۷ پاسخ

الهی بگردم والا منم قراره برم خونه مامانم اینا دلی خودم دوس ندارم و مجبورم از دست خانواده شوهر که هر روز میخوان تو خونم بیان باید فرار کنم برم خونه مامانم
اونجا هم شرایطش یه جوری که من اصلا دوس ندارم بمونم و خونه ی خودمو دوس دارم از الان غصه ام گرفته

من عزیزم سه روز یکی از ابجیام چون تو بیمارستان بستری بودم پیشم بود بعدم اومدم خونه خودم همه کاری میکردم برای این که هیچ کدوم از خواهرای ومادرم نیومدن شوهرم جواب تلفنشون نداد هنوز هیچ کدومشون بچم ندیدن همه با این مشکلات سر میکنیم 😔😔😔

منم مادرم پیشم بود ۱۵ روز همش منت 💔

عزیزم میشه از زایمانت تعریف کنی چجوری بود ؟؟

عزیزم ناراحت نباش من سزارین بودم قرار بود 10روز خونه بابام باشم بعد آبجیم بیاد پیشم.6روز خونه بابام بودم آبجیم با شوهرش دعواش شد ناراحتی از شانس من آب خونه بابام هم قطع شد کفکش سوخت تا چند روز آب نداشتن.هیچی دیگه منم آمدم خونه آبجیم هم آنقدر ناراحتی داشتن نتونست بیاد پیشم مامانم هم ناراحت آبجیم. با شکم پاره یواش یواش کارهام کردم ولی خدارو شکر گذشت.عزیزم سختی نمی‌مونه گرمیگذرد‌غمی نیست

فداتشم خداروشکرکن ک مادرت پیشت بود حتی بامنت کاراتو کرد…

ایشاالله زودتر اوکی شی گلم والا منم تقریبا ۳۰ روزه تقریبا زاییدم سز بودم انگار شانس نداریم ۲۵ روز خونه مامانم بودم ی مشکلی پیش اومد شوهرم قهر کرد با خانوادم دست خانوادم نمک نداره این همه حمایت اخرش اینجوری رفتار میکنه هر کی از یکی میکشه انگار شانس نداشته باشی چه خانواده خودت یا همسرت چه بقیه باعث عذابت میشن حالام قهر کرده میگه دیگه نمیخوام خانوادتو ببینم منم ی پام خونه خودم تو ی شهر دیگس ی پام خونه بابام اولین نوه هم هس مثلا خدا خیر نده به باعثو بانیه این موضوع

سوال های مرتبط