۸ پاسخ

دخترعمه ی منم اینجوری بود خیلی وابسته بود عمم باهاش میرفت مینشست طوری بود کلاس اول ک رفت چندروز عمم باهاش بود ی روز ولش کرد دنیا رفت اودهن دختره دیگ نرفت مدرسه یکسال عقب افتاد سال بعدش بهترشد

مهد خوبی نبردی چون برات در مورد دوره جذب توضیح نداده ،

من یجا خونده بودم تا دوهفته باید کنارشون بمونی هفته اول کامل بمونی هفته دوم ب بهانه تلفن زدن بری یرب باز بیای هفته سوم ب بهانه خرید بری و بیای حتمنم خرید دستت باشه بچه فک نکنه دروغ گفتی هفته چهارم خریدو طولانی تر کنی و دیگ کم کم نری پیشش

مهد هستن الان؟؟

عزیزم آمادگی نداره هنوز
باید آماده اش میکردی و باهاش حرف میزدی
تا وقتی هم استرس جدا شدن از بین بره باید پیشش بمونی

شاید بهتر باشه اول ی سری کلاسایی که با مادره برید بعد کم کم مهد شروع کنید

تا یه هفته باهاش بشین بعد یه هفته دم در کلاس یا دور تر یه هفته تو حیاط بعدش کلا تنهاش بزار

درمورد مهدازش بپرس،شایدمهدجذاب نبوده براش یاکسی اذیتش میکنه و تاسه سالگی اضطراب جدایی دارن طبیعیه اروم اروم جداشو یه هفته که زوده بخوای نتیجه بگیری گناه داره بدترجذبت میشه ومیترسه که نباشب

سوال های مرتبط

مامان ترنم مامان ترنم ۳ سالگی
سلام خوبین میخوام راجبه مهد دخترم تایپیک بذارم چون خیلیا ازم پرسیدن من ب اندازه یک ماه پیش دخترم موندم دو سه روز داخل کلاس رفتم ولی بعدش گفتم فقط مخصوص بچه هاست اصلن صندلیش کوچیکه من نمیتونم بعدش رفتم سالن تا چندوز بعدش گفتم تو سالن گرمه میخوام برم تو اتاق مدیر خلاصه هرزگاهی بهم سرمیزد بغلش میگرفتم من هستم خلاصه خونه هم براش غصه میگفتم یا پیش پدرش بهش میگفتم خیلی قویه خیلی معلمشو دوست داره دخترم در کلاس نمیبست گریه میکرد منو نمیدید یا تو جمع بچه ها نمیرفت یه معلم فقط با سدنا بود یه روز یعنی بعد یک ماه خلاصه بیست دقیقه آخر رفتم تو حیاط کلاس تموم شد گفتن مامانت اومد دم در سریع اومد دم در بهش گفتم تو حواست نبود گاز روشن بود رفتم خاموش کنم تو حواست نبود من بهت گفتم بعدش تو راه برات آدامس خریدم کلی خوشحال منم کلی بهش اب وتاب دادم تو چقد قوی آفرین مثلن داشت بازی میکرد با گوشی حرف میزدم ب همه میگفتم من رفتم گاز خاموش کنم تنها بود تو مهد گریه نکرد کلی اعتماد بنفس کلی تشویق همین روند ادامه دادم الان خودش میره تو. کلاسش بدون من میمونه ب زور هم باید بیارمش اگ تعطیلات باشه گریه مهد داره بریم مهد واقعن صبوری کردم