۶ پاسخ

آره ما رفتیم اردبیل و تبریز .. پسرم بیشتر مسافت های طولانی رو می‌خوابید ولی خب بعضی وقتا تو ماشین اذیت میکرد یا تو هتل شبا دیر می‌خوابید.. در کل ولی خوب بود

من هم شمال رفتم هم اردبیل پسرم خوش مسافرته توماشین میخابه تو کریرش میزارم توماشین

منکە نەحاملگی نەوقتیم بچە دارشدم مهمونی درست وحسابیم نرفتم نەعروسی رفتم نەجاهای شلوغ رفتم

من دقیقا اول ۵ ماهگی رفتیم با اسکانیا مشهد .شوهرم خیلی هوارارش بود خیلی سخت نبود خودشم بچه خوبی بود جاریام هم بودن یه کم کمکم میکردن

صندلی ماشین یا کریر ببر کالسکه هم بیر برا پیاده شدن از ماشین

من از موقعی که دخترم دنیا آمده تا الان که دخترم ۱سالو خورده ای داره اصلا مسافرت نرفتم تجربه دارم که مسافرت با بچه کوچیک زره مارمیشه برای آدم

سوال های مرتبط

مامان ایرمان👶🏻 مامان ایرمان👶🏻 ۱۴ ماهگی
امروز از اون روزایی بود که قشنگ چندین بار از شدت عصبانیت فقط نفس عمیق کشیدم تا خودمو کنترل کنم و رفتار بدی نکنم
صبح که کاری برام پیش اومد مجبور شدم برم بیرون و نمیدونم از گرما بود یا خستگی که میگرنم اومد سراغم🤕
اومدم خونه سریع ناهارا رو گزاشتم و قرص خوردم و به کارای پسرم رسیدگی کردم
به خودم گفتم امروز عصر دیگه محاله برم بیرون پاهام درد میکنه واقعا
ولی عصر انقدرررر پسرکم بهونه گرفت و منم واقعا دیگه نمیدونستم چجوری مشغولش کنم. هر بازی و اسباب بازی و دلقک بازی که بلد بودم ته کشیده بود😅
گزاشتمش تو کالسکه رفتیم سر خیابون نون ساندویچی گرفتم واسه شام و در یک ثانیه غفلت من پستونکشو انداخت تو جوب اب😑
هیچی دیگه تا نزدیک ترین سیسمونی به خونمون نیم ساعت پیاده رفتم که پستونک اونت گیرم بیاد
واقعا دیگه شب که اومدیم خونه فشارم افتاده بود دنیا دور سرم میچرخید
واسه شام خوردنشم انقد اذیت و ریختو پاش کرد که تا توی مژه هاشم غذا رفته بود بخدا
خیلی خیلی خسته شدم اما...
چیزی که امروز حالمو عجیب خوب کرد همین سبزیاست
که خریدم و گزاشتم خشک بشه
🌿🥬🍃
کاری که قبلا همیشه میکردم و امروز میخواستم با این کار به خودم ثابت کنم انگیزه های گذشته هنوزم برام قشنگه
هیچ وقت سبزی خشک اماده نگرفتم
چون من با همین کارا زندم
کارایی که بوی زندگی میده!
💓🌻