۱۰ پاسخ

برا منم پیش اومده که پسرمو بغل کردن بردن منم رفتم سریع. پیششون ، تنها نذاشتمشون

خیلی زیاد پیش اومده.اما طوری رفتار کردم
نیان بگیرن
فقط بغل خودمون باهاش بازی کردن

واسه منم چند بار پیش اومده من بیشتر احساس خطر میکنم وای طرف مریض نباشه وای بچم از دستش نیوفته

نه بابا گلم حتما دخترت خوشگل و تو دل برو هس ک اونجور بغل کردن زبونم لال بچه زشت باشه بعل نمکنن نمیگم نده بغل کسی ولی خودتم باهاش برو من ک همیشه میرم پیشش

عزیزم زیاد سخت نگیر بچه ها شیرینن به دل میشینن

من این اشتباه رو کردم نزدیک بود بچمو بدزدن
خدا رحم کرد
بغل غریبه به هیچ عنوان ندید

منم دوست ندارم غريبه پسرم رو بغل كنه
خودمم هيچ وقت بچه ديگراو رو بزور بغل يا بوس نكردم ،در حد نازكردن

به نظر من سعی کن ندی بچشرو دست غریبه خوششون میاد همونطوری جلو چشت تو دست خودت باهاش بازی کنن دلیلی نداره بغلش کنن بگو غریبی میکنه بیاد بغلتون
بگو واکسن زده پاش درد میکنه
بگو جیشش پس داده خیسه نجس میشین

من دندون پزشکی رفتم.یکی ازدکترا دخترمو بغل کرد و دوتای دیگم باهاش رفتن.بردن پیش دکتر دیگه.
حس بدی نداشتم

خب حساسی چیز خیلی خاصی نبوده بخوای ناراحتی کنی

سوال های مرتبط

مامان بێریوان مامان بێریوان ۱۱ ماهگی
خانما لطفا نظر بدید دخترم خیلی خیلی اجتماعیه به حدیکه چند روز پیش دکتر که بودیم یه خانومه گفت که کمی دخترمو بغل کنه دادم بغلش دخترم واسش میخندید ذوق میکرد خانومه هم کم بود بال در بیاره کلا دخترم اینجوریه بعد ما با مادرشوهرم اینا با اینکه طبقه بالامونن رفت امد زیاد ندایم حالا دیروز شوهرم دخترمو برده پیش مامانش صدای جیغای دخترمو از پایین میشنیدم بعد که امد خونه گفت که یه ثانیه میدادش دست مامانش دخترم بغض میکرد بعد جیغ میکشید گریه میکرد اصلا سابقه نداشته اینجوری کنه حالا امروزم دخترمو بردم کوچه گفتم یه ذره هوا بخوره همسایه ها میگرفتن بغلش میکردن دخترم میخندید ذوق میکرد بعد مادرشوهرم صدام کرد که دخترمو ببرم پیشش دادم بغلش یه بغضی کرد یهو جیغ کشید اشکاش مثل چی میومد پایین باز چند باری امتحان کردیم بازم اینجوری میکرد فقط دست مادرشوهرم اینجوری به نظرتون علتی داره؟😂😐با اینه متنفرم از مادرشوهرم اما واسه اولینن باز دلم واسش سوخت میگفت بغل مامان خودتم اینجوری میکنه گفتم نه😂😑
مامان یاسین مامان یاسین ۸ ماهگی
امروز که رفته بودیم بیرون خواهرم داشت خرید میکرد منم تو مغازه نشستم رو صندلی شیر یاسین میدادم
یهو یه دختره از اون داف ها 😅 با دوتا پسر اومدن تو
پسرا داشتن خرید میکردن دختره اومد پیش من وایساد هی به یاسین نگاه میکرد و دست میکرد به صورت یاسین نازش میکرد
یاسین هم حواسش پرت شد دیگع شیر نخورد منم اومدم شیشه بزارم تو دهنش دهنشو بست داشت به دختره نگاه میکرد یهو دختر با یه لهن تندی گفت نمیخواد دیگه به زور بهش نده ( تو دلم گفتم تو رو سننه اخه عن خانوم 😒 )
بعد دیگه شیشه رو گذاشتم تو کیفم یهو دست برد زیر بغل یاسین گفت بدش به من 😐 یعنی نه اینکه میدیش به من ؟ گفت بده به من . انگار بچه ی اونه من بغل کردم
منم گفتم نه مرسی غریبی میکنه دیگه تا آخر گریه میکنه اذیتم میکنه اینم قیافشو کج کرد رفت دوباره دیدم اومده پشت سر من هی داره دستای یاسین رو میگیره
منم گفتم دستشو لطفا نگیرین
دوباره با یه لهن تندی گفت چی گفتی ؟ چرا نگیرم ؟
دیگه اینجا دلم میخواست جرررش بدم
گفتم دستتون رو زدین به وسایل کثیفه بچه دستشو میکنه به دهن مریض میشه
حقیقتا من آدم پررویی نیستم که جواب بدم ولی سر بچم شوخی و رودروایسی ندارم مخصوصا با این آدمای پررو 😶😒