پارت ۳ زایمان
تا اینکه تونستن جلو خون ریزی و بگیرن بعد ماما آمد که بخیه بزنه آمپول بهم زد بی حس نشده بودم و حتی بخیه زدن هم واسم درد داشت و اذیت می‌کرد ولی در مقابل دردی که کشیدم این قابل تحمل بود تموم که شد بعد از نیم ساعت با کلی کمپوت تونستم بلند شم راستی یادم رفت بگم که بعد از پاره شدن کیسه آب دیگه جکوزی نرفتم و بخاطر عفونت رحمی و اینکه منی که دیابت داشتم قندم ساعت ده شب رو ۷۴ بود کلا قندم افتاده بود بعد دیگه رفتم سرویس و لباسامو عوض کردم و آمدن قند خودمو و بچه رو چک کردن آمپول بعد تولد و زدن و بعد از دو ساعت رفتم بخش فردای روز بعد هم دکتر هم خودمو هم بچه مو مرخص کرد

ای خدااا چقدر سخت بوده خداروشکر حالتون خوبه🥺من میترسم

خداروشکر ک در نهایت خودت و پسر گلت صحیح و سلامتین

تبریک عزیزم❤واقعا تجربه زایمان برای من خارج از تصور بود و باورم نمیشه اون همه دردو تونستم تحمل کنم

مبارکت باشه عزیزم. تا چند هفته آمپول و شیاف گذاشتی؟ ورزش هم کردی؟ منم هرشب دارم شیاف میزارم و هرهفته امپول☹️ ورزشم ندارم استراحت مطلقم. دقیقا میترسم بعد زایمان رحمم خوب جمع نشه

من فکر میکردم زایمان دوم خیلی راحتتره

تبریک میگم تو یه مامان قوی هستی برای منم دعا کن که بتونم به راحتی زایمان کنم

انسولین میزدی؟

عزیزم بعدازگذروندن کلی سختی ودرد ازپسش براومدی بهت تبریک میگم .امیدوارم خودتو بچت همیشه سلامت باشین