سوال های مرتبط

مامان آیهان مامان آیهان ۴ سالگی
سلام مامان ها
من و همسرم همیشه به پسرم گفتیم که نباید کسی رو بزنه
پسرم قبلا خیلی اسباب بازی هاش رو به بقیه میداد و وقتی بقیه بهش اسباب بازی نمیدادن گریه میکرد و این شد که تصمیم گرفتیم بهش بگیم که اگه دوستت بهت اسباب بازی داد تو هم بهش اسباب بازی بده و فقط برای اینکه بازی کنه نه اینکه کلا اسباب بازی رو بدی بهشون
الان تو خانواده نزدیکمون یه پسر کوچولو هست که اسباب بازی نمیده به آیهان،آیهان هم دیگه به اون اسباب بازی نمیده،الان اون پسر شروع کرده به زدن آیهان و ما چون به آیهان گفتیم نباید کسی رو بزنی،آیهان فقط داد میزنه که نباید من رو بزنی،مامان و بابای پسر هم واکنشی آنچنانی نشون نمیدن و چندبار که من به پسرکوچولو گفتم آیهان رو نزن من رو زده😒
امشب آیهان دوباره از پسره کتک خورد من اومدم جدا کنم که دیرم آیهان از خشم قرمز شده و کل بدنش میلرزید و انگار شوک عصبی بهش دست داده باشه نمیتونست نفس بکشه که بردیمش ت فضای آزاد و صورتش رو شستیم که بتونه نفس بکشه و آروم شه
الان همسرم میگه اشتباه از ما هست که به بچمون گفتیم کسی رو نزنه و آیهان شده کتک خور بقیه (چهار تا پسر عمو داره از سه تاشون کتک خورده و بهش زور میگن)
من خودم رو مقصر میدونم مثلا اسباب بازیش رو بقیه خواستن آیهان گفته نه،من آیهان رو راضی کردم که اسباب بازیش رو بده به بقیه و گفتم اع نه آیهان آسباب بازیت رو بده تا بهت خوش بگذره و باهم بازی کنید و اینجوری شد که آیهان به همه اسباب بازی میده تا فقط باهاش بازی کنن
الان من یهو برم به آیهان بگم وقتی زدنت باید بزتی؟؟
همسرم امشب خیلی دعوام کرد که با این اخلاقت داری به آیهان ضربه میزنی
مامان سبحان و داداشیا مامان سبحان و داداشیا ۵ سالگی
دلم میخواد اینجای زنگیم یهو بره روتند و ببینم یهو شده اردیبهشت ۴۰۴
ناشکری نمیکنم ولی بادوبچه شیربه شیر دیگه واقعا کم آوردم الان کوچیکه نزدیک‌چهارماهشه دلم میخواد یهو ببینم شده یکسال وچهارماهش وسطی هم شده باشه دوسال و هفت ماهش سختی های بزرگ‌کردن دوبچه شیر به شیر رو فقط خدا خودش و کسانی که اینو تجربه کردن درک‌میکنن و بس
الان دارم گریه میکنم کلافم بعضی وقتا میگم شکرت بابت داشتنشون بابت سلامتیشون ولی آخه چی دیدی تو وجود من که اینجوری غافلگیرم کردی که اینجوری دارم‌امتحان میشم سخته خیلی سخت داره میگذره هرسری کوچیکه یه چالشی برام داره تازه رفلاکس و کولیک و نافش و بی قراریهاش خوب شده که شروع کرده به سینه پس زدن و باید باکلی مکافات بخوابونمش و توخواب بهش شیر بدم حالا مگه وسطی میذاره که بخوابه الکی و از روی عمد میاد جیغ میزنه و بیدارش میکنه خودمم از درد گردن نمیتونم گردنمو تکون بدم وعاجزشدم
خدایا قربونت بشم این روزای سختو زودی برام رد کن دارم له میشم
بازم خدایا شکرت که هوامو داری منو محکم بغل کن فقط خودت داری میبینیم