۹ پاسخ

ما توو اقدام بودیم بعد من رفتم خونه مامانم اینا که ۹ساعت فاصله داریم بعد من توو هر وعده سر سفره خیارشور که مامانم ریخته بود میووردم میخوردم اجی و مامانم گفتن چقد مشکوکی تو هیچوقت خیارشور سر سفره اونم توو هروعده نمی‌خوردی نکنه بارداری گفتم فکر نکنم بعد من چند روزی عقب انداخته بودم بی بی چک گرفتم زدم ی خط کمرنگ افتاد با خوشحالی به مامانم نشون دادم مامانم خوشحال شد شوهرمم زنگ زدم سرکار بود گفتم ی خبر خوب میخام بهت بدم بهش گفتم بعد اونم گفت من چند شب پیش خاب دیده بودم که خدا بهمون ی پسر داده و داشتم باهاش بازی می‌کردم فرداش رفتم ازمایش دادم که اونم مثبت بود و واقعا هم خدا قربونش برم ی گل پسری بهمون داد

من ۱۰ روز عقب انداخته بودم مامانم هروز ازم می‌پرسید پرید شدی میگفتم نه مامان تو که میدونی من همیشه سر موعد نمیشم اون موقع سرکار میرفتم همکارم لواشک داشت می‌خورد چنان آب دهنم راه افتاد گفتم میشه به منم بدی دوستم با خنده گفت حامله نباشی گفتم نه بابا دیگه کلی خنديديم مامانم زنگ زد گفت بیا اینجا رفتم دیدم برام بی بی چک خریده 🤣 گفت برو بزار رفتم برای اولین بار بود گذاشتم همون آن دومی یه حاله صورتی افتاد اومدم بیرون گفتم ببین نیستم مامان یهو دیدم مامانم چنان جیغی کشید سر تا سر خونه رو می‌دوید با اون پا دردش 🤣 میکفت حامله ای گفتم بی خیال بابا ولی یه حسی بهم دست داد گفتم مامان یعنی میشه حامله باشم گفت هستی دیگه خلاصه شب که شوهرم اومد بهش گفتم یه پوز خند زد گفت انشالله بچه دار میشیم تازه ۳ ماهه ازدواج کردیم به شوهرم گفتم برم فردا آزمایش بدم گفت برو بده رفتم دادم وقتی جواب و بعد از ظهر رفتم بگیرم خانومه گفت مبااارکه با خنده گفتم چی مبارکه گفت بارداریتون دیگه نمیدونم چجوری شماره شوهرمو گرفتم گفتم اشکان من باردارم پشت تلفن هیچ صدایی نمیشنیدم گفت کجایی الان میام اومد بهش جواب نشون دادم دیگه چه حالی شد خدارو صد هزار مرتبه شکر بابت این نعمتی که خدا بهمون داد
🙏😘❤️

ما اقدام کرده بودیم که بچه دار بشیم بعدش اربعین بود و قسمت شد اربعین بریم کربلا.وقتی برگشتیم یه شبانه روز خوابیدیم بیدار شدم دیدم خونریزی دارم گفتم پریود شدم شوهرم فرستادم نوار هم خرید قبلش بی بی چک خریده بودم چون اقدام کرده بودم.تا شوهرم رفت نوار بگیره گفتم بذار یه تست کنم چون خونریزیش شبیه پریودی نبود و من تو گهواره از قبلش خونده بودم شک کردم دیدم بلهههه دوتا خط شد.دوباره فرداش تست زدم مثبت بود و عصرش آزمایش دادم و گفت مثبته بارداری
ولی تا ۳ روز خونریزی داشتم که لانه گزینی بود.

من یه روز مونده به پریودم به دلم افتاد بی بی چک زدم جمعه بود یه حاله کم رنگ افتاد شوهرم گفت فردا هم تکرار کن اگه بود بریم آزمایش فرداش هم انجام دادم پررنگ تر بود رفتم آزمایش گفت مثبته دیگه امید نداشتم قراربود برای آی وی اف بریم که خداروشکر خدا پسرمو داد بهمون

من سر دخترم درد شکم گرفتم دولا منو بردن بیمارستان سونو کردن گفتن عفونت و کیست وتو آزمایش معلوم شد ۶هفته ام
.سر پسر م باوجود دستگاه آیودی اصلا فکرشم نمیکردم وامادرحال درست کردن پارکینگ بودیم و محرم بود با عرض پوزش( اون ماه فقط سبار باهم بودیم) که اینم غیر ممکن بود وهیچوقت یادم نمیره که پریودم بودم که (بعدا فهمیدم هماتوم بارداری بود) سونو رفتم خیر سرم ببینم چرا انقدر خونریزیم طول کشیده که با تعجب متوجه شدم هفته نه بارداریم 😅😂

منم درد قاعدگی داشتم و رگ پا و کمرم میگرفت حتی شوهرمو فرستادم نوار بهداشتی هم خرید پلی خبری نشد دو روز بعد رفتم آزمایش بتام ۲۰۰ بود 🥴😂

من درد شدید لگن داشتم رفتم دکتر گفت آزمایش بده رفتم آزمایشگاه جواب شوهرم گرفت گفت میگه مثبته گفتم یعنی چی مثبته شوهرم گفت چی مثبته گفت بارداری دیگه😂😂😂وای چقدر خندیدیم ناخودآگاه دست گذاشتم شکمم گفتم قربونت برم دخترم و دخترهم بود😍

برا من فک کنم ۲۳ هزار اینا دقیق یادم نیس

من اصلا بتا نداده نداده بودم همینطوری ازمایش فقط مثبت منفیش مشخص شده بود 🤣🤣

سوال های مرتبط

مامان آیناز آیدا مامان آیناز آیدا ۱۶ ماهگی
مامان ادرین👩‍👦💜^_^ مامان ادرین👩‍👦💜^_^ ۱۵ ماهگی