۱۶ پاسخ

به خودت برس
خودتو جوون نگهدار
دریا خانوم شما مامان کم سن و سال نمیخواد مامان پر انرژی و پایه میخواد
اختلاف سنی مادرشوهر من و برادرشوهرمم تقریبا ۳۶ ۳۷ ساله
الان مادرشوهرم ۵۷ سالش ایناست برادرشوهرمم سربازه
ولی خیلی باهم خوب و صمیمی هستن
همه حرفاشو به مامانش میگه قشنگ درد و دل میکنه باهاش

من ۳۹سالمه دوقلو دارم عشقم این چ حرفیه

مامان پایه باشی سن یه عدده😉

چرا این فکرو تو اون سه سال تلاشت برای بارداری نکردی ؟اختلافتون هر چقدر باشه مهم طرز فکرته ک منعطف باشه

والا من پیش دکترم میرفتم تمام خانما ۴۰ ب بالا بودن برای اقدادم بچه اول و دومشون

خودم ۱۸سالم بود پسرم دنیا اومد
دخترمم ۳۳سالم بود روز تولدم

فاصله سنی من با بچه ی اولم ۲۶ با دومی ۳۴ سال با سومی،۳۷ سال هست الان همه اینحورین شما داری به چی فکر میکنی

هرموقع هم موقع تخمک گزاری میشه آقا میگه خستم نمیتونم بااینکه خودش میگه بچه میخام

من واسه بچه دوم چندباره اقدام میکنم و جوابی نگرفتم واقعا دلم میشکنه نشستم گریه زاری میکنم خدایاچرانمیشه اخه دوس ندارم اختلاف سنی زیادبشه بینشون

منم ۳۵ سالمه و پناه ۱۰ ماهشه مشکلی نیس اللته من همین یدونه رو میخام فقط

هنوز ۳۸خیلیا ازدواج نکردن

باز خوبه با پسرت ۲۳ سال فاصله داری من ۳۴ سالگی بدنیا اومد اولین بچم

من بچه اولمو تو ٣٥ سالگي به دنيا اوردم. خيلي از دوستام هنوز ميگن زوده واسه بچه دار شدن، اصصصصلا اينطوري فكر نكن. اكثرا اختلاف سني با بچه دوم به بعد زياده

منم دقیقا ۲۴ سالم بود پسرم دنیا اومد الان ۱۴ سالشه
پسر دوممم ۳۶سالکی دنیا اومد الان ۳۸ سالمه

اینکه خیلی خوبه هرچی سن آدم بالا تر بر بچه بیاری که بهتر من چهار ده سالم بود بچه اولم دنیا اومد دومی هم پنچ سال بعدش دنیا اومد بعد دیگه نخاستم تا پارسال که صدف خانم دنیا اومد الان دار یکه سالش میشه الان نمیدونم چیکار کنم باز بزارم خیلی طولانی بشه یا نه یکی دیگه بیار موندم بخدا

من که با کارن ۴۱ سال اختلاف سنی دارم چی
مادرم با من ۴۰ سال فاصله سنی داشت، با فاصله ۱۸ سال از برادر اولم دنیااومدم. اما مامانم یه جوری رفیق بود برام که نمیتونم حتی توصیفش کنم

۳روزه از اقدمم میگذره بی بی چک دادم منفی درومد واقعا دلم شکست نشستم گریه میکنم🥲

سوال های مرتبط

مامان مرسانا مامان مرسانا ۱ سالگی
مامانا خیلی دلم گرفته من مادرم فوت کرده خواهرم ندارم‌ من کلا ادمی ام ک دخترمو خونه هیچکس نمیزارم چون میترسم میگم خدایی ناکرده اتفاق ی بار میوفته اما این چند روز نزدیک عید دوبار یا سه بار در حد دوساعت دخترمو گذاشتم خونه خالم بعد سر یه موضوع دیگه ای کلا بحثمون شد اصلا ربطی ب دخترم نداشت ولی اون برگشت بهم گفت من حوصله بچه های خودمم ندارم مگه من لَ له توام بچتو بگیرم توخودت چ خوبی برا من کردی حالا اون ۴۵ سالشه و من ۲۵ نزدیکمه ی کوچه با من فاصله داره اما روز زایمانمم نیومد حتی با اینکه سزارین کرده بودم‌تگو تنها بودم پاشدم با بخیه هام خودم بچمو شستم بغل کردم‌ حالا اینا بماند گذشت تموم شد از وقتی اومدم نزدیکش هر سه ماه ی بار باهام سر موضوع های مختلف قهر میکنه ولی خیلی بهم برخورد ک اینجوری کرد واقعا مگه اون بزرگ تر نیس اینه بزرگی کردن ک پاشی این حرفارو بزنی خداروشکر ۴ستون بدنم سالمه خودم از دخترم مراقبت میکنم وگرنه با وجود همچین فامیلایی