۱۶ پاسخ

هیچی خونه خود ادم نمیشه حتی خونه بابا

نه عشقم هیچوقت سراین حرفازودناراحت نشو.....بخدازندگی خیلی خیلی سخت شده....اعصابهاملن قاطی....ادماکم حوصله‌.‌‌.....یه مادرنمونه مثل شماالان کف پای بابارومیبوسه میگه همیشه باش تادلم اروم باشه همیشه شرگریزباش تااعصابتم اروم باشه حتی مستقیم حرفت زدن...خودت وپای خودت...خداروشکرپیشتن دارن نفس میکشن...توقعتوفقط ازخداکن .....بذارمادربشی ببینی چقدرفکرت مشغول میشه....عزیزمی فدات بشم من هرسوالی داشتی هستم ....من دوساله که باباندارم خاکسترشدم فقط دوست دارم مثل اون باشم ادامه دهنده راهش اگه خدابخاد....

همیشه همینجوره ،حالا باز راه دوری منکه سونوگرافی با خونه مادرشوهرم ۵دقیقه پیاده فاصله داره نه ۱۰ دقیقه شوهرم بخاطر اینکه خودش سرکاره گفت به مامانم بگم بره نوبت بگیره از صب گفت مادرش نرفت تا غروب دیگه شوهرم عصبانی شد خودش رفت بعد بهانه مادرش اینبود ماشین نداشتم انگار چقدر راه بود شوهرمم غر میزد فقط میگن ما نوه میخایم سالمو سلامت دنیا بیاد اینا فقط بیان بغل کنن دیگه نمیخان یه قدم برا آدم بردارن

برو خونه خودت راحت تری ک

طبیعی بزایی راحت تری ک سزارین همچین اش دهن سوزی نیست

برو خونه خودت به خدا راحت تری که حرص هم نمیخوری من ک مامانم میاد پیشم

منم از مامانم اینا دورم دلم تو خونه میگیره به زور شوهرمو راضی میکنم مارو میبره خونه مامانم ولی بعد از چند ساعت پشیمون میشم اینقد اونجا اذیت میشم
حالا مامان و بابای من بنده خدا ها خیلی خوبن هر وقت ما میریم اونجا بهترین غذا ها و گردش و خوشگذرونی بیشتر پسر ۴سالم خیلی اذیت میکنه اونجا مامانم اینا هم دل به دلش میدن کلا تربیتش بهم میریزه..میرم یکم دلم وا بشه با اعصاب خرد برمیگردم خونه خودم🤦🏻‍♀️🥲

منم همینم کیش زندگی میکنم ، برای دکتر رفتم خونه ی مادرم ، همش میگفت تو بیای خیال من راحتتره ، قبلش مادرم هیچ تفریحی نمیرفت الان هرکی میپرسه جنگل میای ابشار میای؟ میگه دخترم هس نمیتونم جایی برم دستم بستس ، میرم خونه ی مادرشوهرم ک جایی خواست بره ولی بازم جایی نمیره ، دکتر هم نمیبرن منو ، از فرودگاه ساری هم تا خونمون ی بار نیومدن دنبالم ، وقتایی ک هستم پدرم و داداشم دیر میان وقتی هم نیستم میگن چرا نمیای ، مادرم با محلیا میخواد بره مشهد میخوره ب حدود ۳۰-۳۵ روز بعد زایمانم ، خالم گفت ب سلامتی دخترت زایمان میکنه امسال نمیتونی با ما بیای مشهد ، گفت بدرک دخترم هروقت اراده کنه شوهرش میبرتش مشهد من ک نمیتونم میفرستمش خونه ی مادرشوهرش نگهش داره واقعا دلم شکست از حرفش دوس دارم بعد زایمانم یکم ک شد برگردم کیش اما شوهرم همش میگه دست تنها نمیتونیم خداکنه مادرت بیاد اگ نیومد مادر من بیاد منم نمیتونم موضوع رو بهش بگم دوسم ندارم مادرشوهرم بیاد چون میترسم بعدا بگن مادر خودش نیومد من چرا بیام 😞😞🥀

همیشه همینه همیشههههههههه

سلام منم عزیزم یه هفته رفتم خونه بابام تو قم هستش،قم هم خودیدی چقد گرمه دیگه پزیدم با این بارداری اصلا نمیتونم نفس بکشم دیشب همسرم اومدم دنبالم اومدیم خونه خودمون چنان راحت خوابیدم که نگو اصلا نمیدونم چطور صبح شد،اما برا زایمانم میخوا یه هفته برم خونه بابام چون من طبیعیم زود خوب میشم یه هفته میخوا وایسم بعد یه هفته بیام خونه خودم

برو خونه خودت بابا

هیج جاخونه خودآدم نمیشه منم شوهرم اکثراسرکاره ولی نمیتونم خونه بابام برم میرم عصبی میشم همین تنهایی دارم میگذرونم ب من باشه سزارینم کنم نمیرم خونه کسی چون واقعا دیگه ازجمعیت متنفرم فقط دوسدارم تنهاباشم

بخدا هیچ جا خونه ادم نمیشه

من خونه خودمم مامانم میاد پیشم میمونه هیچ جا جز خونه خودم راحت نیستم

منم میرم خونه بابام اصلا راحت نیستم با اینکه مامانم خیلی بهم میرسه ولی هیچ جا خونه خودت نمیشه

یعنی قشنگ گیررررر کردم

سوال های مرتبط