۱۳ پاسخ

چقدر دلم گرفت منم همینم تازه کوچیکه ۲سالشه بزرگه۳/۵
هیچ کمکی ندارم شوهرمم میره تو اتاق درو می بنده
داغون شدم نصف موهام سفید شد مامانمم به روی خودش نمیاره همش دنبال سفر و رفیق بازیشه

سلام اجی منم مث شمام فقط خودم ودوتا بچه ۳ساله و۱سال ونیم همش پخت پز وبشور شوهرم همش سر کاره وقتی هم میاد اونم مثل بچه ای هست برا من خدا کمکت اونه این دوران هم تموم میشه قوی باش باور کن فرست آرایشگاه ندارم

منم مثل توأم
اما وقتیکه میبینی مادرت اینطوره اصلا بش چیزی نگو راجب فشاری ک از دست بچه هات روته....چه فایده بگی ومسخره کنه وقهر
من مادرم وقتی بچه دوم رو باردارشدم حتی بم تبریک نگفت راضی نبود بچه دوم بیارم تو کل دوران ویارم وبارداریم جلوش خم به ابرو نیوردم فقط یه بار نمیدونم چی شد بش گفتم خیلی سنگین شدم بم گفت کی بت گفت حامله شی مگه ما مجبورت کردیم اصلا حتی وقتایی ک حالم بد بود وانمود میکردم خوبم.....پیشش چیزی نگو خودتو قوی نشون بده وقتی میبینی اینطوره

خدا بهت صبر بده واقعا سخته خدا قوت

واقعا سخته عزیزم خدا بهت قوت بده

منم مثل توام دقیقا...مامان من که تابحال حتی یک بارم بهم زنگ نزده حالمم نمیپرسه یک بارم بچمو یک تعارف نکرده که نگه داره

به نظرم این دوره فقط باید روی خودت حساب کنی .همه میگن بچه بیار ما نگه میداریم ما لباس یا پوشک میخریم اینا همش الکیه تهش یکی یا دوباره اگه خودت ظرفیت داشتی باید بچه دوم میاوردی

واقعا درک میکنم و بهت حق میدم واقعا سخته دوتا بچه رو کنترل کنی و نگه داری
هیچی رو اعصاب تر از بچه ای ک گریه کنه و نق برنه نیست
مث پسر من همش زیر چشاش خیسه

کاش بتونید دخترتونو بذارید مهد

ساعت خوابشون درست کن. تو طول روز نزار بخابن. شب ده ونیم بخابونون جفتشون. حدالقل شب برای خودت باش

سلام عزیزم..خداقوت.واقعا درک میکنم سخته..ولی کاش مادرت یامادرشوهرت اگه شرایطشو دارن بهت کمک کنن..
مادری توهمینجاهابه داد آدم میرسه دیگه..سعی کن عصبانی نشی هیچکس بهترازخودت نمیتونه به بچه هات برسه..به همسرت بگو باماشین چیزینا ببره بیرون یکم حال وهواتون عوض شه..

حق داری عزیزم، شرایط و بچه های قدیم با الان فرق داره
دخترت رو نمیشه مهد بزاری؟

بچه ها با هم بازی نمیکنن؟

سوال های مرتبط

مامان پرنسس کوچولو مامان پرنسس کوچولو ۴ سالگی
مامانا سلام .دخترم سه سالو هفت ماهشه .هفته دوم عید دو شب تب کرد بعدش افتاد به اسهال تو این مدت از شکم درد شکایت میکرد و میگفت پیشونیم درد میکنه اما بعدش خوب شد تو این مدت حسابی چون شوهرم نبود بردمش بیرون و تابش دادمو براش هر چی میخواست میخریوم که حوصلش سر نره اما از اون موقع به بعد روزی یکبار یا دوبار وقتی کار دارم یا نمیتونم باهاش بازی کنم میگه پیشونیم درد میکنه شکمم درد میکنه اما وقتی باهاش بازی کنم یا پیش دوستاش اصلا اینو نمیگه نمیدونم چون خیلی تو دوران مریصیش ازش میپرسیدم شکم درد داری و وقتی میگفت اره خیلی دورش بودم نمیدونم الان داره تمارض میکنه و الکی میگه که حواسم جلب اون شه یا واقعی .هر چی هم میگم بیا بریم دکتر میگه نه نمیام و شروع میکنه نق زدن .مثلا وقتی زیاد دور کارا خونه ام و میگه بیا بازی میگم نمیتونم کار دارم میگه پیشونیم درد میکنه دلم درد میکنه در صورتی که در طول روز که مشعول هست شکایتی نداره .شوهرمم میگه برا پیشونیش دکتر ممکنه سیتی اسکن بگیره ازش .موندم چکنم برا شما هم پیش اومده بچه هاتون تمارض کنن؟
مامان آسنا و آرتین مامان آسنا و آرتین ۳ سالگی
مامانا لطفا کمکم کنید. من دخترم رو تقریبا یه ماهه از پوشک گرفتم اوایل خیلی خوب بود حتی شبا اصلا خودشو خیس نمی‌کرد. اما الان یه مدته هر ده دقیقه یه ربع میگه جیش دارم باید زود ببرم دستشویی. وگرنه خیس میکنه. بعد اینکه بیش از حد زیاد آب میخوره ینی تقریبا رو سفره گاهی یه بتری آب معدنی کوچک آب میخوره بازم گاهی کم میاره میگه برام آب بیار شبام که نگم براتون انقد بیدار میشه آب میخوره کلافه میشم. یه مدت پوشک نمیکردم شبا الان مجبورم وقتی خوابه پوشکش کنم چون خیلی جیش میکنه جوری که از پوشک میزنه بیرون و پوشک سنگین میشه. بخدا نمیدونم چرا اینطوری شده شبا میخوام ببرم جیش کنه از خواب بیدار میکنم چنان جیغ و و آدی رامیندازه که نگم براتون پسرمم یکسالشه اونم بیدار میکنه. برا چکاب بردم دکتر ببینم از چیه که این همه آب میخوره هر ده دقیقه باید ببرم دستشویی. که خداروشکر آزمایشش مشکلی نداشت اما دکتر گفت استرس و اضطراب داره. چون از پوشک گرفتم بهش فشار اومده بخدا خسته شدم کسی تجربه ای نداره بنظرتون چه رفتاری کنم استرسش، کم بشه اینم بگم اصلا روزا خطا نداره داشته باشه هم اصلا عصبی نمیشم از دستش که استرس بگیره اما نمیدونم چرا این طوری شده