۸ پاسخ

گفتم ک بهت من خودم سر همین مسئله خونریزی شدم دیگه هفته پیش🥲

مادر شوهر من از الان بمن این حرفو میزنه 😐 وای که دوستدارم بکشمش این حرفو زدنی

بعضیا مغز ندارن اصلا دقیقا برا منم پیش آمده هی میگن سخت نگیر سخت میشه بچه داری دور از جون به بچه چیزی بشه باید یه عمر شماتت رو بکشیم بعضیا عجیبی واقعا هم من هم شوهر تو موضوع بچه حساسیت خیلی مراقبین چیزی نشه درسته همه چیز دست خداست اما آدمم باید مراقب باشه دیگه

دقیقا این کار برعکس میشد طرف طلبکار میشه

فقط گفتی هل نده
من حالا هل نده را میگم کیه قاطی میکنم براش چند نفر هم از این چرتا .گفتن گیر میدی دستت میگیری منم بی توجه بهشون نگاه کردم وگفتم من اینطوریم شما هواست به بچت باشه

عزیزم شما کار بدی نکردی هواست به بچت بوده و اون مامان هم حرف بدی نزده
منظورش این بوده که ی جایی بالاخره بچه باید خودش ع خودش دفاع کنه و همش دنبال این نباشه مامان باباش باشن .
منم مامانم میفهمم شمارو منم بودم مطمئنن ب اون بچه همینو میگفتم .

فرهنگ نداشته ولش کن.
میگفتی شما ول کردی نتیجش رو داریم می‌بینیم.

وای اره به منم زیاد این حرف میزنن چه غریبه چه آشنا من شدید وسواس دارم رو پسرم هی میگن ولش کن

سوال های مرتبط

مامان دونه انار بهشتی مامان دونه انار بهشتی ۲ سالگی
طبق تاپیک مامان ماهان جون؛ما هفته پیش دوشنبه رفتیم هیئت
بعد تقریبا خلوت بود اولاش بود
علی هم دوس داشت بازی کنه رفت اون سر مسجد یکم ستون نمیزاشت من علی رو ببینم دیدم یه دختربچه ی دیگه هم انگار از علی خوشش اومد رفت پیشش
بعد من ندیدم علی چیکار کرد اما اصولا علی محبتم میکنه مثلا بخواد بغل ‌کنه محکم بغل میکنه ندیدم زد یا بغل کرد اونم سه چهار سالش بود حتما،دوبار خیییلی محکم علی رو هل داد
من اروم اروم داشتم میرفتم علی رو بیارم چون واقعا بشدت معذب میشم بچم حتی اشتباهی محبت کنه محکم بگیره بچه ی دیگه رو یاهرچی...
علی هنوز یاد نگرفته فرز بودن و محکم وایسادنو وقتی هل میداد یبار خورد ب دیوار دوباره علی برگشت بازم محکم هلش داد خورد زمین
یعنی زمینم یطوری گوشه مانند داشت واقعا قلبم اومد دهنم
بعد مامان دختره نزدیکشون بود این اصلا انگار نه انگار درسته بچه باید یادبگیره از حقش دفاع کنه اما نه ب هرقیمتی
خدانکرده بچه من بدبخوره زمین میخوای بگی اول خودش کرد تو انقد بی وجدانی اخه...بخدا انقد ریلکس نشسته بود من دویدم یه مسیری رو گفتم عههه هلش نده دیگه باز میخواست هل بده
همون محکم دیودنم و ترسیدم انگار ک تو رحمم چاقو کردن ازون موقه افتادم خونریزی و متاسفانه تودلیم رفت☹حالا نمیدونم دلیلش اون بوده ک تودلیم رفت یانه ولی همونجا خیییلی بد درد و سوزش حس کردم....
اینجا گفتم ک یکم بیشتر حواسمون هم ب بچه خودمون هم ب سایر بچه هاباشه....
خدا همه ی بچه هارو از همه ی بلاهاحفظ کنه ان شاءالله 🤲💚
مامان رادین مامان رادین ۱ سالگی
رادینو هروقت میبردم پارک فقط تاب بازی میکرد منم یجا وامیستادم پست تاب هولش میدادم نوبتی با مامانم من مینشستم اون هولش میداد. هرچی تشویقش میکردم سرسره بازی کنه دوست نداشت فقط روی تاب مینشست بچه های دیگه رو نگاه میکرد میگفت بته سرسر ویژژژ بدوووو. یعنی های بچه ها سرسره بازی میکنن بدو بدو میکنن 😅ولی هرچی میگفتم تو هم بدو سرسره بازی کنن از جاش تکون نمیخورد. دیشب خودش خواست از تاب بیارمش پایین بسرعت دید طرف سرسره از جلوی سرسره رفت بالا البته کمکش کردم چون وسط راه سر میخورد میومد پایین. کم کم یادش دادم از پله بره. پله ها براش بلند بود از همون پایین دستشو میگرفتم که بره بالا. کلی سرسره بازی کرد. هنوز زیاد متوجه خطر نیست یهو میدوید جلو دوچرخه سوار میدوید جلوی تاب همه جا دنبالش بودم. بالای سرسره که میرفت میترسید بره سمت سرسره بزرگتره. کم کم جرات پیدا کرد رفت سمت تونل که بره داخلش و بربره اون سرسره بزرگ آبشاریه. منم دنبالش رفتم چون خیلی بلند بود. داخل تونل ترسیدم همراهش برم تونل وزن منو تحمل نکنه بشکنه😂 دیگه بغلش کردم بزرگ رفتیم خونه. من به پا به پای خوحشالیش خوشحالی کردم تشویقش کردم از هیجانش ذوق کردم همزمان مواظبش هم بودم.
آیا کارم درست بوده بنظرتون یا حساسیت به خرج دادم؟اولین بار بود اینقدر شیطونی میکرد