امروز از اون روزایی بود که قشنگ چندین بار از شدت عصبانیت فقط نفس عمیق کشیدم تا خودمو کنترل کنم و رفتار بدی نکنم
صبح که کاری برام پیش اومد مجبور شدم برم بیرون و نمیدونم از گرما بود یا خستگی که میگرنم اومد سراغم🤕
اومدم خونه سریع ناهارا رو گزاشتم و قرص خوردم و به کارای پسرم رسیدگی کردم
به خودم گفتم امروز عصر دیگه محاله برم بیرون پاهام درد میکنه واقعا
ولی عصر انقدرررر پسرکم بهونه گرفت و منم واقعا دیگه نمیدونستم چجوری مشغولش کنم. هر بازی و اسباب بازی و دلقک بازی که بلد بودم ته کشیده بود😅
گزاشتمش تو کالسکه رفتیم سر خیابون نون ساندویچی گرفتم واسه شام و در یک ثانیه غفلت من پستونکشو انداخت تو جوب اب😑
هیچی دیگه تا نزدیک ترین سیسمونی به خونمون نیم ساعت پیاده رفتم که پستونک اونت گیرم بیاد
واقعا دیگه شب که اومدیم خونه فشارم افتاده بود دنیا دور سرم میچرخید
واسه شام خوردنشم انقد اذیت و ریختو پاش کرد که تا توی مژه هاشم غذا رفته بود بخدا
خیلی خیلی خسته شدم اما...
چیزی که امروز حالمو عجیب خوب کرد همین سبزیاست
که خریدم و گزاشتم خشک بشه
🌿🥬🍃
کاری که قبلا همیشه میکردم و امروز میخواستم با این کار به خودم ثابت کنم انگیزه های گذشته هنوزم برام قشنگه
هیچ وقت سبزی خشک اماده نگرفتم
چون من با همین کارا زندم
کارایی که بوی زندگی میده!
💓🌻

تصویر
۱۵ پاسخ

و منی ک با عشق تاپیکتو خوندم و بوی زندگی و استشمام کردم
خدا قوت عزیزم😍😍😍😍😍😍

بوی زندگی و زنده بودن و انگیزه تو تاپیکات سرشاره🌿
خدا قوت عزیزدل🤍
تو خیلی محکمی، یه تنه هم زنی هم مادری کاری ک از خیلیا برنمیاد

خیلی خوب مینویسی😍😍

مادرنمونه👏🏻زن زندگی👏🏻

👏👏👏آفرین

حالا پسر من تا دراز کشیده خوبه تلویزیون نگاه میکنه یا میشینه بازی میکنه خودش برمیگرده ب شکم اینقد از این حالت بدش میاد گریه میکنه اصلا حاضر نیست ب شکم بشه و ۴دست و پا هم نمیره ۳روز از خونه بیرون نرفتم امروز خیلی نق نق میکرد چند باری داد زدم🥺🥺 ولی بعدش ماشین گرفتم و اومدم خونه خواهرم هم خودم استراحت کنم و هم بچم با خواهرزادهام بازی کنه هر چی دورش شلوغتر باشه خوشحالتره

خدا قوت دلاور ، من از امروز تصمیم گرفتم بیخیال غذا نخوردن رایان بشم ، ولی جالبه بیرون سیب زمینی قشنگ خورد، آیا دستپخت من مشکل دارد؟؟؟؟؟🤐🤐🤐🤐

خداقوت مامان قوی.‌.. همونجا که گفتی نفس عمیق کشیدم رفتاربدی نکنم مطمئن خیلی خوشم اومد👏 ...یه بندپستونک بگیرین اگه میزاره به لباسش بزنین همین اتفاق برای من افتاد چندروز طول کشید تابخرم ولی دیگه نگرفت فقط اونت راحت بودبراش.

