۲۶ پاسخ

مگه نمیگی استراحت مطلقی؟خب اینطوری داری در حق خودت و اون بچه ظلم میکنی.یه‌ کلمه بگو نمیتونم شرایطشو ندارم.بهتر از خودخوری کردن و استرس داشتنه که آسیبش به بچت برسه.

قبول نکن بنظرم بگو نمیتونم برسونم

عزیزم بدت میاد ولی قبول نکن تو با اون حالت کمکت نمیکنن اونوقت دوتا بچه هم میدان به تو از دستت نمیگیرن‌ از پات میکشم. با خودشون ببرن لازم نیست مامان بابا ها هم دیگه عوض شدن نامرد شدن

من بودم به هیچ عنوان قبول نمیکردم
چون هردوتاشون پسرن و شیطونن و خودت هم یه پسر کوچولو داری خیلی اذیت میشی

ن اصلا اصلا قبول نکنا
بگو اصلا از پسشوندبرنمیام
کمک هم نیاز ندارم

یه بچه ۱۱ماهه داری و الان بازم بارداری؟
سخت نیست

چی گفتی ذهنم درگیر شد انگار حالا برا خواهرت واجبه کربلا رفتن نکه ۸۰ سالشه 😏😏😏😏

واقعا مامانت با چه رویی میخواد این کار رو بکنه 😐
اصلا قبول نکن
رک بهش بگو که با این شرایطی که داری نمیتونی

قبول نکن.اول خودتو خانوادتو درنظربگیر.حتی اگه ناراحت بشن

بنظرم قبول کن اگه مامانت نره بعد عذاب وجدان میگیری

قبول نکن بگو‌من نمیتونم

اخه تو خودت بچه داری یکی هم بارداری واقعا متاسفم که درک وفهم ندارن دوتا بچه چجوری میخای نگه داری بگو من نمتونم

نه اصلا اصلا قبول نکنیا قهر و به جون بخر ولی به خودت و دخترت آسیب نزن

بشون بگو استراحت مطلقم از پس سه تا پسر بر نمیام مگ اینک اجیمو بزاری بمونه
تو برو خونتون پیششون

نه قبول نکن
من بودم قبول نمیکردم..

بگو من استراحت مطلقم نمیتونم رسیدگی کنم
اگرم بخوام هی کار کنم خدایی نکرده اتفاقی بیفته مجبورم به همسرم جواب پس بدم

وا خب بگو نمیتونم . من داداشم ۱۳ سالشه دو روز خونمون بود کلافه شدم .تازه که شماهم بارداری ناراحت هم بشن مهم نباشه برات کسایی که سلامتی شما براشون مهم نیست برات مهم نباشه حالا هرکی میخواد باشه برای خودت ارزش قائل‌ باشه

اگه بچه داری خوشحال میشم بیای توی جمعمون🥰 بحثامون برای هر مادری واجبه🙂
میخایم باهم پیشرفت کنیم🫂
قسمت جستجوی روبیکا آیدی زیر رو بنویس تا دعوتت کنم گروه

ShabaNiF1

عزیزم چقدر شرایطت سخت هست انشالله خدا بهت توان بده بسلامتی بارداری زو پشت سر بگذرونی
چند سال اول اذیت میشی ولی بعدش عالی میشی بچه های داداشم ۱ سال و ۵ ماه اختلاف دارن الان بزرگن زن دادشم حال میکنه رااااحت

وااا من بودم میگفتم نه من نمیتونم غذا بپزم زیاد گرسنه میمونن ببرشون خونه عمه اب کسی

عزیزم ببخشید معذرت میخوام یه سوالی ذهنمو مشغول کرده چرا واسه موندن آبجی خونه شما بهتون اعتماد ندارن مگه چی میشه؟؟بعد اینکه توروخدا ناراحت نشی ولی باور کن اینجور کربلا رفتن اصلا قبول نیست و خدا و امام حسین خوششون نمیاد
آبجی من استراحت مطلق شده بود مامانم فوت کرده ..من نامزد بودم ابجیم چهار ماه تمام خونه بابام موند یک ماهم بعد زایمان من همش پخت و پز کردم لباس زیرشم شستم حمومش بردم هفته ای یکبار به نامزدم میگفتم بیا خونمون که یه وقت جلوی خواهر بزرگتر زشت نباشه میاد

بگو خودم احتیاج به کمک دارم چه طور دوتا بچه بازیگوش هم نگه دارم

چطوری به شماها اعتماد ندارن خواهر ۱۹ سالت و که نیاز به مراقبت نداره رو بزارن پیشت بعد می‌خوان دو تا پسر بچه چه نشون کم رو بزارن پیشت؟؟؟؟؟؟
بگو شوهرم گفته اصلا نمی‌تونیم مسئولیت قبول کنیم و ببرید با خودتون..

چطور بشوری و بپزی ، قبول نکن

قبول نکن بگو بچه مردم مسولیت داره.دور ازجون واسه خودتم یه اتفاقی نیفته چون استراحت مطلقی..اصلا قبول نکن ..فکرشم سخته چه برسه قبدل کنی

یا خداااا.....قبول نکنی ... فردا اصن بچه تو شکمت سقط میشه

وقتی اونا کمک نمیکنن توام قبول نکن

سوال های مرتبط

مامان نورا مامان نورا ۱۳ ماهگی
سلام مامانی عزیز خسته این روزهای شیرین و سخت نباشید خواستم اینجا یه تجربه بگم از خودم از روزهای که نورا ساعت ۶صبح پا میشدم و منم تا ۲ شب مشغول تمیز کردن خونه بودم و صدای نورا برام مثل پتک بود و همیشه نالان از اینکه چرا بچه من ۶بیدارم میشه تو خونه بازی میکرد راه دست می‌گرفت به وسیله ها که بلند شده میگفتم دردسرم بیشتر شد تا هفتم مرداد امسال و نورا سالم تا شب بازی کرد نه بی قراری نه چیزی یهو شب که اومدم کنارش بخوابم دیدم تب داره و شروع یه ماجرا ....
بیمارستان ،سرم،انژیوکت،جواب آزمایش های بد،تب قطع نشده و من مادر...
هر روز یه برگه جدید هر دکتری که معرفی میکردن می‌بردیم و متاسفانه بازم تب
آخرین اکو گفتن نورا التهاب قلبی داره و من معجزه خدا رو دیدم الان خونه ایم خداروهزار مرتبه شکر داره بازی می‌کنه همه جا بهم ریخته س خدارو هزار مرتبه شکر می‌دونم خسته میشم اما ناشکری نباشیم هیچی جز سلامتی بچه غصه نداره نه خونه نه ماشین نه حرف مادرشوهر نه هیچ چیز دیگه ای
هر لحظه خدا رو برا سلامتی بی مزد و منتی که به خودمون و خانواده مون داده شکرکنید
خدایا ازت ممنونم که نورا ی منو سالم دوباره به بغلم برگردوندی