سلام مامانا
امروز پسرمو بردم خانه بازی دیگه یه ربع آخر تفنگ دید رفت برداشت داشت تازه داشت بازی میکرد که یهو یه پسر همسن پسر خودم اومد بزوووور از دستش بگیره مامانش هم کنارش نبود خلاصه بزووور میخواست از دست پسرم بگیره اما پسرم بهش نداد اون بچه هم خودشو زد به زمین گریه و جیغ اصلا داشت غش میکرد پسرم اصلا نزدتش فقط بهش نداد مادرش یهو اومد وای کی تورو زد منم تو همون حین به پسرم گفتم میشه تفنگو یکم بدی دوستت هم دلش میخواد داشته باشه داره گریه میکنه اومدم به بچه تفنگو دادم مامانش فوری از دست پسرش گرفت داد بهم با حالت چشم غرررره بچشو بغل کرد و رفت 😑میخواستم برم حالشو بگیرم اما بخاطر بچه ها دیگه حرفی نزدم
پسر من اصلا هیچ وسیله ای رو بزور نمیگیره یا قشنگ وایمیسته نوبتش بشه استفاده کنه به نظرم اینجور آدم‌ها خیلی بیشعورن که به جای تربیت بچشون یا دخالت نکردن بیجا تو بازی بچه ها میخوان به مامانها ی دیگه بپرن 😑😑

۲ پاسخ

محلش نمیزاشتی همه جا نوبت باید رعایت بشه کوچیک وبزرگ نداره من خودم موقع استفاده ازوسایل که بچه دیگه استفاده میکنه اگه بزرگتر باشه ازش خواهش میکنم اجازه بده ماهم بازی کنیم دادکه هیچ اگه نداد حداقل ۵دقیقه صبرکنید بگیاخودش اون وسیله رو رهامیکنه یا اینکه به مسول خانه بازی بگید بیاد ازش بگیره تواون تایمی که صبرکردین خودتون باید بچتونو سرگرم کنید اگرم همسن هستن تشویق کنید باهم بازی کنن

وا چقد بی ادب

سوال های مرتبط

مامان پرنسس همتا👸🧿 مامان پرنسس همتا👸🧿 ۳ سالگی
مامان آدرینا مامان آدرینا ۳ سالگی
یه دختر بچه تقریبا ۵ ساله ماشین اسباب بازی که مال خودش نبود به دخترم نمی‌داد میگفت میخوام بازی کنم نمیدم نکن دست نزن
هِی ماشین رو می چرخوند دورتر که دخترم دست نزنه دخترم هِی می‌رفت سمتش،من این صحنه رو می دیدم هیچی نمیگفتم چون میخواستم دخترم خودش حرف بزنه و یه جورایی دفاع کنه از خودش،در آخر دخترم آروم بهش گفت با من دوست میشی؟
بگما توی دلم آتیش بود
یا قبلش میخواست یه بازی شروع کنه که همون دختر بدون اینکه حرفی بزنه اومد ازش گرفت من باز هیچی نگفتم که دخترم خودش حرف بزنه که نزد
و اون روز توی پارک یه پسر بچه تقریبا ۴سال و خورده ای دست دخترمو فشار داد دخترم نگاش کرد من با ملایمت گفتم نه دستشو فشار نده
اما خب بگم مثلا کسی دست به موهاش بزنه میگه دست نزن
یا اینکه یه جز پارک جای دیگه می برمش همش میخواد بهم بچسبه،می بيني همه به بازی این میگه تو هم بیا دستمو میگیره بهم می چسبه میاد توی بغلم،من تشویقش میکنم به بازی با بقیه اما روحیه ام از درون داغون میشه یه جور ظاهر سازی میکنم جلوش،اما میام خونه غمگینم..
بنظرتون در کل کار من درسته؟
شما باشید چ عکس العملی نشون می‌دید؟
مامان پریناز مامان پریناز ۳ سالگی
قبل اقدام به بارداریم با خودم فک نیکردم میگفتم وای یک بچه ناز اروم خدا بهم میده بشه سه چهارسالش بره تو اتاقش بازی کنه منم براش غذاهای خوشمزه درست کنم باهم دونفری کیف کنیم ناهار بخوریم بعد بیایم رو تخت هرروز ظهر همدیگ بغل کنیم بخوابیم عصرا کلی با هم خوش بگذرونیم با خودم ببرمش ارایشگاه موهاش دائم خشگل کنم ببافم یک سره با هم خوش بگذرونیم وای چقد بچه خوب قشنگ خلاصه این رویا بامن همراه بووووود تا الان که دقیقا رویای دختر سه چهارساله که تو رویاهام بود شکرخدا خدا براورده کرد ولی با یک سری تغییرات دخترم اصلا اروم نیس اصلا ننیره تو اتاقش بازی کنه یک سره از صبح به جونم نق میزنه یک سره جیغ داد من درحال اشپزی پریناز جیغ گریه که بیا بامن بازی کن بیا با من بازی ارایشگاه این چیزا که هیچی دسشویی باید با خواهش التماس برم تورو خدا وسط بازی بزار برم دسشویی 🤣🤣🤣🤣🤣برا خواب خودش نمیخوابه که هیچ خودمم به زور از دستش فرار کردم بدو بدو اومدم رو تخت دائم دارم میگم تورو خدا پریناز باهات کلی بازی کردم خسته شدم بزار برم یک کم استراحت کنم 🤣🤣🤣🤣همین خل ساده بودم نسبت به بچه ها زخم خورده هایی که مثل من یک رویای دیگ داشتن یک چیز دیگ شد دستا بالا