امروز که رفته بودیم بیرون خواهرم داشت خرید میکرد منم تو مغازه نشستم رو صندلی شیر یاسین میدادم
یهو یه دختره از اون داف ها 😅 با دوتا پسر اومدن تو
پسرا داشتن خرید میکردن دختره اومد پیش من وایساد هی به یاسین نگاه میکرد و دست میکرد به صورت یاسین نازش میکرد
یاسین هم حواسش پرت شد دیگع شیر نخورد منم اومدم شیشه بزارم تو دهنش دهنشو بست داشت به دختره نگاه میکرد یهو دختر با یه لهن تندی گفت نمیخواد دیگه به زور بهش نده ( تو دلم گفتم تو رو سننه اخه عن خانوم 😒 )
بعد دیگه شیشه رو گذاشتم تو کیفم یهو دست برد زیر بغل یاسین گفت بدش به من 😐 یعنی نه اینکه میدیش به من ؟ گفت بده به من . انگار بچه ی اونه من بغل کردم
منم گفتم نه مرسی غریبی میکنه دیگه تا آخر گریه میکنه اذیتم میکنه اینم قیافشو کج کرد رفت دوباره دیدم اومده پشت سر من هی داره دستای یاسین رو میگیره
منم گفتم دستشو لطفا نگیرین
دوباره با یه لهن تندی گفت چی گفتی ؟ چرا نگیرم ؟
دیگه اینجا دلم میخواست جرررش بدم
گفتم دستتون رو زدین به وسایل کثیفه بچه دستشو میکنه به دهن مریض میشه
حقیقتا من آدم پررویی نیستم که جواب بدم ولی سر بچم شوخی و رودروایسی ندارم مخصوصا با این آدمای پررو 😶😒

۲۱ پاسخ

چیزیش میگفتی خوب بوده هیچی نگفتی مردم طلبکارن 😐 اختیار بچه خودتم نداری

همون اول که گف به زور نده بهش میگفتی هر وقت بچه دار شدین شما به زور ندین ممنون

خوب کاری کردی ایقد ویروسای جدید اومده که حتی نبایدبه این فکرکنی طرف مقابل دلش میشکنه بچه همسایه ماویروس گرفته چندروزه بستریه بیمارستان تمام بدنش تاول زده و تب داره دکترا آزمایشای زیادی ازش گرفتن فهمیدن ازطریق تماس بدنی وبوس این ویروس منتقل شده به بدن این بچه

پس اصلارودروایسی نداره حتی فامیل نزدیک

چقد خونسرد بودی من بودم ببخشیدا ولی دهنشووو پ...اره میکردم😶 چقدپرووووو

چه پرو واقعا یه چک بزنی تو صورتش بچه نیاوردن بودنن بچه با چه سختی بزرگ میشه

😂😂😂😂😂

منم یِ بار رفتم پاساژ خاتم برای بازی های دختر گلی وسیله بگیرم
شالم افتاد، به فروشنده گفتم ببخشید من بچه توی بغلم خوابه، میشه لطفاً شال منو بکشین روی سرم
گفت آخی، عزیزم، دخترت رو بده به من خودت شالت رو بکش روی سرت
گفتم بیدار میشه
پیله نه نمیشه و دست منو بکش
منم عصبی شدم گفتم ای بابا خانم کارتون درست نیست، من از شما کمک نخواستم، بچه بیدار میشه، اذیت میشه، من خودمم دوست ندارم بچه رو به دست کسی که نمی‌ شناسمش بدم، ممنونم
اومدم از مغازه اش بیرون 😒😂 خواهرم ما بقی خرید رو انجام داد
من خودم هیچچچچچچ وقت دست بچه ی کسی رو هم نمیگیرم، چه برسه به اینکه ببوسمش یا بغلش کنم، دیگه همه اخلاقای منو دستشونه
تو تازه خیلی ماهی، من بودن جرش داده بودم 😂😂😂✌🏻😂😂😂

