خانماسلام صبحتون بخیر
مشورت برسونین خواهرا
من ماه پیش اقدام کردم برای ببچه دوم ولی حامله نشدم
نمیدونم ادامه بدم یانه ودلیلش هم شوهرمه که اصلا مسئولیت پذیرنیست درمورددخترم اینجوربوده
یعنی مثلا یه غذامیگم بده به بچه یانمیده یابعدازیه دیقه سروصداش میره بالا
تاحالا پوشک بچه عوض نکرده. همه کارایه دخترم بامن بوده دخترمم به شدت پرگریه بودنوزادیش من بچه به بغل همه کارکردم ظرف شستن غذادرست کردن جاروکردن حتی گاهی اوقات خریدخونه وبعضی اوقات دوقورت ونیمشم باقی بودشوهرم
دکتر، سنو، آزمایش تنهایی میرفتم یاسرکاربودکه هیچ یاهم بودولی نمیومد
یااگرم میومدبیرون میموندتاکارم تموم بشه چقدرمن حسرت خوردم اون روزامیدیدم زنا باشوهراشون میان تومطب چقدرهواشونودارن ولی من چی توشهرغربت غریب وتنهابودم
الان همش میگه قسم میخوره واسه بعدی جبران میکنم. همه کارایی که نکردم انجام میدم
ولی من میترسم باوجوداینکه خودمم بچه دوم میخوام بازم میترسم
الان به دلیل نقل مکان خونه مامانم زندگی میکنیم اگرم خونموجداکنم بازم نزدیک مامانم هستم
به نظرتون چیکارکنم بازم ادامه بدم یانه درهرصورت دومی میخوام ولی میترسم سردومی هم وضعم مثل اولی باشه
البته اینم بگم سردخترم اوضاع مالیش خوب نبودازهمه طرف فشارروش بودخرج دکتر، سنو، آزمایش، اجاره خونه ای که زیادشده بودو........
الان خداروشکراوضاعمون خیلی بهترشده قشنگ توانایی دومی آوردن روداریم البته ازنظرمالی ولی......

۱۱ پاسخ

والا من باشم با این توضیحات دور بچه دوم رو خط میکشم تا زمانیکه شوهرم مسئولیت پذیر نیس حداقل باردار نمیشم
و مورد بعدی اینکه هنوز بچه تون کوچیک هس هنوز نیاز به مهر ومحبت و توجه شمارو داره باردار بشید از اون غافل میشید شما و شوهرتون هم که کمک تون نیس این بچه ضربه میخوره
فعلا عقب بندازید به نظر من

بنظرم زوده برا بچه دوم حداقل بزار یک دوسال دیگه ب خودت و بدنت یه استراحتی بده

وای عشقم چه جوری میخوای باز این اشتباهو بکنی خودت انسان نیستی حق ارامش نداری
و دوم بچه ات گناه داره مطمئن باش این ی خیانت بزرگه درحقش اخه دیگه اونجوری نمیشه بهش رسیدکی کرد
توبگو بچه دومت اصلا صدا ازش درنیاد ساکترین ولی پوسک عوض کردن شیر دادن لباس ومرتب کردن که داره

خب عزیزم اولا خداروشکر مالی درست شده اول مالی مهمه اگه اجاره نشینی نیار
دوم درست نمیشه عزیزم اگه میخاست همین الانم سر اولی کمکت میکرد ببین ذات مرد رو نمیشه تغییر داد
ولی تو ک میگی بهر حال دومی رو میخای

ببخشیدطولانی شد

مگه چند سالته ؟؟؟
حالا چه عجلیه بچت خیلی کوچیکه اگه سنت کمه یه چند سال دیگه بیار
چه حوصله ای داری همه بچه ها هم بازی میخوان ولی ما که نباید خودمون رو فدا کنیم

انگار منو شوهرمو توصیف کردی🥲
شوهرمم دومی رو میخواد ولی من نمیتونم بهش اعتماد کنم

دیوونه ای؟مگه همه چی پوله؟وقتی شوهرت مسئولیت پذیر نیست خودتو نابود نکن

زوده برای دومی فعلا صبر کن
همسر منم پوشک عوض نکرده ولی بعضی جاها همرام بوده الآنم کمک می‌کنه گاهی ولی فعلا فکر دومی رو از سرم بیرون کردم آخه دخترم خیلی شیطونه

وای نه یادمه ی بار گفتی شوهرت خیانت میکنه
تورو خدا صب کن این حماقتو نکن🥲
توهم داری ب خودت خیانت میکنی
بچه میاد زجرشو میکشی یزرگش میکنی میره ب امان خدا
یکم نفس بکش عشقم
نذار سرگرم دوتا بچه بشی ک اون هرکار خواست بکنه و تو نفهمی

خب بگو از الان دست به کاربشه و کمک کنه تا دلت گرم بشه و مطمئن بشی....
وگرنه حرف که باد هواست بهش اعتباری نیست

سوال های مرتبط

مامان زینب مامان زینب ۲ سالگی
یعنی من خیلی مادر بدی ام که حوصله بچمو ندارم؟؟ عاشقشما‌ جونمو براش میدم ولی خسته شدم از بچه داری... واقعا دلم زندگی‌ قبل از بچرو میخواد ...
دو ساعتم که میزارمش خونه مامانم همش فکرم پیششه بازم آرامش ندارم تا برم پیشش.. تا وقتی که مجبور نشم پیش هیچکس نمیزارم بمونه... وقتی هم که کنارشم‌ همش خودمو با گوشی یا کار‌ خونه سرگرم میکنم.. قبلا خیلی بیشتر وقت میذاشتم براش صبح تا شب فقط باهاش بازی می‌کردم ولی نمیدونم چی شدم‌ یهو میخوام برگردم به سه سال پیش که کلا نبود.. با اینکه همش تو فاصله نیم متریش نشستم و نمیزاره از کنارش جم بخورم اما حس میکنم همش تنهاست‌ چون بهش توجه نمیکنم و سرم تو گوشیه...
یه وقتایی فکر میکنم روزا بزارمش‌ مهد حداقل واسه چندساعت تنها باشم اونم با بچه های همسنش بازی کنه حوصلش سر نره. ولی حتی اینم هیچوقت نمیتونم از ترس اینکه نکنه تو مهد براش اتفاقی بیوفته ..
کاش میدونستم قراره چه اتفاقاتی بیوفته و هیچوقت اقدام به بارداری نمیکردم..
من خیلی بدم که همچین حرفایی‌ میزنم😭