دیگه واقعا ایمان آوردم به چشم زخم امروز مادرشوهرم اومد خونمون محمدجواد خرما ویک بیسکویت وی دونه نون محلی کوچیک خورد گفت غذا خوردنش الان خوب شد به 5دقیقه نرسید بچم باموتور خورد زمین به تیزی خورد لپش زخم شد ازداخل خراشیده شد خون اومد

همیشه کسی تعریف مکنه زیر لب بگو چشت کف پاش تخم مرغ بشکون

جلوشون از بچه هیچی نگو .نگو وای غذا نمیخوره وای میخوره وای شیطونه هرچیم پرسیدن بگو خدا شکر نرماله.تعریفم کردن به تخته بزن چوب گاهی جلوی چشم میگیره

مادرشوهر من دخترمنو خیلی دوست داره اولین نوه دختره دیگه خیلی میخوادش. یروز داشت دارو میخورد مادرشوهرم گفت قربونت برم که انقد قشنگ دارو میخوری. دخترم تا میخواست قورت بده یجوری پرید تو گلوش داشت خفه میشد. هروقت ازش تعریف میکنه دخترم ی طوریش میشه

چشم زخم واقعیت داره همیشه صلوات بفرست

اخی عزیزم کبودم شده

وای نگوو جاری وخواهرشوهرم ومادرشوهرم بچم فقط بابچه هاشون مقایسه میکنن قد کی بلنده کی چاقه کی خوشگله

من خودم‌بچم خیلی بد چشم‌میزنم‌حتی اگه از تو فکرم بگذره نمیدونم‌چیکار کنم . اگه روغن زیتون داری سریع بزن روش

میگفتی مامان بگو ماشاالله بچس اصلا نمیخوره میبینی یهو دلش بخواد