۱۳ پاسخ

اصلا استرس نداشته باش که به بچم‌هم سرایت میکنه
من اتفاق شش ماهگی تنهایی بردم با خودم جغجغه‌ای که دوس داشتو بردم پرستاره داشت امپولو آماده میکرد من پاهاشو جایی قرار بود واکسن بزنن آروم قلقلک دادم وقتی امپولو زدن خواست گریه کنه گفتم خاله داره قلقلک میده چیزی نیس چون دردش اومده بود ولی من اونجوری گفتم فقط بغض کرد یکم بعد تموم شد قبلیارو با شوهرم میبردم دست و پاهای بچه‌رو انقد محکم می‌گرفتن بچه همون اولش می‌ترسید گریه میکرد

اصلا استرس نداشته باش که به بچم‌هم سرایت میکنه
من اتفاق شش ماهگی تنهایی بردم با خودم جغجغه‌ای که دوس داشتو بردم پرستاره داشت امپولو آماده میکرد من پاهاشو جایی قرار بود واکسن بزنن آروم قلقلک دادم وقتی امپولو زدن خواست گریه کنه گفتم خاله داره قلقلک میده چیزی نیس چون دردش اومده بود ولی من اونجوری گفتم فقط بغض کرد یکم بعد تموم شد قبلیارو با شوهرم میبردم دست و پاهای بچه‌رو انقد محکم می‌گرفتن بچه همون اولش می‌ترسید گریه میکرد

اصلا استرس نداشته باش که به بچم‌هم سرایت میکنه
من اتفاق شش ماهگی تنهایی بردم با خودم جغجغه‌ای که دوس داشتو بردم پرستاره داشت امپولو آماده میکرد من پاهاشو جایی قرار بود واکسن بزنن آروم قلقلک دادم وقتی امپولو زدن خواست گریه کنه گفتم خاله داره قلقلک میده چیزی نیس چون دردش اومده بود ولی من اونجوری گفتم فقط بغض کرد یکم بعد تموم شد قبلیارو با شوهرم میبردم دست و پاهای بچه‌رو انقد محکم می‌گرفتن بچه همون اولش می‌ترسید گریه میکرد

اصلا استرس نداشته باش که به بچم‌هم سرایت میکنه
من اتفاق شش ماهگی تنهایی بردم با خودم جغجغه‌ای که دوس داشتو بردم پرستاره داشت امپولو آماده میکرد من پاهاشو جایی قرار بود واکسن بزنن آروم قلقلک دادم وقتی امپولو زدن خواست گریه کنه گفتم خاله داره قلقلک میده چیزی نیس چون دردش اومده بود ولی من اونجوری گفتم فقط بغض کرد یکم بعد تموم شد قبلیارو با شوهرم میبردم دست و پاهای بچه‌رو انقد محکم می‌گرفتن بچه همون اولش می‌ترسید گریه میکرد

اصلا استرس نداشته باش که به بچم‌هم سرایت میکنه
من اتفاق شش ماهگی تنهایی بردم با خودم جغجغه‌ای که دوس داشتو بردم پرستاره داشت امپولو آماده میکرد من پاهاشو جایی قرار بود واکسن بزنن آروم قلقلک دادم وقتی امپولو زدن خواست گریه کنه گفتم خاله داره قلقلک میده چیزی نیس چون دردش اومده بود ولی من اونجوری گفتم فقط بغض کرد یکم بعد تموم شد قبلیارو با شوهرم میبردم دست و پاهای بچه‌رو انقد محکم می‌گرفتن بچه همون اولش می‌ترسید گریه میکرد

دختر من واکسن شش ماهگی تا دو ساعت با من و همسرم قهر بود
از بس گریه کرد
زنگ میزدم ابجیم پشت تلفن باهاش حرف میزد
دخترم براش ذوق میکرد
من و همسرم باهاش حرف میزدیم نگاشو میکرد اون ور
اصلا باهامون نخندید

منم هنوز واکسن شیش ماهگیشو نزدممم

واکسن 6ماهگی بنظرم راحتره 4ماهگیه برا دختر منکه اینطوری بود

قبل رفتن استامیدم موقع واکسن یکم گریه کرد
آمدم خونه کمپرس گرم فقط بذارین واکسن زودترپخ‌ش بشه توبدنش
سرساعت استا

دختر منم فردا واکسن ۴ماهگی داره

عزیزم واکسنه دیگه...چیز خاصی نیست انقدر گندش نکن تو ذهنت.انشالله ک واسش راحت باشه

عزیزم من هفته پیش زدم واکسنش اصلا اذیت نشد فقط همونجا یکم گریه کرد سرساعت بهش استا دادم و کمپرس گذاشتم باورت میشه اصلا با چهارماهگی فرق داشت اذیت نشد بازیش میکرد پاهاش تکون میداد

من برای بچم تو گوشیم کارتون میذارم موقع واکسن حواسش پرت میشه متوجه نمیشه.توهم امتحان کن

سوال های مرتبط

مامان نویان جوجو مامان نویان جوجو ۱۰ ماهگی