۱۱ پاسخ

هر کی یه حرفی میزنه برا خودش
آدم باید ببینه شرایطشو بعد تصمیم بگیره
نظرخواهی از دیگران این حرفا و انتقادات هم داره

منم فعلا قصد جدا کردن جاشو ندارم دخترمن دستشو میخوره ازملچ ملوچ دستش بیدارمیشم شیرش میدم
وقتی توو اتاقه از اتاق بیرون نمیرم مگر ک شوهرم پیشش باشه تابیدارشیم میارمش توو سالن ک بتونم کارامو کنم و جلو چشمم باشه
خب هرکسی تصمیمش برا بزرگ کردن بچش ی چیزه و با روش خودش پیش میبره

من پشتمو میکنم بش میگم نکنه یهو غیب شه😅🤣

منم یک هفته است دلوانو جدا کردم
شبها بعدی ک شیر میخوره سیر میشه میخوابه میزارمش تو تخت اتاق خودش
اتفاقا از وقتی ک جدا کردم شبها خیلییی راحت تر و عمیق تر میخوابه قبل تا صبح چندبار بیقرار بیدار میشد شیر میخورد ولی الان تا ۷ صبح قشنگ عمیق میخوابه صبحم تا بیدار میشه صداشو میشنوم بالاسرشم
این یه تجربه کاملا شخصیه و اصلا به کسی مربوط نیست من نه میتونم بگم باید جدا کنید همه نه کسی میتونه ب من بگه چرا اینکارو کردی
بنا به هزار دلیل و شرایط خودم و بچه ام برای ما این خوب بوده ممکنه خیلیا شرایط و موقعیتشو نداشته باشن

بابا سفر داره نمیره که همه یه اتاقه چرا انقد سختش میکنید من چرا انقد وابستگی ندارم پس😕😕

وقتی شبا مجبور شد ده بار از رختخوابش بلندشه بره تو اتاق بچه بعد تصمیمش عوض میشه که همونجا کنارش میخوابه بچه ۶ ماهه ده بار تو خواب گریه می کنه بعضیهاشونم هنوز شیر شب میخورن

من ک همچین دلی ندارم اصلاااا
تا صبح صدبار بلند میشم چکش میکنم😢
مخصوصا ک تو شهرمون تازگی دور از جون همه بچها یه پسر تو خاب حالش بهم میخوره متاسفانه برمیگرده تو ریهاش و جونشو از دست میده😭

من دخترم تا صب صد مدل غلت میزنه توخواب بلد نیس خودشو صاف کنه من هی بیدار میشم درستش میکنم فعلاجاشو جدا نمیکنم میترسم

من که تا ازدواج کنن جاشون جدا نمیکنم😂

🤣🤣🤣

ومنی که دائم چسبیدم به بچم

سوال های مرتبط

مامان دلوان مامان دلوان ۱۰ ماهگی
دخترا بیایید یکم براتون برم بالا منبر
دوستانه بگم
توروخدا بیایید انقد به هم وایب بد ندیم انقد به یه مامان حس ناکافی بودن ندیم انقد از هم خرده نگیریم
یکی به بچه اش شیر خشک میده یکی غذای کمکی شروع میکنه یکی جای بچشو جدا میکنه یکی جای بچشو جدا نمیکنه یکی بچشو میزاره پیش پرستار و هزار تاااا کار دیگه ک ممکنه یه مادر با توجه به موقعیت و شرایطتش انجا بده و مورد پسند ما نباشه
هممون به اندازه کافی نگران دلسوز بچه هامن هستیم هممون مطمئنم شبا ک بچه میخوابه باخودمون میجنگیم ک ای کاش یکم صبورتر بودم یکم بهتر بودم نکنه من مادر بد و بی مسئولیتی ام و همه ی این درگیری های فکری و‌تنش و اضطرابها جدا از هزاران مسئله و‌دغدغه زندگیه ک داریم جدا از تمام تلاش ها و خستگی هایی ک نو روز دچارش شدیم
حالا فکر کن با همه ی اینا یکی هم بیاد از بیرون وایسه بگه وای وای چ مامانی چرا مثلا ب بچه ات بجای سه قاشق چهار قاشق غذا دادی
دیگه اورتینگ میکنه اون مادر کولبس میشه یکم باهم مهربونتر باشیم
ببخشید زیاده گویی کردم ولی به نظرم لازم بود