۹ پاسخ

ترس هامون شبیه به همه🥲

واقعا روزاي آخر يجوريه اما از اونورم شوق و ذوق ديدن بجه داريم خدا خودش كمك ميكنه همه جي ميكذره و همش خاطره شيرينه
من اصلا ب زايمان و درد اينا فكر نميكنه توكلم فقط به خودشه و ذوق ديدن بجم دارم سالم باشه

دقیقا مثل همیم منم از مهمون خیلی خوشم نمیاد مخصوصا بخاد خاله و زندایی و اینجور کسا باشن ولی با خواهرا و جاریا و خواهرشوهرا مشکلی ندارم

همه اینا گذراست به شیرینی بعدش فکرکن و کوچولویی که میاد و تمام عمر و جونت میشه

عزیزم دیدن بچه چنان هوش از سرت می‌بره که متوجه نمیشی بلایی سرت اومده!! به بدنت و بخیه و .... اصلا فکر نمیکنی. نظم زندگی رو هم باید بگم یه مدت که نه ... دیگه کلا نظمی نداره زندگی 😅😅😅😅
اون چند روز رفت و آمد هم باید تحمل کرد دیگه به احترام ما میان

عزیزم این روزا همه میگذرن منم مثل شما خیلی از این ترسارو دارم ولی اینم یه تجربه و گذره عمرمونه

حس و حالمون دقیقا شبیه همدیگه است🥺👌انگار حرفای دل منو زدی

عزیزم‌از هیچی نترس همه چی اینشالا خوب پیش بره خدا کمکت میکنه

انشاالله بهترین روزارو پیش رو داشته باشید عزیزم 🫶

سوال های مرتبط

مامان شیرین مامان شیرین ۲ ماهگی
خانما سلام صبحتون به خیر باشه
هم هفته های من کسی هست اینجورباشه که خستش بشه که دلش بخواد زایمان کنه که طاقت نداشته باشه به خدا کارت بگم درست نیست بگم تاالان خدا بوده صبر بهم داده نه فقط تو بارداری تو تک تک مراحل زندگیم اما الان وقت احساس میکنم خسته شدم، احساس میکنم کم اوردم
بهونه گیر شدم، شما بیدار روز خواب، حوصله ندارم، کاری ندارم، یعنی کارهست اما نمیتونم انجام بدم خستم زود اذیت میشم مثل قبل نیستم شکمم میخواد بترکه دیگه جانداره اینقدر ترک خورده، راه پاهام، پهلوهام گردن و واژن و زیر بغلم شکمم سیاه شدن خیلی شکمم پر مو های زائد جوش زده کل بدنم شکمم صورتم اینجوری نبودم هیچوقت
اینقدز درد لگن و شکم و زیر شکم کمر دارم که دلم یا ماساژ اساسی میخواد میترسم از زایمان هم دلم میخواد زایمان کنم هم دلم نمیخواد دلم میخواد دخترم و ببینم و بغل بگیرم و خیالم راحت بشه و ازطرفی دلم نمیخواد از سه نفر شدن میترسم یه حس حسادت دارم، ترس از زایمان، نمیدونم کی قراره زایمان کنم کی کارامو انجام بدم مثل رنگ مو اپلاسیون نمیدونم موندم توروخدایکی بیاد آرومم کنه 🥹🥹🥹🥹🥹