۴ پاسخ

من هر بار پسرم مریض میشه،فکر میکنم خدایی نکرده دیگه خوب نمیشه
همش استرس
بعد میبینم چقد ساده بودم😅😅

منم سر بچه اولم خیلی وسواس بودم لباساشو با دست میسشتم تند تند صورت و دستاشو میشستم نمیزاشتم یه لکه بیفته رو لباسش سریع عوض میکردم یعنی انقد خودمو عذاب میدادم که نگم برات بچه اولمم چون خیلی سفید بود یکسره تا ۲سالگی همش مریض بود هرروز تو راه دکتر و بیمارستان بودیم بخدا یادش میفتم حالم بد میشه نمیدونی چی کشیدیم ولی بچه دومم گندمیه یعنی جز دو باری که پسر بزرگم ویروس گرفته بود بوسش کرد اونم گرفت ماشالا اصلا مریض نشده نمیدونم شایدم بخاطر وسواسی من بود پسر بزرگم انقد مریض میشد ولی سر دومی اصلا وسواسی نداشتم بیخیال بودم الانم برای دوتاشون اینجوریم ولی شوهرم وسواسی شدید داره یعنی کافیه یذره دستشون به خاک بخوره شوهرم دیوونه میشه داد میزنه سریع دستاشونو میشوره هرچی میگم ول کن ولی کار خودشو میکنه

بچه چهارساله ام توی گهواره خواهرش نشسته بعد با عینکش خواهرش میزنه هرچی باهاش حرف میزنم فایده نداره خسته شدم میگه مامان گریه نکن من خوب میشم اذیتت نمیکنم باورکن دستام رو میبوسه بغل میکن فقط من گریه نکنم دیشب یخچال وبادست بوکس زدم دستم اسیب دید دخترم خیلی گریه کرد

منممم تازه خیلی گریه کردم

سوال های مرتبط