۸ پاسخ

اینایی که گفتی کارای بچگی دختر منه اصلا یه جا بند نبود یه عروسی میرفتی 200 بار دور تالار میچرخوندت البته الانم همون جوری یه فقط بزرگ ترشده یکم خیالم راحت ترشده ازش ولی باز کیان آروم تره زیاد ازخودم دور نمیشه

دقیقا مثه پسر من اصلا یه جا بند نمیشه
یه جاهایی میره ک چش آدم چهارتا میشه
مثلا پشت گاز من یکم جا داره به زور خودشو داخلش جا میده یا همش بالای کمد کابینت هرجایی ک بگی میره

پسر من که امکان داره گم بشه اصلا همینطوری می یره برای خودش غیر قابل کنترله

بعبارتی پدرت رو در میاره وقتی تو مجلسی بخوای بشینی 😤

رفته بودیم مراسم ختم پنج دقیقه پیشم نموند منم فقط دنبالش می‌دویدیم

دختر منم همین طوریه باهمه چیز کار داره پنج دقیقه زمین نمیشینه

پسر منم همینه..آینقدم جیغ میکشه تو پارک جیغ شادی..همه نگامون میکنن

پسرمن لحظه اول غریبگی میکنه همینگه چنددقیقه ایگذشت دیگه پدرومادر کی ان؟؟تاانتهای جاده میره حالامیخادپشت سرش باشیم میخادنباشیم مستقیم هم میره بسمت خیابون ،😆😆

سوال های مرتبط