الهی
بند پستونکم میخریدی که دیگه ضرر مالی نزنه😃

از عمق وجودم میفهمم چی میگی

منم همیشه خودم درست میکنم همیشه عاشق خونه آیی بودم که زنش از این کارا کنه و...چون مادرم همیشه انجام میده سخته ولی ارزش دره

منم هرزمان تصمیم میگیرم ی چیزایی ازین دست مثل سبزی خشک ک شما درست میکنین درست کنم با وجود بچه جوری پشیمان میشم ک توبه میکنم و باز چندروز بعد دوباره روز از نو روزی از نو 😄😄😄

خدا قوت و خسته نباشی عزیزم
منم امروز نعنا گرفتم گذاشتم خشک بشه
منم همیشه شوید نعنا مرزه خودم خشک میکنم

خوبه ک چیزایی هست حالتو خوب کنه قدرشو بدون

عزیزم بعد با این سبزی ها چکار میکنی

سوال های مرتبط

مامان هلن مامان هلن ۱۵ ماهگی
مامانا ما بالاخره برگشتیم خونه،بگم از تجربه سفرمون که موقع رفت با قطار رفتیم دخترم قشنگ خوابید و استراحت کرد و موقع بیداری بازی کرد موقع خواب هم انقدر عمیق میخوابید که تو خونه هیچ وقت اونجوری نخوابیده!!
تو مقصد که شهر مشهد بود خیلی گشتم آب معدنی پیدا کنم که به دخترم بدم تا آب به آب نشه اما نبود که نبود مجبور شدم از آب حرم و هتل بهش بدم که خداروشکر مشکلی پیش نیومد!!
از لحاظ گردش من کالسکه نبردم چون بنظرم موقع سوار و پیاده شدن به تاکسی اذیت میکرد بجاش آغوشی بردم که عالی بود و خیلی به کارم اومد!!
اونجاهم چون بیشتر تو هتل نبودیم و بیرون میگشتیم دخترم خسته میشد و تو هتل جوری میخوابید که موقع غذا به زور بیدارش میکردم!!
و اما موقع برگشت که با هواپیما بودیم از مهماندار پرسیدم گفت بهتره بهش شیر بدی هم موقع تیکاف هم موقع فرود که خب دخترم موقع تیک آف شیر خورد و خوابید تا خود تبریز اما موقع فرود درسته سینمو انداختم دهنش بخوره اما انگار تغییر فشار هوا بهش فشار اورد که از خواب ترسید و با ترس بیدار شد یکم گریه کرد اما دوباره بهش شیر دادم و آروم گرفت!!
در کل من به هیچ عنوان تو طول مسافرت اذیت نشدم با بچه و اصلا برام سخت نبود
مامان آرتین ودوقلو ها مامان آرتین ودوقلو ها ۱۵ ماهگی
خانوما کمک من چیکار کنم آرتین یه مدته میگه برم بیرون اینجا بچه هاشون میان تو کوچه بازی میکنن حرف های زشت میزنم و کارای زشت انجام میدن مثلاً یکیش به آرتین گفته بود شلوارتو دربیار تا سوزنت بزنم
آرتین خیلی بهونه میگیره و گریه می‌کنه که برم بیرون هر اسباب بازی هم ک فکر کنید آرتین داره انواع دوچرخه سه چرخه چهار چرخه ترامبولین
کل خونه رو من کردم برا آرتین شهر بازی ک سرگرم باشه و بیرون نره
ولی ول کن نیست امروز آنقدر گریه کرده جیغ زده کدخدا میدونع هزار حرف به همسایه و بچه هاشو زدم ک نیاین صدای آرتین نزنید همین امروز رفت ماشین نزدیک بود بزنه بهش😭😭من کم آوردم
برا بچه ها پرستار گرفتم بیشتر گیر ارتینه بازی می‌کنه باهاش ولی آرتین کوتاه نمیاد میگه برم بیرون
