۸ پاسخ

کلا تنها بودم..تنها توخونم خودم براخودم شدم دلخوشی بخاطر دخترم ، خودمو داشتم فقط🥲

من دوست دارم تنها باشم چون اگه مامانم و مادرشوهرم بیان خونمون بیشتر اذیت میشم ، چون همسرم خیلی حساسه رو آشپزی و تمیزی خونه میدونم خانواده ها بیان سخت تر میشه ولی نمیتونم بهشون بگم نیاین اولین نوه خوشحالن

من سیزده روز مامانم پیشم بود
دیگه خودمم و بچه ها
اینکه دل و دماغ شاد بودن ندارم طبیعیه ؟؟
دلم از بی معرفتی آدم های اطرافم میگیره هی . بیخیال میشما اما زود برمیگرده این حالم .
تو قبلی ها یادم نیست چطور بودم

بد۲۰روزهمسرم کمک حالم خونه خودم بودم یک هفت رفتم خونه مامانم

بچه اولم ک پیش مامانم بودم
دومی مامانم خونمون بود ک روز سوم گفتم مامان برو سر زندگیت
من از پس کارام برمیام
و این یکی نمیدونم🤣سزارینی هستم
و با خانوادم هم محله هستیم خداروشکر
شوهرم خونه باشه کمک میکنه
کارای خونه رو انجام میده اشپزی میکنه

من بعداز بیست روز اومدم خونم اونم شهر غریبم،،با سه تا بچه پشت سرهم😃خودم و شوهرم کمک حال همیم😉

من بعد از حدود ۲۵روز تنها شدم با پسرم
خدا قدرتشو میده نگران نباش

من کلا ده روز مامانم بود بعدش خودم و خودم
تازه یدونه دختر نه ساله هم دارم که باید هر وعده غذا آماده باشه و خونه مرتب
برای شما که بچه اول یکم سخته ولی مامان ها که بچه های بعدی رو دارن یکم کارها روال تر میشه

سوال های مرتبط