منم با دخترم میرم بیرون خیلی ها میگن دورت بگردم فدات بشم یا شده کسی لپش و بکشه ولی اینقدر پرو بودن ندیدم دیگه

عجب پررویی بود😟😟😟

اتفاقااا خیلیی کم ملات جوابشو دادی بایدپرررملات تر جواب میدادی🤨

حالا این غریبه بوده از غریبه توقعی نیست
من خانواده شوهرم دهنمو گ....
هروقت داره شیر میخوره اگر سر برسن یا خونشون باشیم میان بالا سرش باهاش حرف میزنن
پدرشوهرم سیگار میکشه بعدم انگشتای آیهانو میکنه تو دهنش 🤮🤢
هرچی خودمو و سوهرم تذکر میدیم اصلا انگار کر هستن نمی‌شنون
اونشب سر سفره یهو من یه لحظه رومو برگردوندم دیدم مادرشوهرم یه خیار پر از سس از سالاد داده دست آیهان اونم از ته دل داره میخوره
یه بار دیگه بچه خواهرشوهرم داشت خیارشور میخورد پدرشوهرم ازش گرفت یهو گذاشت دهن آیهان بچم انقدر گریه کرد از شوری
بعد همیشه میگن تو زیادی شیرش میدی نمیخوره
از غریبه توقعی نیست کارهای اطرافیانه که آدمو دق میده

اوووووف امان از دست ادم زبون نفهم.....زندایی شوهرم اون روز لب دخترمو بوسید میخواستم جررررررش بدم......... هیچی نگفتم فقط بچه رو ازش گفتم...

همون وقت که داشت شیر می‌خورد اومد مزاحم شد گفت به زور نده باید بهش میگفتی بچه‌ ام داشت شیر می‌خورد شما حواسشو پرت کردی بعد هم از جات بلند میشدی یه جا دیگه می‌نشستی خیلی کوتاه اومدی

عن خانومم😂🤣

همون اول نباید میذاشتی حتی بیاد نزدیک بچت،زنیکه پر رو،من بودم له بود الان،به جه حقی به بچت دست میزده ناز میکرده؟
میگفتی عن خانوم بچه ی توئه نکنه؟!

خوب کردی سر بچه ات با هیچ کسی تعارف نداشته باش

افرین بهت عالی گفتی

اوه چه پرو
منم با شوهرم رفته بودم پاساژ
دخترم بغل شوهرم بود
از همین داف ها یهو اومد کنار شوعرم و زرتی دخترمو بوسید
شوهرمم خندید و دختر هم شروع کرد با بچه بازی
یعنی من منفجر شده بودم
گفتم لطفاً خواستید بچه کسیو ببوسید اجازه بگیر
اونم محل نداد رفت🤣😭😭😭😭

