم... همش فکر اینکه نکنه یه روز ناتوان بشه تو معزمه....از اینکه همه ی زندگیشو برای من گذاشته من کوچکترین کاری براش نکردم دیوونم میکنه... از طرفی بارها موقعیت مهاجرت برام پیش اومده هربار بخاطر مامانم رد کردم چون نمیتونم تنهاش بزارم... اگه خواهر یا برادر داشتم اینقدر تنهایی اذیتم نمی‌کرد... خیلی وقتها به این فکر میکنم بچه ی سوم بیارم که بچه هام مثل من تنها نباشن ولی موقعیتش اصلا ندارم اون موقع کی به بچه هام برسه کی به مامانم برسه... دخترم خیلی باهوشه کلاس چهارمه یه مدرسه عالی درس میخونه الان یکی رو میخواد پا به پاش کمکش کنه واقعا نمیرسم کارهای پسرم مامانم ... 👇👇👇👇

۶ پاسخ

فکر کردی اگه خواهر داشتی اینطور بود واقعا؟ شاید تو اطرافیانت دیدی ولی من که ندیدم نمونش خواهر دهه هشتادی خودم نداشتن دردش از داشتن و بدرد نخوردنش بهتره.هرکی به فکر خویشه. تو یه با دست چندتا هندونه برداشتی. ایشالا چیزی تاآذر نمونده تموم میشه قراردادت تو موقعیت های دیگه ادامه میدی تدریسو. تونستی پسرتو بذار مهد یه مدت هم برای تو هم خودش خوبه. از پس شوهرامون بر نیومدیم ولی دخترتو یه جوری بار بیار که یا تو کارای خونت یا مادربزرگش کمکت کنه

اووو خواهر همه همینینم...من ک خواهر و مادر دارم ولی ماهی یکبارم خونشون نمیرم اونم با س بچه شاغلم هستم

بنظرم در شرایط کاملا خوش و بدون عصبانیت با شوهرت حرف بزن و ازش کمک بخواه
بگو احساس فشار رو خودت میکنی

الهی خدا کمک حالت باشه انشاالله انشاالله

الهیییی عزیزم انشالله بچه هات بزرگ میشن کمک حالت میشن

یه مغازه ی کوچیک لوازم التحریر هم دارم خرید و فروش مغازه هم رو دوشمه.. البته شریک دارم ولی باید منم باشم... کاش شریکم می‌فهمید واقعا این همه نمیتونم خودمو درگیر کارهای مغازه کنم..‌ دارم نابود میشم. از طرفی تدریس هم میکنم... تا آذر ماه قرارداد دارم روز شماری میکنم تموم شه تمدید نکنم... آخه روزهای تدریس پسرم پیش مامانمه... دیگه مامانم نمیتونه نگهش داره... کاش شوهرم یکم کمک حالم بود. راستشو بخوایید دائم وقتهایی که تو خونست سرش تو گوشیه... یبارم پسرمو دستشویی نبرده با غذا نداده..‌ تمام کارهای خونه و بچه ها پا منه..‌ شب که میاد خونه باید غذا آماده کشیده شده باشه... حتی ظرفها رو هم جمع نمیکنه... حالم خیلی بده.. کاش یکی بود باهاش حرف میزدم... چقدر بی کسی بده... کاش یه خواهر داشتم با جون و دل یه روز بچه هامو می‌برد خونش نگه می‌داشت... 😪😪😪😪

سوال های مرتبط

مامان اهورا مامان اهورا ۳ سالگی
چقدر بلاتکلیفی بده. میخوام از شوهرم جدا شم. از دیروز اومدم خونه مامانم‌ مامانم خودشم مسافرته منو پسرم تنها. دارک دق میکنم. روز اول که همه ش پسرم گریه کرد که بریم خونمون. امروز بهتر شده ولی خودمم دلم خونه رو میخواد. یعنی شوهرم نباشه ولی خونه و وسایل خودم باشه. پسرم هر حرفی میزنه میگم خدایا قراره دیگه هرشب باباشو نبینه یعنی. دو ساله دارم به این تصمیم فکر میکنم ولی حالا که استارتشو زدم انگار جا زدم. فقط به خاطر پسرم. عین مرغ پرکنده شدم تو خونه. دیروز که اومدم احساس میکردم اگر یه لحظه دیگه تو اون خونه بمونم یه بلایی سر خودم میارم. بابام یه ماه فوت کرده و شوهرم دائم یه بهانه ای برا قهر و دعوا داشت به جای درک کردن. خیلی مشکلات جدی تر داریما این آخریش بود که یهو منو داغون کرد. حالا گیجم نمیدونم برم دادخواست بدم ندم.برم وسایلمو جمع کنم یا نه. موندم تو بلاتکلیفی. دلم نمیخواد برگردن به اون زندگی اصلا چون دو سال تلاش کردم درست شه و نشد. ولی تحمل این استرس و این بار روانی هم ندارم‌ خدایا کاش زودتر بگذره
مامان مینل مامان مینل ۳ سالگی
سلام خانمها این متن رو در جواب یکی از مامانهای عزیز گذاشتم که پرسیده بود اگر پدر و مادرتون بین بچه ها فرق بزاره چه حسی دارید؟ گفتم اینجاهم بزارم شاید بعضیا قلبشون همیشه ازین قضیه شکسته باشه تو خونشون
نظر من اینه که بعضی اوقات اون چیزیکه ما اسمشو میزاریم فرق گذاری والدین، عین عدالته و اسمش فرق گذاری نیست ، مثلا ممکنه یه بچه و زندگی آینده اش با کمک مالی روبراه تر میشه و بچه دیگه و رفاه و خوشیش با مثلا کمک کردن تو نگهداری از نوه هست تا اون بچه که شاغله بتونه بره سرکار یا مثلا یه بچه معلول حرکتی ذهنیه یکی نیست .. یه بچه سر زبون دارتره یکی مظلومتر .. یه بچه افسرده است اون یکی نیست، یه بچه تو زندگی زناشوییش در مذیقه تر هست و از همسرش شانس نیاورده و تحت فشارهای مختلفه و یه بچه دیگه خداروشکر خوشبخته ..قطعا رسیدگی و توجه هر کدومشون باهم فرق میکنه، منظورم اینه با توجه به شرایط هر بچه و نیازهای متفاوتشون بهشون توجه کنیم مثل خدا که دقیقا محبتش همینطوره به ما بنده ها 😊 حتی مثلا تو کمک اقتصادی هم بازم ممکنه تفاوت وجود داشته باشه ولی بازم عادلانه باشه مثلا یه بچه نیاز به یه قلم جنس داشته باشه اون یکی بچه یچیز دیگه لازم داشته باشه نمیشه به هر دو یچیز داد…اینم بگم بجز این شرایط هم والدینی هستن که متاسفانه فرق میزارن و اجتناب ناپذیره که حداقل باید سعی کنن نشون ندن و بروز ندن .. در پایان هم اینم بگم بچه با بچه واقعا فرق داره بچه با محبتتر و خوش قلبتر و مودبتر و کم توقعتر و متشکر که بلده احترام جایگاه پدر و مادری رو نگهداره و محبتش از قلبش سرچشمه میگیره نه برای رفع تکلیف و تزویر رو بایدم بیشتر دوستداشت 🙂