یعنی فقط از خدا می‌خوام کمرم به هر روشی خوب شه اون وقت نیاز داشته باشه بهم یه جوری حالشو بگیرم یه بلایی به سرش بیارم دهنش باز بمونه تو روز نمیاد یه دقیقه بچه رو بگیره مامانم پاهاش درد می‌کنه داغون شد با ما ماشاالله نورا هم فقط می‌ریزه و میپاشه سر سفره صبحونه بهش میگه بابا بریم دوتایی باهم مسافرت؟اخه بگو تو استغفرالله ....می‌دونه حالم خوب نیست هیچ اهمیتی براش نداره دارم براش اینجا می‌نویسم که یادم نره

اتفاقا مردا تو اینجور وقتا که باید دلگرمی باشند مثل عقب مونده ها میشن
احمق و نفهم

توکل بخدا
اتفاقی امروز داستان زندگیتو خوندم و برام جالب شد
بزارادامه شو

هی من چی بگم باردارم با بچه کوچیک هر ماه برام مهمان میاد کمری نموند الانم ماه آخرم ب سختی بلند میشم زنگ زده سر صبح دارن میان ناهار درست کنی همون مادرشم عقل نداره بگ زنت حامله مهمانا رو بفرست خون من تو چرا تعارف اونا رو میکنی حالا اونام بیان نادر و خواهرشم میان خونم😫😫

حالامن بگم سرم دردمیکنه طفلی میگه ولش نمیخاد غذادرست کنی امروز تخم مرغ میخوریم. اگه شب کمردردی چیزی باشم میادماساج میده ولی چون سوادنداره دارونمیاره برام. بچه رونگه میداره ولی باسروصدا.

از دست این مردااا همشون مثل همه بی درک بی احساس

همه مردا همینن
شوهره من پریود شم کلی باهام دعوا میکنه بچه رو هم اصن نگه نمیداره
حرص الکی نخور

بیخیال عزیزم همشون یک مشکلی دارن کامل کامل نیستن

خواهرمن اینا درست بشو نیستن حرص نخور

منظورت شوهرتون؟

درخواستمم قبول کن ک ببینم هروقت نوشتی بقیه داستان زندگیتو