۴ پاسخ

پسر منم خجالتی و ترسوعه، پارک میزیم اگه بچه ها بیان سمتش میاد کنارم، و تا وقتی بچه ها رو سرسره باشن نمیره 😭

به مرور که به کلاس و همکلاسیا احساس تعلق پیدا کنه بهتر میشه،پسر من که اینجوری بود

وایییی انگار حرف دلمو زدی
گندمم یه هفته میره مهد امروز فیلمارو دیدم ،گندم فقط نشسته بود اصلا شادابی بقیه بچه هارو نداشت
دلم میخاست شاد باشه خوش بگذرونه ولی انگار فقط خجالت کشیده بودو یه گوشه بود
در صورتی که تو خونه اصلا این مدلی نیست

همین که میره خوبه پسر من اصن حاضر نیس بدون من بره

سوال های مرتبط

مامان شایان مامان شایان ۳ سالگی
دوستان ب طرز وحشتناکی حالم بده
بیاین یکم حرف بزنیم
پروژه مهد تموم شد دیگه نرفت ، سومین جلسه بود ک بردم
جلسه های قبل یک ساعت و نیم می‌بردم می‌نشستم طبقه بالا میموند گاهی سر میزد ، امروز ک بردم کلا گریه کرد ک نمیرم داخل، یوم رفتم پیشش دقیقا جلوی در کلاس کلا گریه و استرس شدید داشت اصلا بند نمیشد حتی شهربازی اش هم جذبش نکرد
ترسیدم این استرس شدید منجر بشه ب ناخن جویدن و شب ادراری و باقی ماجراها
کلاسم شلوغ بود مربی هم کلا دیدم وقت نمیکنه و حوصله نداره .گفتم‌میبرمش و مخالفتی نکرد
شایان خیلی بچه سختی هست جزو کودکان دشوار و پر مخاطره اس و من بابت اینا خیلی نگرانی داشتم
مثلا دفاع نمی‌کرد از خودش ک حل شد این قضیه و فلان
نمیدونم شاید یکی دوسال دیگه بزرگتر شد بردمش اوکی شه یا کلا از من جدا نشه و من همین قضایا رو تو مدرسه داشته باشم
همش مزخرفه بچه اگه امن باشه ، همه چی حله
پیش پدرش مادربزرگ و خاله اش بدون من ساعت ها میمونه ولی مهد رو نتونست حل کنه
از من جدا میشه میره پارک مسیر طولانی رو خودش راه میره دو میکنه میره اینجوری نیس ک خیلی چسب باشه ولی نمیدونم چی شد ک مهد اونجوری شد
کلا هدفم آموزش نبود ، هدفم پیش بچه ها بودن و جدایی از من تو محیط جدید بود ک شکست خورد
دنیا رو سرم خراب شده