از اون مادرا هم نیستم ک کلا حبسش کنم تو خونه پارک میبریمش بیرون میبریمش
روزی هم یک ساعت خودم میبرم بیرون دوچرخه بازی کنه با دوتا بچه کوچیک ولی میگه از صبح برم تا شب تو کوچه😭توروخدا بگین من چیکار کنم دیگه
مامان دوتاتوت فرنگی🍓 مامان دوتاتوت فرنگی🍓 ۱۲ ماهگی
سلام شبتون بخیر
مامانایی که دوقلو دارین شبا بچهاتون رو دست تنها چجوری می خوابونید؟ بچه هام تو گهواره می‌خوابن
عصر خوابوندم البته به سختی
چون دخترم خیلی حساسه انکار به روش خوابیدنش عادت کرده متاسفانه
وقتی میبینن یه گهواره دیگه کنارشه نمی خوابه نه پستونک میگیره نه شیر کمرشو میده بالا و گریه می‌کنه ....😞
الان شب خواستم بخوابونم دخترم باز بی قراری کرد گذاشتمش زمین پسرمو که رو گهواره بود بخوابونم دخترم رو هرچی اسباب بازی دادم اومد سمت گهواره پسرم یا گوشی که صدای سشوار پخش میشد اصلا دیوونم کرد سرگرم نشد که نشد...بعد پسرمو آوردم پایین دخترمو بردم تو گهواره پسرم میومد سمت گهواره صدا درمی‌آورد ....پستونکشو درآورده بود میزد اینور اونور صدا میداد میبردمش دور دوباره میومد سمت گهواره یعنی دیوان کردن دوتاشون .... خوبه باز همسرم شیفت شب رو آف کرده بود اما مریض داشت رفته بود کاراشو کنه دیگه انقد عصبی شدم الان ناراحتم با حرص بچه هارو جابجا میکردم اونام که خوابشون میومد گریه میکردن خیلی ناراحتم از خودم که عصبی شدم... همسرم میگه شبا آژیته میشن نمیشه تنهایی خوابوندم چون از عصر بیدارن ... اما عصرا تنهایی میشه خوابوند...
چیکار کنم ؟ خیلی حساس شدن 😞😞
مامان نیکا مامان نیکا ۱۴ ماهگی
امروز رفتیم بیرون و یادم رفت پستونک دختری رو بردارم 🤯🫠
تا ته بازار رفتیم بعد که شروع کرد نق زدن تازه فهمیدم پستونک نیاوردم🤦🏻‍♀️
البته همیشه یه پستونک زاپاس تو همه کیف هام گذاشتم ولی خب از شانس پستونک ایرانی تو کیفم بود و هرکاری کردم نخورد و فقط داد زد و تو کالسکه هم نموند همش بغل باباش بود 😖
اینم بازارگردی ما بعد از مدت ها 🥴🤦🏻‍♀️
اصلا نفهمیدم چی شد چی نشد 😖
از اونجاییم که تایم شلوغی بیرون رفتیم رفتو برگشت عجله ای مون ۳ ساعت طول کشید و عین این سه ساعت جیغ زد تا رسیدیم خونه شروع کرد به خندیدن😐🙄
کوچولوهای شمام از شلوغی بیزارن؟ یا فقط دخترمن اینجوریه؟ 🤔
تو این گیرودار هم رفتم یه مغازه سیسمونی میخواستم دوتا شیشه دکتر براونز بخرم به هوای قیمت قدیم که ۵۵۰ تومنه رفتم تو عقب عقب اومدم بیرون🤦🏻‍♀️ شده دونه ای ۹۸۰ 🤯😵‍💫
هیچی دیگه فعلا نمیدونم چیکار کنم بخرم یا نخرم همینجوری موندم😮‍💨
از طرفی شیشه ها رو مخمه از طرفیم قیمتش خیلی زیاد شده . یعنی باید ۲میلیون فقط بدم دوتا شیشه 🫥 ۵۵۰ هم سرشیشه میشه 🫨
من نهایت تشکر و قدردانی رو دارم از مسئولین عزیزمون🙂
مامان دوتاشیرین عسل مامان دوتاشیرین عسل ۱۰ ماهگی