۶ پاسخ

نه بابا منم پسر بزرگم همش مظلوم واقع میشه تو همه چی
تازه هرچی برمی داره دخترم جییغغغ میکشه که بده به من طفلک اونم سریع بهش میده

مال من یکی دوماه هس،یکی دوساله
وقتی شیر میدم رو تخت خودمون میشینم پسرم ماشین هاشو میاره بازی میکنیم،یا وقتی کوچیکه خوابه یا روپامه باهاش بازی می‌کنم...اولاش یکم سخت بود کنار اومدن با کوچولو ولی بهتر شد خداروشکر

من از وقتی دخترم بدنیا اومد تموم توجهم به پسرمه که رنج نبره خداروشکر خیلی زودم کنار اومد همون چند ماه اول سخت بود باهاش بازی میکنم با هردوشون هیچوقت بخاطر خطا یی که میکنه سر کوچه مثلا هولش بده دعواش نمیکنم اونم لج نمیکنه اروم تر شد

من که با یه دونه همش عذاب وجدان دارم برای دخترم که چی بپوشه چی بخوره کجا ببرمش بازی. قطعا اگه دوتا بودن از عذاب وجدان شدید میمردم چون رسیدگی به دوتا عذابع

من ناخواسته حامله شدم . وقتی فکر میکنم ب آینده که چقد ویهانم احساس تنهایی بکنه دارم میمیرم از نارحتی . بخدا تمام تلاشمو میکنم اینجوری نشه ولی دیگه بچه نوزاد بیاد انقددددد دردسر داره . کولیک و زردی و واکسن و .... مادر و پدر مجبورن ب اون رسیدگی کنن🥺🥺😔😔😔😔😔😔

نه اصن دیگه وقت نمیشه

سوال های مرتبط