بدونن

یا خدااااا
چقدر وقیح

چ پررو من بودم جرش میدادم

سوال های مرتبط

مامان یاسین مامان یاسین ۷ ماهگی
در مورد تاپیک قبلیم یه چیزی یادم اومد 😂‌
من حامله که بودم سر یاسین ، اون موقع ها که نمیدونستم بچه داری چه فاجعه ای هست 🤐🤭 به دوستم میگفتم من سه سال بعدش دوباره میخوام اقدام کنم یه دختر هم بیارم ، جنسم جور بشه باهم بزرگ بشن و تمام
بعد دوستم هی میگفت نکنیا دیوونه یهو اومد اونم پسر شد ، گفتم خب یکی دیگه میارم ، اینقد میارم تا دختر بشه 🤣😂 ( چقد خوش خیال بودم ، انگار میخوام تخم بزارم )
بعد دوستم میگفت اره مادرشوهر منم سر بچه هاش حرف تو رو میزده ، اولی آورده پسر بوده کفته یکی دیگه میارم دختر داشته باشم ، به ترتیب دومی هم آورده پسر بوده سومی رو آورده پسر شده چهارمی هم پسر . دیگه خواهر برادراش میگفتن تو رو خدا بسه دیگه تو قسمتت نیست دختر دار بشی ، اینم گفته قسمت چیه ، اینقد میارم تا دختر بشه .
خلاصه پنجمی رو که حامله شده دوقلو بوده ، گفته خوبه دیگه بالاخره یکیش دختر
اون دوتا هم پسر شدن 😐🫤
دیگه خدا آب پاکی رو ریخته رو دستش 🤣 بعد از ۶ تا پسر دیگه ختم بارداری اعلام کرده گفته دختر نمیخوام 🤣
مامان goli مامان goli ۱۱ ماهگی
خانما لطفا نظر بدید دخترم خیلی خیلی اجتماعیه به حدیکه چند روز پیش دکتر که بودیم یه خانومه گفت که کمی دخترمو بغل کنه دادم بغلش دخترم واسش میخندید ذوق میکرد خانومه هم کم بود بال در بیاره کلا دخترم اینجوریه بعد ما با مادرشوهرم اینا با اینکه طبقه بالامونن رفت امد زیاد ندایم حالا دیروز شوهرم دخترمو برده پیش مامانش صدای جیغای دخترمو از پایین میشنیدم بعد که امد خونه گفت که یه ثانیه میدادش دست مامانش دخترم بغض میکرد بعد جیغ میکشید گریه میکرد اصلا سابقه نداشته اینجوری کنه حالا امروزم دخترمو بردم کوچه گفتم یه ذره هوا بخوره همسایه ها میگرفتن بغلش میکردن دخترم میخندید ذوق میکرد بعد مادرشوهرم صدام کرد که دخترمو ببرم پیشش دادم بغلش یه بغضی کرد یهو جیغ کشید اشکاش مثل چی میومد پایین باز چند باری امتحان کردیم بازم اینجوری میکرد فقط دست مادرشوهرم اینجوری به نظرتون علتی داره؟😂😐با اینه متنفرم از مادرشوهرم اما واسه اولینن باز دلم واسش سوخت میگفت بغل مامان خودتم اینجوری میکنه گفتم نه😂😑
مامان یاسین مامان یاسین ۷ ماهگی
من واقعا نمیخوام به چشم و نظر اعتقاد داشته باشم ولی حس میکنم جدی جدی وجود داره ☹️
مثلا نه اینکه بگم بچم خیلی خوشگله یا خیلی نمکه یا از بچه های دیگه سرتره
صددرصد که هر مادری تو چشم خودش بچه اش بهترینه براش
ولی خب یکی نداره یا چه میدونم به هر دلیل دیگه ای شاید حسرت بخوره یا حتی بچه به چشمش بیاد اینا احتمال داره بچه چشم بخوره دیگه !
دیروز بعد مدت ها اومدم یه فیلم چند ثانیه ای یاسین رو استوری کردم تو اینستا که داشت با خودش حرف میزد مثلا اوا در میاورد از خودش . یهو باباش اومد اینم شروع کرد به بابابابا کردن و ذوق زدن و دست و پا زدن .
بعد همه اومدن ریپلای کردن وای چه نازه چه تپلیه چه بزرگ شده چه باهوشه چه زود حرف اومده و … ( حالا نمیخوام بگم بچم همه ی اینا هست و جوگیر بشما ، حالا چیزی بود که گفتن شایدم از رو تعارف یه سریاشون )
دختر عمه هام هم اومدن نوشتن وای چقد زود حرف اومده بچه داداش ما ۱۱ ماهشه هنوز اینقد حرف نمیزنه و خیلی آرومه و اینا
الان امروز دهن صافیای من ربطی به چشم خوردن نداره ؟!
بخدا که طبیعی نبود ، حالا میدونم یه چیزیش بود ولی عجیب گریه میکرد . باز یکم آروم شد اومدم شربتش بدم پرید تو گلوش تا نیم ساعت هی سرفه میکرد 🤕
چقد حرص خوردم امروز