۱۳ پاسخ

سخته خیلی پسر کوچیک من ک کم خوابه و دائمم گریه میکنه بهم چسبیده من از لحاظ روحی جسمی خیلی خستم...

فقط میتونم بگم هنوزی داغی نمیدونی چی سرت اومد😀😀😀😁😁😁😁😊😊😊😄😄😄

پسرمم ۳سالو۸ماهشه .دخترم ۲ماهونیم.خیلی شرایطم سخته پسرم با اینکه خیییییلی آروم بود وحشتناک لجباز شده مدام بهانه وگریه دیوونم کرده.بردم نوشتمش پانسیون آموزشی هفته ای ۳جلسه.شاید درست شه.رابطه یاهمسرمم که افتضاحه.خییییلی ازهم دورشدیم شبا ازخستگی بیهوش میشم.وقتای بیداری هم درگیر کارای بچه ها هستیم .کلا اصلا فک نمی‌کردم اینجوری بشه

مهمترین مشکلت حسادته
من جرأتشو‌ندارم فعلا

پسر من ۴ساله شد دختر دنیا اومد اولش بشدددددتتتت حسودددددددد ی بارم پا گذاشت رو شکمش ولی الان دخترم ۴سالشه خداروشکر باهم همبازین ولی خب دعوا اذیتی خودشونم دارن ولی خداروشکر رفیقن😘😘🤩🤩

نگرانش نباش من پسر بزرگم دوسال هفت ماهش بود این یکی پسرم الان ۱یکسال سه ماهشه دنیا اومد اوایل پسربزرگم خیلی بهونه گیر بود حسودی میکرد نمیزاشت باباش داداششو بغل کنه بعد ی مدت ی مریضی سختی کشید بچم همش می‌خوابید گریه میکرد بازی نمی‌کرد بی‌حوصله بود چقدر بردمش دکتر الان تازه ی پنج شیش ماهی میشه کنار اومده با داداشش انگار بزرگتر شده دیگه حسادتش کم شده گاهی دعوامیکنه ولی خوب الان دیگه داداششو خیلی دوست داره

من ندارم دومی ولی میتونم تصور کنم چقدر سخته.

اکثرا میگن سخته

خیلی سخته خیلی خیلی کلا بچه اول ادم سختی‌نداره دومی ک‌بیاد زندگیت اگه ۱۰۰هست میشه ۱۰۰۰اوایل یکسال اول ک‌هیج وقتی برای خودت نداری کم کم هم عادت میکنی و‌پاره میشی

به نظر من خیلی بستگی به خودتون و روحیه تون داره.من آدم خیلی صبوری هستم.چهار ماه اول واسه من خیییییییلی سخت گذشت هر چی بگم کم گفتم.من هیچ کمکی هم نداشتم.ولی بعد چهار ماه هر چی جلوتر میرفتم شرایط بهتر میشد.الان به شرایط عادت کردم.
الان تنها مشکل من اینه تنهایی نمیتونم دوتارو ببرم بیرون.باید حتما یکی باشه همرام

مال من ۲ سال تفاوت سنیشون هست حال روحی که نگم برات خرااااااابِ خرابم
درحال حاضرم با همه خاندان خودمو شوهرم قهرم با همه کنتاک شدم بخاطر اعصاب ضعیفم

منم یه بچه سه سال ونیمه دارم و الان باردارم.
خیلی نگرانم
بیشتر بخاطر بچه بزرگترم.
خدا کنه از پسش بر بیام

کلن سخته
شاید هم واس من سخت بوده چون شیر به شیره ان

سوال های مرتبط