۱۳ پاسخ

نزار جدا جدا بخابن عزیزم
همیشه باهم بخابونشون

اینا چقدر بچه های منن😂

آره واقعا کی به آرامش می‌رسیم. اما من دوتاشون باهم میخوابونم مگر جای باشیم قل بزرگم نخوابه لج بازی کنه ازاول هم قل دوم زود می‌خوابید تااین دعوا که دیگه نگو میشکنن جیغ وداد وگریه همدیگر هل بدن الان هم یکیش ایله مرغان درآورده دهن سرویسم

بعضیا هم هستن عین ماها که بچه هاشون دو قلو نیستن اما اون یه دونه دهنشونو سرویس کرده قشنگ

عزیزم بچه های شما همسان نیستن؟ ازین جهت که ساعت خوابشون باهم نیست میگما
از اول عادتشون ندادی باهم بخوابن؟

بعد میگن دوقلو راحته یهویی دوتا
خدا توانت رو زیاد کنه و بهت صبر و آرامش بده

چه بد؟
من هماهنگشون کردم خواب و غذا و...

واکنشت معمولا چیه موقع دعواشون؟

ولی خیلی سخته دو تا بچه دوقلو یا شیر به شیر دقیقا سرویس میشه ادم.
امروز مانلی ظهر نخوابیده مطمئنم نهایتا 8.5 خوابش میبره.
از اونور ماهلی میشینه بالاسر مانلی هر کاری میکنه تا بیدار بشه.
تمام مدت هزار تا صدا تولید میکنه مانلی رو بیدار میکنه. بعد مانلی بد خواب بیدار میشه گریه میکنه. ماهلی هم این وسط قابل کنترل نمیشه.
قشنگ دهنمون سرویسه تا تایم خواب. 😂

آخی عزیزم من تو یکیش موندم
خدا بهت صبر و توان بده
بفرستشون حمام دوتایی آب بازی کنن یا یکم آرد بده خمیر درست کنن سرگرم بشن شمام یه نیم ساعت تو اون فاصله بخواب یا حداقل استراحت کن

به نظرم‌باید یه کاری بکنی که باهم دوست باشن. یعنی به چشم دوست به هم نگاه کنن نه رقیب
این طور که پیداس همدیگه رو رقیب هم میدونن برای همین با هم ناسازگارن
براشون بازی های دو نفره ترتیب بده
یا بگو هر دوشون باهم یه کار مشترک انجام بدن
مثلا خمیر بازی
آب بازی
یه بازی هایی که دو نفره باشه

منم دقیقا اونطوریم دخترم دو سال و نیمه شه پسرم ۹ سالشه سر هرچی دعوا دارن این گوشی و میگیره اون نمی‌ده بهش دخترم همش جیغ و داد اصلا باهم راه نمیان

فاصله شون چن ساله

سوال های مرتبط

مامان رادمهرورادوین مامان رادمهرورادوین ۳ سالگی
یعنی خاک تو سر من با این مادر بودنم، آخه چرا منی که وقت و حوصله همین یه بچه رو هم ندارم باید تسلیم حرف شوهرم بشم و یه بچه ی دیگه هم بارداربشم،تا الان که درگیرمشکلات بودیم از این به بعدم اون یکی بیادپس کی برای پسرم وقت بدارم بچه م تازه یه ذره یادگرفته حرف بزنه هنوز خیلی کلمه هارو نمیگه،چه روزا باید دوتایی منوپسرم مینشستیم برام با صدای قشنگش حرف میزد چه روزا باید میبردمش پارک از بازی کردن با مادرش کیف میکرد چه کتابا و بازی فکری هایی که میخواستم براش بخرمو نشد چقدر دلم میخواست یه جشن تولدبراش بگیرم اقوامو دفوت کنم یه شام بدم نشد😔دلم میخواست حداقل بچه مو ببرم براش یه کلیپ برای یکی از تولداش بگیرم نشد حالا یکی دیگه که به دنیا بیاد تمام چیزایی که برای پسرم میخواستم تحت شعاع میره😔چقدر من مادربی فکری ام که عقلمو دادم دست یه مرد بی درک ،میدونم خیلی ها توی حسرت یه بچه ن و این حرفای من که با دوبار اقدام باردارشدم ناشکری محضه ولی واقعا کلافه م ودلم غم داره احساس عذاب وجدان شدید دارم😔😔